هفته گذشته در ادامه موج کمک به جبهه مقاومت در مشهد، اقدام سه خیّر، همه را غافلگیر کرد. این سه نفر که تأکید کردهبودند نمیخواهند نامی از آنها برده شود، در مراسمی با حضور ائمه جماعات مشهد و مسئولان امور مساجد، ملک و باغهایی به ارزش ۱۲میلیاردتومان با نیت کمک به مردم غزه و لبنان و جبهه مقاومت اهدا کردند.
این مراسم برای اعلام عمومی کار نیک آنها در مسجد المهدی (عج) محله رضاشهر برگزار شد. شهرآرامحله منطقه۹ و ۱۰، آنها را که میخواستند بیریا و گمنام کار نیک کنند، پیدا کرد و درراستای ترویج این فرهنگ نوعدوستی راضیشان کرد که با رسانه مردم مشهد، هر چند کوتاه گفتگو کنند.
درنهایت با هر سه خیّر صحبت کنیم، اما یکی از آنها راضی نشد که عکسی از او منتشر شود.
سیدابراهیم نجاتحسینی خیّری است که باغ و ویلای خود به ارزش ۹میلیاردتومان را برای کمک به جبهه مقاومت بخشیده است. جملهاش را با یک حدیث آغاز میکند و میگوید: حدود یک ماه پیش، حدیثی از حضرت رسول یادم آمد که روزی جلو مسجد داشتند برای میتی به دست خودشان صدقه میدادند.
در این خرماها یک خرمای خراب بود و هیچکسی آن خرما را برنمیداشت و در آخر به خود پیامبر رسید. وقتی حضرتعلی (ع) به پیامبر رسیدند و با هم همکلام شدند، حضرتمحمد (ص) به ایشان گفتند «اگر این طرف خودش زنده بود و همین خرماها را صدقه میداد، حتی اگر همان خرمای خراب را میبخشید، ثوابش خیلی بیشتر بود.»
آقاسیدابراهیم تعریف میکند وقتی وضع لبنان و غزه را در جبهه مقاومت میبیند با خودش میگوید این ملک را که استفاده نمیکنم؛ چقدر خوب است که آن را در راه خدا بدهم. میگوید: اگر خواست خدا نبود، من این کار را انجام نمیدادم، اما لطف او شامل حالم شد. دلم میخواست تا زندهام، این کار را انجام دهم که اگر روزی از این دنیا رفتم، حسرت انجامندادنش را نداشته باشم.
دو هفته پیش، تصمیم این کار نیک را میگیرد و همان شب موضوع را با خانوادهاش هم مطرح میکند؛ «هیچکس در انجام این کار خیر، نه نیاورد. همسر و فرزندانم کاملا موافق بودند. در خانواده ما قبل از این هم حس نوعدوستی حاکم بود و به نظر همسر و فرزندانم این تصمیم دور از ذهن و غیرمنطقی نبود و برعکس از آن استقبال هم کردند.»
فردای همان روز در دفتر دهیاری و شورای روستای دهشک که در خیابان شاهنامه قرار دارد و باغ در آنجا واقع شده است، همه حاضر شدند و برگهای را امضا کردند که بهموجب آن، ملک به جبهه مقاومت اهدا شود؛ «من فقط نیت کردم که به جبهه مقاومت برسد، اما میتواند در لبنان، غزه، یمن یا عراق، هر جایی که نیاز به این وجه است، هزینه شود. فقط باید اصل فیشها را تحویل دهند که من مطمئن شوم به آنها رسیده است و هرجا که رسید به بهترین نحو خرج شود.»
به رسم مهماننوازی و مهربانی همیشگیشان همسر آقای حسینی، سینی چای و پذیرایی میآورد و ابراهیم نجاتحسینی میگوید: همسرم دوست ندارد نامی از او آورده شود، اما در گروههای خانمها، خودشان کارهای خیر مشارکتی مردمی انجام میدهند. گاهی برای مردم لبنان و غزه کلاه میبافند و گاهی برای هموطنانمان کارهای نیک دیگر.
دختر بزرگم در گروه جهادی خودشان به نام گروه فرهنگی «خط شهیددیالمه» به کارهای خیر دیگر مثل تهیه جهیزیه و سیسمونی و کمک به جبهه مقاومت میپردازد. تازگیها خودشان طاقه پارچه خریدهاند و صدروسری برای لبنان دوختهاند و چند وقت پیش هم تحقیق کردند و دیدند چیزهای دیگری مانند کلاه و لباس گرم ضرورت دارد؛ فامیل و آشنا را در کار خیرشان سهیم کردند و هرکس هرچه توانست در خانهاش آماده کرد و همه را جمع کردند و فرستادند. پسر هجدهسالهام و دختر دوازدهسالهام هم در وجودشان حس نوعدوستی و انفاق ریشه دوانده است و کارهای خیر انجام میدهند.
