
در خانه حاج آقا خرسند در محله پنجتن مشهد کوچک است. از آن درهای فلزی طرحدار دو لت. دونفر با هم نمیتوانند از این در عبور کنند، اما چه اهمیت دارد؟ مهم این است که هر پنجشنبه آدمها یکییکی از این در فلزی سفید رنگ عبور میکنند، بعضی هفتهها میشوند ۳۰ نفر، بعضیوقتها ۴۰ نفر و گاهی هم که همه اهل خانواده سرجمع هستند، تعدادشان بیش از این حرفها میشود.
آنوقت است که بزرگی خانه، خودش را نشان میدهد. از ورودی که میگذری خانه دو بخش است. یک قسمت محل پذیرایی است با پنجرههای بزرگ رو به آفتاب و فرشهایی که ردیف به ردیف کنار هم خوابیدهاند. اینجا بیشتر محل پذیرایی آقایان است و آن طرف که با یک راهروی کوچک باریک از پذیرایی جدا شده، پذیرایی دیگری است برای خانمها که به آشپزخانه هم راه دارد.
این تقسیمبندی برای راحتی بیشتر اهل خانواده است که هر هفته میهمان خانه «بابا» هستند. فکر کردیم چه سوژه خوبی است این میهمانیهای هفتگی خانوادگی که به هیچ علتی متوقف نمیشود، حتی در نبود حاج آقا خرسند. سفره آش که دستپخت خانم خانه و دختر بزرگ حاج آقا است، پهن میشود و بعد با ظرفهای خالی جمع میشود.
وقتی سفره آش از محل پذیرایی آقایان هم جمع شد، ما به آنها پیوستیم برای گفتگوی مستقیم با حاج آقا که بانی این جمع خانوادگی است. این مرد هم بابای خانواده است، هم بانی جمع خانوادگیشان، هم برادر شهید، هم باغبان باغچههای کوچک و بزرگی که روی پشتبام ساخته است.
بعضیوقتها ابراز صمیمتها آنقدر ساختگی است که از همان تعارفهای اول میتوان به ساختگیبودنشان پی برد. بعضیوقتها برعکس اصلا نیازی به ابرازهای پیدرپی نیست از همان برخوردهای ساده میتوان به صمیمیتشان پی برد. ارتباط اعضای خانواده خرسند این شکلی است. همینطور سفره هفتگیشان که هر پنجشنبه با شرط سادهبودن پهن میشود.
بچهها از پدر میخواهند سفره ناهار پنجشنبهها ساده برپا شود. پدر هم چندان به بریزوبپاشهای امروزی اعتقادی ندارد. مثلا همین امرزو که برای تهیه گزارش در خانه حاج آقا خرسند هستیم، سفره آشی برپاست. آشی که خیلی زود کاسه کاسه میشود و با لذت هرچه تمامتر میل میشود. بچهها این سفره ساده را دوست دارند و از آن لذت میبرند.
داشتن ۱۴ فرزند و ۲۴ نوه و ۴ نتیجه در کنار حاج آقا خرسند میشود چهار نسل که پنجشنبهها کنار هم قرار میگیرند. حاج آقا خرسند از خاطرات نسل اول میگوید و بچهها از خاطرات نسل خودشان، نوهها از شیطنتها و نبیرهها از بازیگوشی سیر نمیشوند. ۱۰ فرزند خانواده از همسر اول حاج آقاست، ۴ فرزند دیگر از همسر دومش که بعد از فوت حاج خانم با او ازدواج میکند.
