
«کجای کار میلنگد؟» این سؤال مدتها بود که در ذهن طلبه جوان، خانه کرده بود و با هر بار رفتن به اردوهای جهادی، برایش جدیتر میشد. روحالله ابراهیمی مانند دیگر رفقای جهادگرش هر آنچه در توان داشت برای زدودن غبار محرومیت از خانوارهای نیازمند به کار میبست، اما هرازگاهی، دیدن برخی صحنهها و شنیدن بعضی حرفها او را مطمئن میکرد که برای غنای درونی و خودکفایی واقعی نیازمندان، به چیزی فراتر از امکانات مادی نیاز است؛ چیزی از جنس آموزههای قرآن و اهلبیت (ع) که ترویج آن، تأسیس کانون فرهنگی تبلیغی کتاب و عترت در محله خیرآباد را موجب شد، تشکلی مردمی که با گذشت تنها دو سال از راهاندازی آن، دامنه خدماتش از مرزهای مشهد، خراسان رضوی و کشور عبور کرده است.
پیشبینی حاجآقا درست از کار درمیآید. گفته بود از دیدن فضای فیزیکی ما جا میخورید. همینطور است. از دیدن این راهروی باریک که فعالیتهای کانون با تمام گستردگیاش در آن خلاصه شده است، جا خوردهایم. فضایی است ۲ در ۵ مترمربع که پارکینگ منزل پدری حاجآقا بوده و با راهاندازی کانون، دو سالی میشود که به مرکز مدیریت فعالیتهای مذهبی، با گستره فراملی تغییر کاربری داده است.
با احتساب آقا روحالله، ششنفر در این فضای کوچک مشغول فعالیتهای جهادی هستند و با هر بار رفتوآمد ما برای بررسی نکتهای در گوشهای از فضای کانون، ناگزیر به برخاستن و جابهجایی صندلیهایشان میشوند.
متولد۱۳۶۸ و طلبه سطح سه حوزه علمیه است. پنج سال سابقه تدریس در مدارس ابتدایی محله خواجهربیع را دارد و دو سالی میشود که برای درس دادن به دانشآموزان مدرسهای چندپایهای و مختلط در یکی از روستاهای فریمان، روزانه ۱۵۰کیلومتر را میرود و میآید. چارهای نیست.
کار برای قرآن و اهل بیت (ع) شیرین است؛ آنقدر که اگر یک روز کانون، تعطیل باشد، انگار گمشدهای دارم
کانون، نوپاست و به حضور هرروزه او و همکاران جهادگرش نیاز دارد. مقدمه کوتاه حاجآقا درباره خود، خیلی زود به فعالیتهای عامالمنفعهاش گره میخورَد؛ فعالیتهایی که پس از ازدواج با همسری همراه و همفکر، وارد فصل تازهای شد و به افزایش فعالیتها و تقویت تجربههایی منجر شد که نتیجه نهایی آن تأسیس کانون کتاب و عترت بود؛ «در یکی از اردوهای جهادی، برای بازسازی خانهای مخروبه در روستایی دورافتاده تقلا میکردم.در این خانه، یک پیرزن و نوه نوجوانش زندگی میکردند. دیوار سمت خیابان، سقف خانه و سرویس بهداشتی ریخته بود و تأمین تمام هزینههای بازسازی از عهده گروه جهادی ما خارج بود.
ضامن شدم برای گرفتن وامی که به حساب پیرزن واریز شد، اما وقتی از او خواستم کارت را برای خرید مصالح ساختمانی در اختیارمان بگذارد، گفت که برای نوهاش موتورسیکلت خریده است! حس کردم این خانواده، مثل خانوادههای بسیار دیگر، از مفاهیم قرآنی و پرتکرار در آموزههای اهل بیت (ع) مثل صبر، میانهروی، توکل، قناعت، پشتکار و ... بیبهره ماندهاند. باید برای رفع آن کاری میکردم.»
آنچه مسئول کانون کتاب و عترت برایمان تعریف میکند، تنها یک نمونه است. او در سفرهای تبلیغی و حتی تفریحی خود با نمونههای بسیار دیگری از خانوادههای کمبرخوردار و حتی برخوردار روبهرو میشود که با حسابوکتاب حاجآقا ریشه مشکلاتشان، دور بودن از قرآن و آموزههای دینی است. دیدن مساجدی با انبوه قرآنهای بدوناستفاده و قرآنهای نیازمند صحافی یا تخمیر، مساجد و جلساتی نیازمند مصحف شریف و کارشناسانی که برای مردم از دین بگویند، همگی کمبودهایی بودند که حالا کانون با هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی برای رفعشان تلاش میکند.