دختر کوچک خانواده نجاتحسینی در کلاس هفتم درس میخواند. چند وقت پیش، وقتی دیده بود که همه اعضای خانواده بهنوعی خدمت میکنند، گفته بود «من هم میخواهم برای کمک به غزه و لبنان مفید باشم.»
مدرسهشان با نام «فرزند انقلاب» بازارچههایی از کار دست بچهها و اولیا هر هفته برگزار میکند که عایدیاش به جبهه مقاومت میرسد. پیشنهاد کرده بود که چیزی ببرد و در آن بازارچه بفروشد تا درآمد حاصل از آن برای کمک به جبهه مقاومت استفاده شود.
زمین آقا ابراهیم در شاهنامه۷۶ واقع شده است و ۳۰۱۹مترمربع است و در تخمین مبلغ ۹میلیاردتومان میارزد. دهیار و امام جماعت روستا قول همکاری دادهاند که در تبلیغ فروش باغ در گروههای مختلف همکاری کنند.
البته حاجآقای نجاتحسینی برای فروش باغ، ایده دیگری هم دارد؛ «به این فکر کردم که در گروههای مزایده خیران، باغ را برای فروش بگذارم و در جلسهای هم ازطریق همیاری شوراهای مساجد شرکت کردم. آنجا هم گفتم اگر خیّری باشد که به بیشترین قیمت زمین را بخرد تا کمک بیشتری به جبهه مقاومت شود، بهتر است.»
بعد از آن جلسه، گروههای مختلفی آگهی فروش زمین را گذاشتند و افراد بسیاری با سیدابراهیم نجاتحسینی تماس گرفتند و شرایط زمین را پرسیدند؛ «نمیدانم چطور این آگهی تا لبنان و یک گروه مجازی در آنجا رسیده است! من فقط فروش زمین را به بنگاههای همان اطراف سپردم و هرجایی که زودتر زمین به فروش برسد و مبلغ بیشتری به جبهه مقاومت برسد، استقبال خواهم کرد.».
با اینکه فروش زمین در شرایط رکود فعلی فروش باغ و زمین، کار سختی است، آن گروه لبنانی آگهی فروش زمین را در فضای مجازیشان گذاشته و گفتهاند ما برای جبهه مقاومت تبلیغ میکنیم و یک مشهدی چنین کاری را انجام داده است.
آقاسیدابراهیم میگوید: کارهای قشنگ فرزندانمان از اخلاق نیک همسرم در تربیتشان ناشی میشود؛ چون او مدیر خانه است. من یک کاسب معمولی هستم و خانهمان اجارهای است. البته باغ دیگری هم داریم. شاید روزی در حد چندساعتی بتوانیم با بچهها دور هم جمع شویم، اما خانمم همیشه بهترین رفتارهای تربیتی را برای بچهها به کار میگیرد و حتی اگر توصیهای برای کارهای خیر به بچهها نکند، خودش بهترین الگو برای انجام کارهای نیک است. به لطف خدا تا الان روزی ما رسیده است و ناراحت نیستیم.
«بعضیها از ما میپرسند چرا به محرومان ایران کمک نکردی؟ چرا به لبنان و غزه؟ حتی بعضیها میگفتند چرا به مکه و کربلا میروی و همان پول را به نیازمندان نمیدهی؟». این را آقاسیدابراهیم میگوید و ادامه حرفش این است: کسی که برای مکه و مدینه خرج میکند، حتما برای محرومان هم خرج میکند.
پیش از این جبهه، ما حواسمان به جبهه داخلی هم بوده است و هرطور توانستهایم کمک کردهایم و الان این موقعیت پیشآمده است و طبق بیانات رهبری ایجاب میکند که ما در کمک به آنها که جانشان را برای دفاع از ما میگذارند، رنگ و لعاب بیشتری به کمکهایمان بدهیم.
معتقد است یک انسان اگر کل ایران هم به نامش باشد، بعد هشتادسال همه اموالش را باید بگذارد و برود؛ پس چه بهتر که سهم فرزندانش را بدهد و در زمانی که در قید حیات است، به دیگران هم کمک کند. ما باید به این یقین برسیم که روزی ما را خدا میدهد. میتوانیم خودمان هم خوب بخوریم و بپوشیم ولی اضافه مالمان را هم انفاق کنیم و بدانیم که برکت به مالمان میآید و آرامش بیشتری در زندگیمان حکمرانی میکند.