داشتن ۱۴ فرزند و ۲۴ نوه و ۴ نتیجه در کنار حاج آقا خرسند میشود چهار نسل که پنجشنبهها کنار هم قرار میگیرند
حاج آقا خرسند بعد از ازدواج دومش به فکر راهی میافتد برای تحکیم خانوادهاش و البته این واکنش او به مشکل خاصی نبوده و تنها خواسته در این زمینه پیشدستی کند. میگوید: بعد از ازدواجم خیلیها انتظار داشتند صدایی از این خانه بیرون رود و تصور میکردند بچهها با وضعیت جدید سازگار نشوند برای همین بود که از همه بچهها خواستم این میهمانی خانوادگی را برپا کنیم تا هم روابط خودمان محکمتر شود و هم به دیگران نشان دهیم ازدواج دوم بهمعنای اختلاف و ناسازگاری نیست. همین شد که روزهای پنجشنبه را که روضه اهل بیت داریم روز میهمانی و این دورهمی قرار دادیم.
حرف روضه اهل بیت میشود و حاج آقا با یک دنیا نگرانی از ریانشدن، سر حرف را باز میکند: همه زندگی من با توسل به اهل بیت برپاست و عقیده خاصی به روضه اهل بیت دارم. من هرچه دارم از آنهاست برای همین از سالیان سال پیش، از وقتی در این خانه ساکن شدم و زندگیام پا گرفت روضه اهل بیت را برگزار کردیم. به بچهها هم سپردم بعد از من این روضه را ادامه دهند تا برکت این زندگی از میان نرود.
این موضوع را دختر سومی حاج آقا هم بیان کرده بود اما حالا از خودش میشنویم که میگوید: به همه بچهها سپردهام خود را مقید به حضور در این جمع خانوادگی کنند تا جمعمان همیشه جمع باشد و هیچگاه از هم دور نشویم.
در این بین هیچ بهانهای هم قبول نمیکنم و به بچهها گفتهام تنها با عذرموجه میتوانند غیبت کنند. در غیراینصورت جریمه میشوند. یکی از دخترها چند دقیقه پیش گفته بود: جریمهاش این است که پدر یک شب میهمان ما شود، ما از خدا میخواهیم این جریمه را ولی هیچوقت جریمهمان نمیکند.
لابهلای تکتک جملات حاج آقا خرسند کتابی از فلسفه زندگی پیدا میشود، او لب به سخن میگشاید و از دلایلش برای حفظ جمع خانوادهاش میگوید که بچهها وارث این زندگی هستند، پس بهتر است تا در کنار هم هستیم با هم باشیم و از باهمبودنمان لذت ببریم چراکه بعد از رفتن من هم این زندگی برای بچهها میماند اما با خاطرهای خوش.
خانواده پرجمعیت خرسند در همین دورهمیهایشان برنامههای متنوعی هم دارند که از تشکیل صندوق خانوادگی گرفته تا برگزاری اردوهای خانوادگی، همه در زمانهای معینی انجام میشود. یکی از دختران حاج آقا خرسند دراینباره میگوید: تصمیم گرفتیم بین خودمان صندوق خانوادگی تشکیل دهیم و به هم وام بدهیم تا درحد امکان مشکلات یکدیگر را حل کنیم.
همینطور هرچند وقت یکبار برنامهریزی میکنیم و به مکانهای تفریحی میرویم. همه اینها باعث شده ارتباطمان با هم همیشه خوب باشد و هیچگاه مشکلی نداشته باشیم. خدا را شکر این جمع خانوادگی درراستای رفع مشکلات خانوادگی هم بوده است.
مثلا هرگاه متوجه شویم کسی مشکلی دارد و نیاز به پول دارد، همگی دست به کار میشویم. حتی زمانی که میخواهیم برای کسی هدیهای بخریم، پرسوجو میکنیم ببینیم مهمترین نیازش چیست و سعی میکنیم نیازش را برآورده کنیم.
حاج آقا با داشتن ۱۴ فرزند که کوچکترینش ۶ ساله است، حرفهای زیادی برای پدرومادرهای امروزی که حتی از داشتن یک فرزند هم امتناع میکنند، دارد و میگوید: برخی که مرا میبینند از من میپرسند ما یک فرزند را هم نمیتوانیم درست تربیت کنیم، شما چطور ۱۴ فرزند را تربیت کردهاید؟
در پاسخ آنها میگویم: فرزند برای تربیت احتیاج به یک مربی دارد که آن پدر و مادرش است. حال این مربی اگر دانش و آگاهی کافی داشته باشد یا به زبان سادهتر خودش تربیت داشته باشد ۱۰۰ فرزند را هم میتواند تربیت کند، اما اگر مربی تربیت نداشته باشد در تربیت همان یکی هم میماند.
