
همسایهداری با اعتماد و صداقت در خیرآباد
ماجرای آشناییشان به بیش از دو دهه پیش برمیگردد؛ زمانی که دوران جوانی را به مقصد میانسالی پشت سر گذاشته بودند و چشیدن سرد و گرم روزگار، باعث شده بود خیلی زود بتوانند خونگرمی، صداقت و مردمداربودن یکدیگر را تشخیص بدهند.
سه کاسب خوشنام خیابان شیخ صدوق در محله خیرآباد، اخلاق و اعتقادات مشترکی دارند و همین شباهتها، ریسمان رفاقتشان را با گذشت سالها از آغاز همسایگی، محکم نگه داشته است.
حفظ ارتباط با همسایهها
اوایل پیروزی انقلاب بود که علی خزاعی در حدفاصل خیابان شیخ صدوق ۱۲ و ۱۴، مغازه تعمیر یخچال باز کرد تا با حرفهاش هم خدمتی به مردم محله کرده باشد و هم نان حلال را سر سفره ببرد. کسب و کارش رونق دارد؛ زیرا قیمت لوازمی مثل یخچال سر به فلک کشیده است و بسیاری از مردم ترجیح میدهند لوازم خانگیشان را پیش او تعمیر کنند.
حاجعلی با مقایسه روابط همسایههای امروز و دیروز ثابت میکند که آن حال و هوای قدیم کمرنگ شده است. اما او با سلاموعلیک و گرهگشایی از همسایهها سعی کرده است حس و حال قدیم از بین نرود.
از محسن ثابت، همسایه دیواربهدیوارش یاد میکند و میگوید: همسایهای که سالهاست میشناسم و اعتماد کامل به او دارم، محسنآقاست؛ آدمی بااخلاق و امین که نهتنها کسبش را با انصاف اداره میکند، بلکه همیشه به فکر هممحلهایهای نیازمند هم هست. او را قبول دارم و اگر روزی برای وصول چک یا هرچیزی پول قرض بخواهد، دراختیارش قرار میدهم.
از ایثار در جبهه تا ایثار در محله
محسن ثابت ۲۲سال پیش، مغازهاش را در این خیابان باز کرد و کارش هم تولید و فروش پیراهن است. او عضو هیئتامنای مسجد بلال و مداح است. با صدایش حال و هوای خاصی به برنامههای فرهنگی و مذهبی میدهد. او ایثار را در دوران دفاع مقدس یادگرفته است، زمانیکه دربرابر دشمن مجروح شد. به قول محسنآقا امروز همسایه باید هوای همسایه را داشته باشد.
گاهی با خنده و روی خوش، گاهی با تخفیف میشود هوای همسایه را داشت
او میگوید: گاهی با خنده و روی خوش، گاهی با تخفیف میشود هوای همسایه را داشت مثل همین محمدآقای محمدی، همسایهای که نمیتوانم از او تعریف نکنم، مردی خندهرو و دستبهآچار که هم مسجد بلال و هم اهالی محله همیشه روی کمکش حساب میکنند.
گاهی با اینکه کار داشته، وقتی از او کمک خواستهایم، حرفمان را زمین نزده است. پارسال که بهسازی مسجد تمام شد، زحمت تهیه و دوخت همه پردههای مسجد را کشید و اهدا کرد.
همسایهداری زنده است
محمد محمدی همان است که تعریفش را از همسایهها شنیده بودیم؛ توی همین محله خیرآباد با کار خیاطی بزرگ شده است. زمانیکه پانزدهسال سن داشته هجدهنفر برای او خیاطی میکردهاند؛ حالا بعداز چندسال تجربه شاگردی و استادکاری پردهفروش است. همسایهها، او را بهخاطر علایق مذهبیاش به «ممدشیخ» میشناسند.
خودش میگوید: هرروز چشم در چشم همسایهها هستیم. حال و روز همسایهها برایم مهم است؛ فقط کافی است بخواهی و محبت و خیرخواهیات را نشانشان بدهی؛ آن وقت متوجه میشوی که همسایهداری هنوز زنده است.
در راسته این خیابان، آدمهای مختلفی مشغول کسبوکارند، اما همسایهبودن با افرادی مثل محسنآقا و حاجعلیآقا صفای دیگری دارد. هرکاری که از دستمان برای هم برآید، دریغ نمیکنیم.
* این گزارش یکشنبه ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۰ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.