«لبنان و غزه زیر آتش هستند و مسلمانها دارند از بین میروند. باید کاری میکردیم. وسعمان همان زمین بود. باید پناهی کوچک میشدیم برای بیپناهی غزه و لبنان زیر آتش.» این آغاز صحبت سیدجواد کرمی، خیّر و ساکن خیابان دلاوران است.
او از مال دنیا یک خانه داشته است و یک حقوق بازنشستگی برای یک رزمنده سپاهی که گاهی تا نیمهماه هم قد نمیدهد و یک قطعه باغ. تصمیمش شاید از نگاه مخاطب تصمیم سختی باشد، اما او آن را کار دشواری نمیداند؛ «قبل از این، هم خودم و هم حاجیهخانم به مردم شهر خودمان و کشورمان هم کمک کردهایم، اما در شرایط حاضر، مردم غزه و لبنان برای دفاعی که خیرش به کشور ما هم میرسد، دارند زیر آتش، جان خودشان را از دست میدهند.
اصلا کار سختی نبود که گوشهای هر چند کوچک از خدمتی را به عهده بگیرم و حتی شده چندنفر از مردم غزه را که در سرمای استخوانسوز زمستان بدون هیچ امکاناتی در چادر زندگی میکنند، نجات دهم.»
حدود دوهفته است این تصمیم را گرفته و بعد از مشورت با همسر و سه فرزندش مطمئن شده آنها هم نظرشان مثبت است؛ «ما همین یک باغ را داریم و حدود دوازدهسال است که در آن درختکاری هم کردهایم ولی الان دوسال است که درختانش خشک شده است.
شاید کار خدا بود که این باغ خشک شود و من در گرفتن این تصمیم راحتتر باشم. کارهای خداپسندانه در خانه ما از قبل هم مرسوم بود و من و همسرم تاکنون کمکهای نقدی هم برای بهترشدن وضعیت مردم محروم غزه و لبنان انجام دادهایم. این بار هم گفتیم زمین را میدهیم تا هرچه رهبری و نظام جمهوری اسلامی صلاح دانست برای غزه و لبنان انجام دهند.»
اعتقاد آقا سیدجواد این است که درست است که سیستانوبلوچستان و شهرهای دیگری در ایران هم نیاز به کمک دارند، اما در حال حاضر وضعیت غزه و لبنان بحرانیتر است؛ «مردم ما فعلا حداقل سرپناه دارند و شرایط زیر آتشبودن را ندارند. شب سرشان را میگذارند و صبح بیدار میشوند و همهجور امکانات آب و برق و گاز را هم دارند. ما مسئولیم به غزه و لبنان که در راه حفظ اسلام میجنگند، کمک کنیم.»
حاجآقا کرمی ملکش را به نماینده امور مساجد، آقای معظمی، تحویل داده است که خودشان، کار فروش را انجام دهند و او تنها برای امضای سند برود. میگوید: با اینکه هیچوقت دلم نمیخواست کارم را رسانهای کنم ولی باور دارم برای اینکه فرهنگ کمک به لبنان و غزه بیشتر رواج یابد، باید رسانهها پای کار بیایند و حواسشان به ترویج این فرهنگ باشد.
محسن عیدگاهی سومین خیّر این گزارش است. ملکش در طرقبه حدود یکمیلیاردونیم ارزش دارد که اعلام کرده است آن را برای کمک به مردم بیدفاع غزه و لبنان میبخشد.
برای اینکه هویت و تصویری از او نباشد، حتی در مراسم اعلام اهدای زمینها حاضر نشده است و فامیلش را هم در آن جلسه چیز دیگری اعلام کردهاند. اما در حد چندجمله حاضر میشود تا برای ترویج فرهنگ کار نیک کمک به مردم بیپناه غزه و لبنان همکلاممان شود؛ «مشاهده رژیم کودککش صهیونیست در غزه و لبنان و آوارهشدن مردم مظلوم بیپناه و کشتار انسانهای بیگناهی که تنها جرمشان دفاع از سرزمین خودشان است، دل هر انسانی را به درد میآورد؛ همین دلیل کافی بود که من هم گوشه کوچکی از این درد بزرگ مسلمانان را تسکین دهم.»
محسنآقا پیش از این هم برای نیازمندان کشورش آستین بالا زده و هرکاری از دستش برآمده انجام داده است، اما از نظر خودش حداقل کاری که میتواند انجام دهد، کمک مالی است که با اهدای این ملک و در آینده نیز با ارسال کمکهای نقدی میخواهد دین خودش را به اسلام و مسلمانان ادا کند.
او معتقد است: لذت کمک به دیگران با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست و خوشبختانه این کار خیر در فرهنگ ما ریشه عمیق دارد.
* این گزارش چهارشنبه ۲۳ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.