
آقای «قرایی» همه فرزندان و نوههایش را ورزشکار کرد
فهمیدن حرف پیرمردی که سالها پیش، یکباره تصمیممیگیرد که بخشی از خانهاش را تبدیل به سالن ورزشی کند، آن هم برای یک رشته ورزشی که تازه بر سر زبانها افتاده است، در محدودهای که مردمانش از کمترین امکانات تفریحی و ورزشی محرومند و هدفش هم پرورش بچههای آسیبپذیر باشد، برای خیلیها سخت است؛ بهویژه وقتی میگوید دوست داشته همان فرصتی را که برای پیشرفت، گیر خودش آمده دراختیار دیگرانی هم بگذارد که اغلب در خانوادههای آسیبدیده یا آسیبپذیر رشد میکردند.
حتی برای خودمان که خیلی از صفحات نشریهمان را به معرفی خیّران مسجدساز و مدرسهساز و... اختصاص میدهیم، درک این موضوع، مشکل است که یک روزی، فلان کسی آمده و یک کار خیر ورزشی انجام داده؛ گیریم با شهریه بسیار اندکی هم که میگرفته بخشی از هزینههای جاری سالن را تامین میکرده، درحالیکه میتوانسته از زمین سر خانهاش یک تجاری شیک دربیاورد و با آن پول پارو کند.
اینطور آدمها با دیگران متفاوتند و دستکم در ابتدا، کسی درکشان نمیکند، حتی گاه نزدیکترین اعضای خانواده، مخالفانش میشوند. مثل محمداسماعیل قرایی؛ او وقتی در اوج جوانی میخواسته ۳۰۰ متر زمین از خانهاش را که باغ و بوستان همسرش هم بوده، بکوبد و سالن ورزشی کند، خیلی از اعضای خانواده میخواستند جلوی این کارش را بگیرند.
آن زمان شهرک شهید رجایی جزو محدوده شهر نبود و «قلعهساختمان» نام داشت. محدودهای که جغرافیایش با سکونت برخی افراد مجرم و موادفروش شکل گرفته بود و مردمانی هم که بهخاطر فقر و تنگدستی کمکم ساکن آنجا میشدند، مجبور بودند بدنامی آنجا را به دلیل همان دسته از افراد تحمل کنند. خیابان و کوچههایی که بهاجبار ساختوسازهای شبانه شکل گرفته بود، پر از بچههای قدونیمقدی بود که هیچ جایی برای سرگرمی نداشتند.
در چنین شرایطی حاجآقا قرایی که با زحمت توانسته بود خانه و کاشانهای در آن محل بسازد و چند مغازه هم به اجاره بدهد، خیلی اتفاقی با ورزش ووشو آشنا میشود. گویا یکی از مستاجرانش که مهاجری افغانی بوده، فردی ورزشکار بود که بهواسطه استادش در تهران ووشو را آموخته بود. همین میشود که قرایی و یکی از دوستانش به نام «غمخوار» که البته ۳۰ سالی با هم اختلاف سنی داشتند، بهخوبی با این رشته ورزشی آشنا شده و وارد گود میشوند.
حاجآقا قرایی که آن زمان فکر میکند فرصت خوبی برای انجام یک کار نیکو دستش آمده، آشنایی با این رشته ورزشی را غنیمت میشمارد و تصمیم میگیرد با ساختن سالن ورزشی، دستکم تعدادی از بچههای آن محدوده را سرگرم کند. اگرچه هزینههای فراوان ساخت و تخریب مغازهها، او را مجبور میکند مقداری اندک برای برخی هزینههای جاری، چون آب و برق و گاز از ورزشکاران دریافت کند، تفاوت این مبلغ با سایر هزینههای ورزشی آنقدر زیاد است که اصلا به چشم نمیآید. از بین همین بچهها هم هست که تعداد زیادی قهرمان کشوری، استانی، آسیایی و جهانی از سکوهای قهرمانی بالا میروند تا امروز وقتی نامهایی، چون احسان پیغمبری، سپیده شاکر، مهسا دهقان و... را میشنویم، یاد فلان بازی المپیک یا آسیایی و تصویر پرچم ایران بیفتیم که همزمان با پخش سرود ملی درحال بالارفتن است.
برای اینکه بیشتر درباره ماجرای این مکان ارزشمند بدانیم، سراغ خانواده آقای قرایی میرویم که همگی ووشوکارانی حرفهای هستند.
همگی در سالن ورزشی حضور دارند؛ یک سالن وسیع با تعدادی وسیله بدنسازی که به نظر نمیآید تعدادشان کامل باشد، چند کیسه بوکس، نیزه و تشک یکسره آبیرنگی که سرتاسر آن را پوشانده است.