بانوان جهادگری که در فضای کوچک کانون، مشغول تماس با خیران برای تأمین منابع مالی مورد نیاز هستند، مردمی که با مشارکت مالی و اهدای قرآنهای نو یا استفاده شده به جمع خیران میپیوندند، مبلغانی که برای نیازسنجی و جلب کمکهای مردمی به نقاط مختلف سفر میکنند و چاپخانهای که با حداقل دستمزد، صحافی قرآنهای اهدا شده را تقبل کرده است همراهان کانون در تحقق اهداف خیراندیشانهاش به شمار میروند.
«قرآنهای فرسوده و نیازمند صحافی با رعایت آداب شرعی، تخمیر میشوند و به چرخه تولید مجدد قرآن برمیگردند. برای قرآنهایی که نیازمند صحافی و جلد نو هستند هم کارهای لازم انجام میشود تا به دست نیازمندان واقعی مصحف شریف برسد.»
ابراهیمی با این توضیح درباره گوشهای از خدمات مجموعه میگوید که علاوه بر خراسان بزرگ، سیستانوبلوچستان، بوشهر، سمنان، کرمان و زنجان را هم در برگرفته است.
به گفته ابراهیمی، شیعیان ساکن در مناطق دورافتاده افغانستان و پاکستان را نیز باید به فهرست خدمات فرهنگی مجموعه اضافه کرد؛ «با کمک طلبههای خارجی، حدود ۴۰۰ پرچم با نوشتههای انگلیسی را برای مجالس اهل بیت (ع) به خارج از کشور، ارسال کردهایم. ۲۹۰ پرچم را هم به مجالسی در خراسان رضوی و خراسان شمالی که اعلام نیاز کردهاند، فرستادیم. در فاطمیهای که گذشت با کمک مبلغان محلی، ۲۰۱ روضه را با اهدای قند و چای و پرچم، حمایت کردیم. این تعداد در خراسان رضوی ۴۸۱مجلس بود که کمک هزینه مُبلغ را تأمین کردیم.»
احیا، خرید و اهدای ۲ هزارو ۱۱۶ جلد قرآن کریم، گوشه دیگری از فعالیتهای این کانون در سال ۱۴۰۲ است، فعالیتهایی که مردم برای حمایت، تقویت و ادامه آن حرف اول و آخر را میزنند.
مریم حاجیآبادی مسعودی، مدیر داخلی کانون
حتی در سفرهای تفریحی هم دلمان میخواست کار خیری انجام بدهیم. وقتی برای اقامه نماز، بین راه در روستا یا شهری کوچک توقف میکردیم، گاهی میدیدیم مسجدشان امکانات درستی ندارد و اهالی هم وسع مالیشان محدود است. از همان لحظه دغدغهمان میشد جور کردن نداشتههای مسجد، هر کجای کشور که میخواست باشد.
میگفتم: مخالفتها را نبین و به هدف بزرگمان فکر کن. اگر کارمان برای خدا باشد،خدا دل تمام این مخالفها را به سمت ما برمیگرداند
این نداشتهها گاهی فرش بود، گاهی چادر نماز، مُهر، قرآن، کتاب دعا یا حتی یک مُبلغ که بیاید برای مردم احکام بگوید و لااقل در مناسبتها، چراغ مراسمی را روشن کند. من و شوهرم برای این جور کارها امکانات مادی خاصی نداشتیم. شهریه طلبگی بود و دوستان و اطرافیانی که وقتی متوجه قضیه میشدند، پای کار میآمدند.
تجربه سالها کار جهادی از بدو ازدواج من و آقا روحالله در سال۸۸ از یک طرف و دیدن محرومیتهای مادی و فرهنگی اهالی شهرها و روستاهای مختلف از طرف دیگر باعث شد، پیشنهاد یکی از دوستان مبنی بر ثبت کانون و دادن شکل رسمی به فعالیتهایمان را جدی بگیریم. آن اوایل مثل هر کار جدیدی، مخالفت و «نمیشود»هایی دریافت میکردیم. در برابر تمام اینها، به شوهرم قوت قلب میدادم که «میشود، ما از پس ماجرا برمیآییم.».
