کد خبر: ۱۱۶۲۵
۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰
پاکبان محله طبرسی‌، ایده‌پرداز برتر جشنواره است

پاکبان محله طبرسی‌، ایده‌پرداز برتر جشنواره است

ایده‌پرداز ویژه جشنواره «ایده‌های برتر در مقوله پیشگیری از آسیب‌های مواد مخدر» چهره و نامی آشنا برای برخی اهالی محله طبرسی شمالی است. محمدعلی کاردان یکی از پاکبانان منطقه ۳ مشهد است.

ایده‌پرداز ویژه جشنواره «ایده‌های برتر در مقوله پیشگیری از آسیب‌های مواد مخدر» چهره و نامی آشنا برای برخی اهالی منطقه ما داشت. محمدعلی کاردان که احیانا برای دنبال‌کننده‌های اخبار رسانه‌های مشهد و به‌ویژه خواننده‌های شهرآرامحله نیز شناخته‌شده بود.

یکم مرداد ۹۱ گفتگویی با این رفتگر زحمت‌کش و خلاق منطقه ما در شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شد که کاردان در آن «نارنجی‌پوش تقدیرنامه‌ها» نام گرفته بود. او در آن گفت‌و‌گو از کار‌هایی مانند نوشتن شعر و داستان و مقاله و ایده و راهکار برای موضوعات گوناگون به‌عنوان علایقش یاد کرده بود.

از مسابقه‌های شهری با موضوعات گوناگون، از کنگره پزشکی تا امر‌به‌معروف و...، گفته بود که در آنها شرکت کرده بود و راهکار پیشنهاد داده و تقدیرنامه گرفته بود یا ایده‌هایی که برای نمونه به‌منظور رفع کاستی‌های بیمارستانی داده بود که در آن بستری شده بود. کاردان همچنین از علایقش به مذهب و فرهنگ مهدویت و رواج آن و انجام فعالیت‌هایی فرهنگی مانند توزیع محصولات فرهنگی در میان همکارانش صحبت کرده بود.

برگزاری جشنواره «ایده‌های برتر در مقوله پیشگیری از آسیب‌های مواد مخدر» بار دیگر توجه رسانه‌ها را به رفتگر ساکن محله طبرسی‌شمالی مشهد جلب کرد. این‌بار او با ارائه ۴۸ ایده برای مقابله با اعتیاد به مواد مخدر و آسیب‌های آن عنوان ایده‌پرداز ویژه جشنواره را از آن خود کرده بود.

باز هم به سراغ او رفتیم و این‌بار صحبت‌هایش را درباره انگیزه‌های شرکت‌کردنش در این جشنواره شنیدیم. در این میان به جستجوی ریشه‌های خلاقیت او هم پرداختیم که آنچه نصیبمان شد، در ادامه از زبان خود او خواهد آمد.

راهکار دوست‌شدن با آموزگار

از همان دوره نوجوانی فکرهایی به سرم می‌زد که بعدها فهمیدم به آن می‌گویند «ایده»؛ هرچند که گاهی خیلی ساده بود. در نوجوانی به‌دلیل شغل پدرم برای مقطعی ساکن اهواز شدیم.

مدرسه ما نزدیک رود کارون بود و در راه مدرسه با افرادی روبه‌رو می‌شدم که موتورگازی کرایه می‌دادند و سر همین کسب گاهی با مشتری‌ها دعوا و جروبحثشان می‌شد.

به آن‌ها می‌گفتم: به‌جای این شغل پردردسر و خردکردن اعصاب خودتان چرا نمی‌آیید از کارون ماهی بگیرید! یا به یکی‌از مسئولان مدرسه پیشنهاد دادم از دانش‌آموزان بخواهد نان‌خشک‌های بی‌استفاده خانه‌هایشان یا باقی‌مانده ساندویچی را که میلی به خوردن آن ندارند با خود ببرند لب کارون و برای ماهی‌ها بریزند.

اتفاقا آن مسئول خوشش آمد و همین پیشنهاد هم به کار بسته شد. در زنگ ورزش به بچه‌ها می‌گفتم وقتی گل می‌زنید اول برای ۱۰۰ هزارتماشاگر ورزشگاه ابراز احساسات کنید و بعد برای دبیر ورزش؛ بچه‌ها هم گل که می‌زدند، برای تماشاگران خیالی دست تکان می‌دادند و بعد به طرف دبیر ورزش می‌دویدند و او را در آغوش می‌گرفتند؛ به این ترتیب صمیمیت بیشتری بین دانش‌آموز و آموزگار به‌وجود می‌آمد و از توپ‌و تشر‌های معمول که گاهی از دبیر به‌دلیل شیطنت بچه‌ها می‌دیدیم، کاسته می‌شد.

