کد خبر: ۱۲۳۱۳
۰۱ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
۴۰ سال جاروبافی ابراهیم تبادکان درمحله بهمن

۴۰ سال جاروبافی ابراهیم تبادکان درمحله بهمن

ابراهیم تبادکان می‌گوید: ۴۰ سال است که جارو می‌بافم. اوایل این کار را در خانه انجام می‌دادم و به‌صورت سیار آن را می‌فروختم، تا اینکه حدود ۲۰ سال پیش مغازه‌ام را در محله بهمن راه انداختم.

وحید توسی‌نژاد| جارودستی‌های پلاستیکی و جارونپتون و جاروبرقی هنوز نتوانسته‌اند جارو‌های گیاهی را از رده خارج کنند و هنوز این جارو‌های محلی طرفداران خود را دارد. کم نیستند خانم‌های خانه‌داری که با جارو‌های گیاهی بهتر می‌توانند محیط زندگی خود را بروبند و ظاهرا ازآنجاکه این وسیله در مقایسه با نوع پلاستیکی، پرز قالی و موکت و... را به خود نمی‌گیرد، کار با آن راحت‌تر است.

وقتی که تقاضا وجود داشته باشد، عرضه نیز همچنان خواهد بود و این است که جاروبافی هنوز از میان نرفته است. ابراهیم تبادکان، شهروند ۶۶ ساله محله بهمن مشهد، یکی از قدیمی‌های این حرفه ۴۰ سال از عمرش را صرف تولید جارو کرده است. گفتگوی شهرآرامحله با او در حال‌وهوای شغل و زندگی و محله و چیز‌هایی دور می‌زند که به‌نوعی جایی از زندگی آقای تبادکان را به خود اختصاص داده است.

خُلَّص منطقه ما!

یک منطقه‌سه‌ای اصیل است! در گوشه‌ای از منطقه که آن زمان به قلعه شقا موسوم بوده زاده شده و نیم‌قرنی می‌شود که ساکن جایی شده است که امروز محله بهمن نام دارد. می‌گوید: ۵۰ سال پیش به این بخش از محله آمدم که امروز به آن شهرک شهیدچمران می‌گویند. ۴۰ سالی هم هست که جارو می‌بافم. اوایل این کار را در خانه انجام می‌دادم و به‌صورت سیار آن را می‌فروختم، تا اینکه حدود ۲۰ سال پیش مغازه‌ام را در همین محله راه انداختم.

تبادکان درباره چگونگی ورودش به این حرفه عنوان می‌کند: جارو را از گیاهی به همین نام می‌سازند. این گیاه برای حفظ‌کردن صیفی از گردوخاک، دورتادور مزرعه آن کاشته می‌شود و وقتی کاملا رشد کرد و رسید، آن را می‌فروشند تا به مصرف جاروبافی برسد. جاروبافان آن را از محدوده‌های شهر‌های گوناگون مانند بجنورد و درگز و سرخس و میانه و جیرفت می‌آورند. من هم نخستین‌بار برای کمک به دو تا از دوستانم راهی سفر شدم تا گیاه جارو به مشهد بیاوریم، اما بعد خودم هم این حرفه را پیش گرفتم.

من نخستین‌بار برای کمک به دوستانم راهی سفر شدم تا گیاه جارو به مشهد بیاوریم، اما بعد خودم هم این حرفه را پیش گرفتم

 

حبس در خاور از ترس کفتار!

او تاکید می‌کند که برای تهیه گیاه یادشده سفرهای بسیاری کرده است و دراین‌باره از سختی‌های کار می‌گوید که گاهی خاطرات جالبی را هم رقم زده است. برای نمونه به سفری به روستای «چهچهه» در مجاورت کشور ترکمنستان اشاره می‌کند: این قلعه لب مرز شوروی سابق بود. من و دوستانم شب به آنجا رسیدیم و باید تا صبح صبر می‌کردیم.

در چنین مواقعی در مزرعه می‌خوابیدیم تا هوا روشن شود و بتوانیم جارو جمع کنیم. آن شب را داخل خاوری خوابیدیم که برای حمل گیاه کرایه کرده بودیم؛ یادم می‌آید از ترس کفتارهایی که در آن حوالی می‌چرخیدند جرئت نمی‌کردیم بیرون بیاییم!