یکی از دامادهای خانواده که مداح است و معمولا برای روضههای هفتگی خانه پدر مداحی میکند، دوست دارد یک نکته مهم را یادآوری کند و میگوید: رمز موفقیت اعضای این خانواده در همبستگی و ارتباط خوبشان با هم است. برای همین هم از سادهزیستی حاج آقا میگوید و بریزوبپاشهایی که مانع بسیاری از ارتباطات خانوادگی در جوامع امروزی شده است.
او ادامه میدهد: اگر در روابط بسیاری از خانوادهها دقت کنیم، متوجه میشویم چشم و همچشمی و بریزوبپاشهای بیدلیل مهمترین مانع آنها برای داشتن جمعهای صمیمانه است. این درحالی است که حاج آقا خرسند با پرهیز از این بریزوبپاشها و سفرهای ساده اما پربرکت باعث شده فضایی گرم و صمیمی در خانواده ایجاد شود.
هر کس دنیای خودش را میسازد. دنیایی که شاید دست آخر او را قصرنشین و سوار بر آخرین مدل پورشه نکند اما میتواند پر از آرامش باشد. حتی اگر این دنیا در کوچهای باشد از کوچههای انتهایی شهر. در محلهای چسبیده به زمینهای خالیازسکنه و در محدودهای به قول مسئولان کمبرخوردار.
یک آدم میتواند دنیایش را همینجا هرجور که دوست دارد، بسازد. قصر ویلایی ندارد، خانهای ساده و معمولی دارد برای جمعکردن بچهها دور هم. باغ و مزرعه ندارد، پشتبام کوچکی دارد پر از باغچه و پر از گوجه و بادمجان و فلفلدلمهای و گلهای ریز و درشت در گوشه و کنارش... همینها میشود دنیایی که حاج احمد از آن حرف میزند: «دنیایم را ساختهام»
حاج احمد خرسند ساکن خانه پلاکیک خیابان پنجتن ۸۱ است. ۷۰ ساله است و ۱۴ فرزند دارد. با این حال خود را مستضعف فرزند میداند و معتقد است فرزند بیشتر زندگی بهتر میآورد. سالها پیش ازدواج میکند و ۱۰ فرزند حاصل زندگی مشترکشان است. در سال ۱۳۷۴ همسرش فوت میکند و چند سال بعد دوباره ازدواج میکند.
از همسر دومش نیز صاحب ۴ فرزند میشود. از همان زمان هم یک میهمانی ثابت برای روزهای پنجشنبه تعیین میکند تا بچهها هر هفته دور هم جمع باشند و از هم دور نیفتند. اما این تنها گوشهای از زندگی حاج احمد است.
بیشتر زمانهای تنهاییام روی پشتبام خانه میگذرد. برادرم که بنا است دورتادور آنجا را باغچههای کوچک و بزرگ ساخته است. حاج احمد از گوجه و بادمجان و فلفلدلمهای تا زعفران و شاهپسند در این باغچهها کاشته است. گوجه و بادمجانها را برداشت هم کرده است. یکجور کشاورزی پشتبامی که فقط و فقط بهخاطر عشق به آب و خاک و گل و گلدان آن را انجام میدهد.
هرچند وقت یکبار به سفر میروم. علاقه به سفر از جوانی با من بوده و برای همین تا به حال بیش از ۲۰۰ امامزاده در ایران را زیارت کردهام. عشق خاصی هم به سفرهای زیارتی کربلا و مکه و سوریه دارم. اصلا سفرهایم با هدف زیارت است و مکانهایی که میروم امامزاده دارد.
* این گزارش یکشنبه، ۲۷ مهر ۹۳ در شماره ۱۲۴ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.