گاهی مسئولان مدرسه با شدت و تندی با بچه‌هایی که ناخن‌هایشان بلند بود برخورد می‌کردند و حتی شاهد واکنش‌های فیزیکی هم بودیم! برای همین به ناظممان پیشنهاد دادم ناخن‌گیری به شاگرد اول کلاس بدهد و ماجرا به این ترتیب پیش برود که آن دانش‌آموز در زمان‌هایی که قرار است ناخن‌ها وارسی شود، به هم‌شاگردی‌هایش خبر بدهد و بگوید که قبل از سر رسیدن ناظم بیایید ناخن‌هایتان را با ناخن‌گیر من بگیرید؛ این‌گونه، هم برخورد تند یادشده به وجود نمی‌آمد و هم بهداشت رعایت می‌شد.

رفتگر محله طبرسی‌شمالی ایده‌پرداز جشنواره «ایده‌های برتر در مقوله پیشگیری از آسیب‌های مواد مخدر» است

سرقت از صندوق صدقه

خانه ما در محله طبرسی‌شمالی و محدوده کاری‌ام نیز بخش‌های شمالی همین منطقه ۳ شهرداری است. متاسفانه گاهی هنگام نظافت این محدوده‌ها صحنه‌هایی می‌بینم که بسیار آزاردهنده و تامل‌برانگیز است. در برخی کوچه‌ها و بخش‌های این محله‌ها اعتیاد و مواد مخدر بیداد می‌کند!

معتادی را دیده‌ام که کیف خانمی را از دستش قاپ زد و پرید داخل کال دروی، وسط لجنزار. در آن موقع من خودم را انداختم توی کال و به هر شکل که بود، کیف را از او پس گرفتم، اما این فقط ‌نمونه‌ای از صحنه‌های ناخوشایندی است که اهالی منطقه ما از آسیب‌های اعتیاد می‌بینند. شما در اینجا ممکن است فرد معتادی را در‌حال سرقت پول از صندوق صدقه ببینید.

 

آخر خط...

مردی را به یاد دارم که با دختر کوچکش کنار کال ایستاده بودند؛ پاکت آبمیوه ارزان‌قیمتی دست دختر بود و داشت آبمیوه می‌خورد که همان‌جا پیش چشم‌های مبهوت او، پدرش شروع کرد به تزریق؛ آن هم تزریق مواد مخدر به بخشی از تنی که دیگر رگی در آن به دست نمی‌آمد. وقتی معتاد تصمیم تزریق به آخرین عضو ممکن می‌کند، معنی‌اش این است که به آخر خط رسیده است.

من پدر دو دختر هستم و با خودم فکر می‌کنم تماشای چنین‌صحنه‌ای از معتادها چه تاثیری روی آن‌ها می‌گذارد؟!

این صحنه تکان‌دهنده مرا سخت تحت‌تاثیر قرار داد. من خودم پدر دو دختر هستم و با خودم فکر می‌کنم تماشای چنین‌صحنه‌ای چه تاثیری روی آن دختربچه خواهد گذاشت‌ و آیا آینده او بعد از پدری که به آخر خط رسیده چه خواهد شد؟!

 

آقای ایده

علاقه زیادی به روزنامه و مجله دارم و هر چقدر که بتوانم مطبوعات را مطالعه می‌کنم. چند وقت پیش در روزنامه‌ای فراخوان جشنواره «ایده‌های برتر در مقوله پیشگیری از آسیب‌های مواد مخدر» را دیدم. همان‌جا نشستم و ۴۸ راهکاری را که در این‌باره به ذهنم رسید نوشتم و برای دبیرخانه جشنواره فرستادم.

برای نمونه در آن اشاره کرده بودم که با وجود علاقه و گرایش بسیار کودکان به بازی‌های رایانه‌ای که معمولا سودی به حالشان ندارد، جای بازی‌هایی خالی است که کودک را با آسیب‌ها و پیامدهای مواد مخدر آشنا کند؛ مثلا کاربر در بازی اگر مواد مخدر مصرف کرد، چند مرحله پایین‌تر کشیده شود.

همچنین در میان این ایده‌ها پیشنهادهای داده بودم برای تقویت بنیه مذهبی معتاد یا احترام‌گذاشتن به شخصیت او؛ چون وقتی معتادی که مواد را ترک کرده و پاکِ‌پاک شده‌، اما همچنان اعتماد و احترامی نمی‌بیند، دوباره برمی‌گردد به سراغ همان بلای خانمان‌سوز.

 

* این گزارش یکشنبه، ۷ دی ۹۳ در شماره ۱۳۳ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44