حاجآقا قرایی با اینکه پادرد دارد، به احترام ما روی زمین مینشیند و به اصرار ما از گذشتهای حرف میزند که اگرچه برای خیلیها مهم نبوده، برای ما که سعی میکنیم ریشه موفقیتها را بدانیم، بسیار ارزشمند است.
تیرآهنها را بردم در بیابان جوش زدم
پیشکسوت ورزش شهرک شهید رجایی، یاد آن شبی میافتد که چند تیرآهن بزرگ را بار جرثقیل کرده و برده بود به بیابانی در اطراف تا آنجا آنها را به هم جوش بزند و میگوید: خودم بهتنهایی نشستم و نقشه این سالن ورزشی را کشیدم. اینکه چه شکلی دربیاید، ستون وسط نداشته باشد، ورودی از کجا باشد و... بعد یک شب چند تیرآهن را با جرثقیل به زمینهای اطراف بردم و خودم جوشکاریشان را انجام دادم. خیلی از کارها از دست خودم برمیآمد، چون از کارهای فنی سردرمیآوردم. خلاصه همان شب تیرآهنها را آوردیم و اینجا بنا کردیم. آن زمان شبانهروز کار کردم تا این سالن ورزشی ساخته شد. وقتی هم که کارها تمام و فعالیت ورزشی آغاز شد، هیچکس باور نمیکرد چنین ظرفیتی در این محدوده وجود داشته باشد. باید یکییکی افراد را میآوردم و داخل را نشانشان میدادم تا باورشان شود. یک روز هم از یکی از مسئولان دعوت کردم این سالن را ببیند، اما حاضر نمیشد از راهروی ورودی داخل شود. به نظر او راهروی کوچک و ظاهرا غیراستاندارد، نشان از سالن ورزشی کوچک و غیراستانداری داشت ولی وقتی به او توضیح دادم علتش استفاده بیشتر از فضای سالن ورزشی بوده و داخل مجموعه را مشاهده کرد، نظرش عوض شد و حتی تعجب کرد.
همسرم همراه بود
یکی از دلایل موفقیت هر ورزشکاری بیشک خانواده صبور اوست. قرایی از مهربانیها و صبوریهای همسرش میگوید که حتی وقتی باغچههای دوستداشتنیاش بهخاطر ورزشگاه تخریب شد، دم نزد و مسافرتها و مشغلههای قرایی را تحمل میکرد. از مهمانانش پذیرایی میکرد و همیشه غذا و چایش آماده بود برای از راه رسیدن مهمانی که احتمالا از دوستان و آشنایان قرایی و آمده بوده به او سری بزند یا از کارگران بوده و... میگوید: همسرم به معنای واقعی همراه من بوده و اگر او و کمکهایش نبود، معلوم نبود بتوانم در این راه موفق شوم.
دوست دارم بچهها از یک در رفتوآمد کنند
خانوادهدوستبودن از ویژگیهای ورزشکار پیشکسوت محله ماست. او دوست دارد فرزندان و نوههایش که تقریبا همگی ورزشکار هستند یا بهنوعی سری در ورزش دارند، با یکدیگر رفتوآمد داشته باشند و با هم در یکجا ساکن باشند؛ برای همین درحال آمادهکردن خانهای چندطبقه برای همه فرزندانش است تا به قول خودش همگی از یک در وارد شده و از یک در هم خارج شوند.
محلی برای سلامت بچهمحلها
حاجآقا قرایی این روزها یک حس خوش در زندگیاش دارد و آن بهخاطر وجدان راحتش است، از اینکه فضایی برای سرگرمی بچههای این محدوده فراهم کرده است؛ فضایی که تنها سالن ورزشی ووشوی شهر است که بهطور حرفهای فعالیت میکند و قهرمانان بسیاری را هم تحویل جامعه ورزشی ما داده است که بین آنها افراد صاحبنام بسیاری به چشم میخورد.
هر روز ورزش میکنم
شاید برای خیلیها عجیب باشد ولی ورزشکار پیشکسوت ۷۲ ساله شهرک شهید رجایی، هر روز صبح مدتی را مثل جوانها ورزش میکند. در بین ورزش صبحگاهی تمرینات ووشو را نیز از دست نمیدهد و خیلی وقتها با نوه دختری کوچکش تمرین میکند.
خانواده بینالمللی
درمیان خانواده قرایی افرادی به این رشته ورزشی مشغولند؛ داماد، دو دختر، فرزندان و وابستگانشان اغلب بهشکل حرفهای ورزش میکنند و در بینشان مربی تیم ملی، داور، مسئول هیئت ووشوی استانی و... به چشم میخورد. آقای قرایی که خود پیشکسوت ووشو است، در بسیاری از مراسم اجرای حرکات نمایشی را برعهده دارد.