 

روش استاد

از جاروباف قدیمی محله بهمن درباره فوت و فن کارش می‌پرسیم که بیان می‌کند: وسیله کار ما اسمش «دالّ جاروبافی» است که به کمک آن دور جارو‌های دسته‌شده را سیم فلزی مخصوصی می‌بندیم. هرکدام از دسته‌ها یک «غدّه» نامیده می‌شود که یک جارو شامل سه‌غدّه است. بخش انتهایی هر جارو دسته آن است که دورش نوار‌های چسب رنگی می‌پیچیم.

برای دورِ رشته‌های گیاه، علاوه‌بر سیم فلزی از نخ‌های نایلونی هم استفاده می‌کنیم. یکی دیگر از کار‌های ما زدن سر جاروهاست که برای آن از قیچی فولادی استفاده می‌کنیم. او می‌گوید: هر جارو به قیمت ۲ تا ۳ هزار تومان فروخته می‌شود؛ در این میان بذر‌هایی هم که از تنه گیاه جدا می‌شود، مشتری خاص خود را دارد که معمولا افرادی هستند که در خانه کبوتر یا مرغ نگه می‌دارند؛ آنها بذر جارو را به‌دلیل ارزان‌تربودن، جایگزین دانه‌هایی می‌کنند که غذای پرندگانشان است.

 

ابراهیم تبادکان ۴۰ سال است درمحله بهمن جاروبافی می‌کند

 

شغلی که ریه را تهدید می‌کند!

در گفتگوی شهرآرامحله با آقای تبادکان از ساعت‌های کاری و دشواری‌های جاروبافی هم صحبت می‌شود، او بیان می‌کند: من از ساعت ۶ صبح تا اذان ظهر و از ساعت ۱:۳۰، ۲ تا اذان مغرب کار می‌کنم، خدا را هم شکر می‌کنم که روزی‌مان را آن‌قدری که باید، می‌رساند. در کار ما مشکلی هم هست و آن گرد و خاکی است که جارو دارد. این غبار‌ها ریه را آزار می‌دهد؛ به‌ویژه هنگام آوردن گیاه از انبار به مغازه، چون در انبار به آنها برای حفظ‌شدن از شر موش‌ها سَم زده می‌شود.

جاروباف و جاروفروش محله ما یادآور می‌شود: من پنج‌دختر و پنج‌پسر دارم؛ هیچ‌یک از بچه‌هایم به دلیل آسیبی که شغل ما به سلامتی می‌زند، آن را دنبال نکرده‌اند. همسرم هم که گاهی به من کمک می‌کرد، دچار بیماری ریوی شده، بیماری‌ای که درمان آن هزینه سنگینی دارد؛ ما برای تهیه سه‌آمپول باید ۱۰ میلیون‌و ۶۰۰ هزارتومان می‌پرداختیم؛ باز خدا به شرکت بیمه خیر بدهد که نصف این مبلغ را پرداخت.

 

مینی جارو!

تبادکان، قدیمی و استاد این کار است؛ از زمانی که نخ‌های نایلونی جاروبافی که حالا کیلویی ۶، ۷ هزارتومان است، فقط کیلویی ۸ تومان بوده است. اهالی محله هم این کاسب باسابقه را می‌شناسند و گویا ارتباط خوبی نیز با هم دارند؛ اهالی‌ای که همه یکدیگر را می‌شناسند و بیشترشان مانند خود او قدیمی محله‌اند.

جاروباف باسابقه ما معتقد است خداوند بنده بد خلق نکرده و همسایگانش را هم مردمی توصیف می‌کند که در هر پیشامدی، شادی و غم، با هم هستند و هوای هم را دارند. حتی شاید بعضی دختربچه‌ها نیز بدشان نیاید گاهی همراه بزرگ‌تر‌ها سری به مغازه آقای تبادکان بزنند؛ چون او به فکر آنها بوده و جارو‌هایی در ابعاد کوچک‌تر از معمول ساخته تا وقتی از بزرگ‌تر‌ها برای خاله‌بازی‌هایشان طلب جارو می‌کنند، آنها بتوانند یک جاروی کودکانه به دخترکشان هدیه کنند.

در پایان، توجه خوانندگان شهرآرامحله را به یادگاری‌ای جلب می‌کنیم که از کاسب قدیمی محله گرفتیم؛ توصیه یا راهنمایی برای خرید یک جاروی خوب: جاروی خوب باید رسیده باشد؛ یعنی پررنگ و قرمز.

 

* این گزارش یکشنبه، ۱۷ آذر ۹۲ در شماره ۸۳ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44