همیشه میگفتم: مخالفتها را نبین و به هدف بزرگی که داریم فکر کن. اگر کارمان برای خدا باشد که هست، خدا دل تمام این مخالفها را به سمت ما برمیگرداند. همینطور هم شد و به برکت قرآن و اهل بیت (ع)، همان کسانی که در بدو کار، آیه یأس میخواندند، حالا از بهترین حامیانمان شدهاند.
حجتالاسلام و المسلمین حمید بوالحق، مُبلّغ کانون
سالهاست که به عنوان مُبلّغ تخصصی وقف و نذر برای جلب مشارکت خیران، تلاش میکنم؛ پروژههای شناختهشدهای مثل «موقوفه مِهر فاطمی» و «وقف برای تربیت». حدود یک سال پیش، وقتی حاجآقا ابراهیمی که از رفقای قدیمیام هستند، ماجرای کانون کتاب و عترت را درمیان گذاشتند، همراهی با نیتهای خیرخواهانه این مجموعه را پذیرفتم.
کار من در کنار دیگر مُبلغان مجموعه این است که به شهرستانهای مختلف میروم و بر اساس هماهنگیهایی که از قبل انجام میشود، در نماز جمعه یا در مساجد آنجا حضور پیدا میکنم. بین دو نماز در حد سه دقیقه با نمازگزاران صحبت میکنم و از فعالیتهای کانون میگویم، از مجوزی که دارد، از دِین ما به قرآن و اهل بیت (ع) و از خیر بودن همراهی با کانون. بعد از اتمام نماز دوم، بیست دقیقهای منتظر میمانم و اهالی، به هر اندازه که دوست داشته باشند در این کار، سهیم میشوند.
به اندازه توان و زمان محدودی که دارم برای این کار، وقت و انرژی میگذارم؛ وقتهایی که شرایط مهیا باشد به شهرستانها میروم و چند روزی را همانجا میمانم. مثل سفرم پیش از ماه رمضان به جاجرم، نیشابور و فریمان. وقتهایی هم شرایط جور نباشد، به مساجد مشهد میروم. گاهی نماز ظهر، گاهی نماز مغرب و گاهی هم هر دو.
خدا را شکر که مردم با وجود تنگناهای مالی، دغدغه دارند و هر کدام، هر طور بتوانند همراهی میکنند؛ از یک خداقوت ساده و انگیزه دادن به بنده به عنوان مُبلغ تا اهدای قرآنهای اضافه منزل و کمکهای مالی که رقمهایی بین چند هزار تومان تا چند میلیون تومان دارد.
مریم سالاری، فعال در بخش مشارکتهای مردمی کانون
شرایط خوبی نبود. بعد از حادثهای که منجر به پارگی مینیسک زانو و رباطهای صلیبی پایم شده بود؛ پانزده روزی را در بیمارستان و دو ماه را هم در خانه، به صورت استراحت مطلق سپری کردم. این شرایط، نه فقط حال روحی خودم، بلکه اطرافیانم را که پیش از این اتفاق همیشه من را مشغول جنبوجوش دیده بودند، ناخوش کرده بود. با اینکه هنوز دوران نقاهت را میگذراندم، وقتی به پیشنهاد یکی از دوستانم، با کانون و فعالیتهایش آشنا شدم، کارم را به صورت جهادی شروع کردم.
کار برای قرآن و اهل بیت (ع) شیرین است؛ هر چند که مثل نقش من کوچک و ناچیز باشد، آنقدر که اگر یک روز کانون، تعطیل باشد و چندساعتی را در فضای آن سپری نکنم، انگار گمشدهای دارم. خلاصه مشغلههای دوستداشتنی من در این مرکز که در مناسبتهای مذهبی مثل ایام فاطمیه، ماه محرم و رمضان، چند برابر میشود، عبارت است از: ارتباط گرفتن با خیران، توضیح فعالیتهای کانون کتاب و عترت و تلاش برای جلب همراهیشان، همین طور تنظیم صورتجلسه و تحویل دادن قرآن به مجموعهها و مساجدی که واجد شرایط شناختهشدهاند.
از روزهای نخست حضور من در اینجا، هفت ماه میگذرد و به برکت قرآن و اهل بیت (ع)، هر روز حالم بهتر از دیروز است؛ به طوری که من، مریم سالاری، که در بدو ورودم به کانون حتی نمازهایم را با دشواری میخواندم، حالا کارهای روزانهام را بدون محدودیت انجام میدهم.
* این گزارش یکشنبه ۱۹ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۷ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.