غمخوار، مربی و دختر حاج آقا، زهره قرایی نایبرئیس هیئت ووشوی استان است. دختر دیگر حاجآقا، معصومه قرایی مربی بدنسازی است و دو دخترش یعنی مریم و زهرا نوروزی که نوههای حاجآقا هستند، بهشکل حرفهای و زیرنظر غمخوار در رشته ووشو فعالیت میکنند. مریم نوروزی قهرمان سهدوره مسابقات کشور بوده و زهرا نیز ۱۰ سال قهرمان کشور و عضو تیم ملی بوده و یک سال هم به مسابقات ملی اعزام شده است.
نایبرئیس هیئت
نایبرئیس کنونی هیئت ووشوی استان، زهره قرایی است که بعداز احداث این مکان توسط پدرش، وارد دنیای ووشو میشود و از همان زمان با تلاشهای بسیار موفقیتهای فراوانی به دست میآورد که هدایت تیم ووشوی بانوان از مهمترین آنهاست.
او که مادر دو فرزند هم هست، درددلهای بسیاری دارد که بخشی از آن مربوطبه محل زندگی و سالن ورزشیشان است. میگوید: متاسفانه درباره شهرک شهید رجایی حرفها و خبرهای منفی زیادی منتشر شده ولی هیچ وقت ویژگیهای مثبت و ظرفیتهای این محل منعکس نشده است.
خانم قرایی متولی انجام برخی کارهای فرهنگی در سالن ورزشی هم هست و معمولا در مناسبتهای گوناگون برنامهریزی میکند که اهالی محل گرد هم آیند. وی ادامه میدهد: بچههای اینجا استعداد فراوانی دارند. متاسفانه این موضوع دیده نمیشود تا وقتی که یکی از آنها، چون «سپیده شاکر» رشد میکند و تبدیل میشود به یک قهرمان.
مربی تیم ملی
غمخوار، داماد حاجآقا قرایی است که البته این نسبت خانوادگی همه دلیل باهمبودنشان نیست؛ چراکه آنها از سال۶۹ با هم دوستی دارند و از همان سال نیز ورزش ووشو را شروع کرده بودند. غمخوار از سال۷۴ در مسابقات مختلف شرکت میکرد و فعالیتش در حوزه چانگچانگ بود. غمخوار در سال ۸۱ به اردوی تیم ملی دعوت میشود که در همان زمان که حدودا ۲۸ ساله بوده برای مسابقات ۲۰۰۲ بوستان انتخاب میشود. ششسال پیاپی عضو تیم ملی باقی میماند و مدت سهسال بهعنوان مربی تیم ملی فعالیت میکند. چند روز دیگر هم برای یک دوره آموزشی به لهستان اعزام میشود.
او میگوید: این سالن ورزشی، قهرمانان بسیاری پرورش داده؛ مثلا آقای احسان پیغمبری که افتخارات بسیاری هم کسب کرده در همین جا فعالیت میکرد. حالا هم خوشحالیم که از ادامه فعالیت خداحافظی کرده، که اتفاقات خوبی قرار است برایش بیفتد و درزمینه مربیگری تیم ملی فعالیت کند. میخواهیم بگوییم اینجا ظرفیت خوبی برای پرورش قهرمانان است ولی متاسفانه حمایتی برای بهبود کارها ازسوی مسئولان انجام نمیشود؛ مثلا ما درزمینه وسایل بدنسازی مشکل داریم؛ این درحالی است که ضرورت کار ما بدنسازی است. خیلی وقتها در مسابقات یا برنامههای مختلف از من با وعدههای بسیار خوب برای مربیگری دعوت شده ولی ما تعهدی را که بین خودمان هست، نمیشکنیم و بهخاطر پول، کاری را که در این منطقه محروم شروع کردهایم، رها نمیکنیم ولی کاش مسئولان کمی به این موضوع اهمیت بدهند.
غمخوار که از همان ابتدا پای ثابت ورزش ووشو بوده، از ابتدا و بههمراه حاجآقا قرایی با این دیدگاه نوجوانها و جوانها را جذب ووشو میکردند که از آنها قهرمان بسازند و به تعداد قهرمانان محل بیفزایند. از سوی دیگر حمایت از ورزشکاران درکنار تمرینهای سخت و شبانهروزی بهویژه برای آن دسته از ورزشکارانی که از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نبودند، از همان ابتدا در این ورزشگاه رسم بوده و برخی بهرایگان از این مکان استفاده میکنند.
* این گزارش در شماره ۱۵۱ شهرآرا محله منطقه ۶ مورخ ۱۸ خردادماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.