خراسان با همه تاریخ پرفرازونشیبش در دوره اسلامی، تاریخی قدیمیتر هم دارد که چند سالی است بههمت باستانشناسان و تاریخپژوهان، نور بیشتری بر آن تابیده و قدری شفافتر شده است. یکی از این بخشهای قدمتدار تاریخ خراسان بهویژه دشت مشهد، حوضه کشفرود است.
تا جایی که امروز میدانیم، استقرار در حوضه و حومه کشفرود تقریبا به ۶۰۰ هزار سال پیش میرسد. این استقرارهای موقت در دورههای بعد برچیده شدند، اما کمی بعد، وقتی که به دوره تاریخی و یکجانشینی نزدیک میشویم، میبینیم که دشت بزرگ مشهد بین کوههای هزارمسجد و بینالود، همچنان گزینهای جذاب برای استقرار انسان است.
پیرامون کشفرود بهواسطه آب زیاد و هوای خوب و منابع طبیعی فراوانش، همیشه یکی از گزینههای زندگی انسان بوده که غذای او را تأمین و امکان زندگیاش را فراهم میکرده است؛ در نتیجه، سراسر کشفرود ظرفیت فراوانی برای مطالعات باستانشناسی دارد. یکی از تپههای باستانی این منطقه، تپهای است بهنام «قادرآباد»؛ تپهای که نام آن از نزدیکترین روستا به آن گرفته شده است.
قادرآباد جایی در نزدیکی کنارگذر شمالی مشهد است. کمی پس از سهراهی فردوسی در جاده مشهد به قوچان، در همین سمت آرامگاه، جاده کمربندی شمال مشهد قرار دارد که در جنوب شهر، درست از کنار تپهسلام سر درمیآورد. برگردیم به همین سمت جاده، یعنی مشهد به قوچان. در ابتدای این کنارگذر چند آبادی قرار دارد که سومین آنها قادرآباد است. بعد از روستای قادرآباد، پل روگذر، از روی کشفرود میگذرد. همینجا در سمت راست مسیر، تقریبا پانصد متر که رد رود خشک کشف را دنبال کنیم، به تپهای میرسیم که شبیه تپهماهورها و عوارض طبیعی منطقه نیست.
خود تپه قادرآباد هم چندصدمتری با کشفرود فاصله دارد که البته برای رودی که در اینهمه سال حیاتش، مدتها بسترش را عوض کرده است، چندان فاصلهای نیست. در تپه قادرآباد تاریخی دراز خوابیده است که بررسیهای کارشناسی آن سبب شد در مهر ۱۳۸۰ در فهرست آثار ملی قرار بگیرد. دراینراستا با محمدصادق داوری، باستانشناس و سرپرست کاوش محوطه قادرآباد، درباره تاریخ نهفته در این تپه گفتگو کردیم.
پیشینه مطالعات تپه قادرآباد به دهه ۷۰ میرسد که طی بررسیهای کارشناسان میراث فرهنگی برای معرفی آثار باستانی، تپه شناسایی شد. اولین مطالعات جدی درباره تپه قادرآباد و چهارده محوطه پیش از تاریخ دیگر در امتداد حوضه کشفرود و شهرستان مشهد، سال ۱۳۹۵ توسط محمدصادق داوری انجام میشود.
او درباره این پروژه مطالعاتی چنین میگوید: «آن دوران هدف از این طرح مطالعاتی، نخست تدوین پایاننامه دوره کارشناسیارشدم بود. موضوع پایاننامهام هم تبیین گاهنگاری نسبی و مطالعه چشمانداز فرهنگی و جغرافیایی ازجمله الگوی استقراری محوطههای پیش از تاریخ دشت مشهد بود. برای اولینبار در آن سال، مطالعاتی درباره دادههای سطحی انجام گرفت که در نتیجه این مطالعات و براساس مواد فرهنگی به دست آمده از سطح تپه که بیشتر آنها سفال بود، توالی فرهنگی دوره نوسنگی تا مفرغ قدیم و میانی، با شک و تردید شناسایی شد.
اینگونه بود که سال ۱۴۰۲ وقتی قرار شد درباره این تپه باستانی مطالعات تازهتری انجام شود، پروژه تعیین عرصه و حریم تپه به من پیشنهاد شد که با گروهی مجرب کار گمانهزنی برای تعیین حریم را آغاز کردیم. در پروژه تعیین حریم، مجبور بودیم عکسهای هوایی قدیمی منطقه و دشت را تهیه کنیم که قدیمیترین آنها متعلق به سال ۱۳۳۵ بود و تقریبا یکونیم برابر ابعاد کنونی تپه را نشان میداد. درنهایت مشخص شد که بیشترین تخریب این تپه قبل از این سال بوده است.»
این باستانشناس در ادامه توضیح میدهد که پس از آغاز مطالعات تازهتر در گمانهزنیهایی تازه متوجه میشوند که گستره تپه قادرآباد، خیلی بیشتر از چیزی است که نشان میدهد: «ما در شعاع ۱۲۰ متری از مرکز تپه به آثار برجا (آثاری که در محل اصلیشان قرار دارند و تاکنون جابهجا نشدهاند) برخوردیم.»
به گفته داوری، براساس مطالعه برشهایی که سال ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ با بیل مکانیکی روی تپه ایجاد شده بود، تقریبا یک بنای خشتی در بدنه تپه یافت میشود که این شواهد در کنار گستردگی لایههای برجا نشان میدهد وسعت این محوطه خیلی بیشتر از آن چیزی است که دیده میشود: «پارسال پروژه تعیین عرصه و حریم محوطه انجام و حتی در شعاع ۱۵۰ متری آثاری یافت شد که میتواند با استقرار مرکزی تپه قادرآباد مرتبط باشد. در فصل کاوش ۱۴۰۳ نیز با هدف لایهنگاری برای گاهنگاری دقیق فرهنگهای دشت مشهد، در حال کاوش هستیم.
در این فصل نمونههایی برای آزمایش کربن ۱۴ برداشتیم که جوابشان در ماههای آینده خواهد آمد. شواهد نشاندهنده این است که توالی دوره نوسنگی تا مفرغ قدیم که براساس دادههای سطحی به آن رسیده بودیم، درحال تأیید است. خیلی از سفالهای این تپه متعلق به دوره مسوسنگ و مفرغ قدیم هستند که مهر تأییدی بر فرضیه اولیه ماست. لایهنگاری همچنان ادامه دارد و در حال مستندنگاری آن هستیم. همه اینها نشاندهنده یک تپه بسیار مهم، دستکم از شروع دوره مسوسنگ تا پایان آن در حوضه کشفرود و دشت مشهد است.»
نکته دیگری که در مطالعه این تپه با آن روبهرو میشویم از بیمهریها به تپه قادرآباد حکایت دارد؛ از سویی نشانههایی از حفاری قاچاقچیان عتیقه دیده میشود و از دیگر سو، ممکن است این تپه باستانی نیز در گذشته طعمه طلاشویی ناصرالدینشاه شده باشد. در کنار همه اینها، کانالی که کنار تپه حفر شده خیلی به آن آسیب زده است. از رد بیل مکانیکی در دورتادور تپه هم که نگوییم! این موضوع را هم با محمدصادق داوری در میان میگذاریم و پاسخی که میشنویم، این است: «در ضلع شمالی تپه کانالی وجود دارد که سال ۱۳۷۴ برای حفر چاه عمیق، ابتدا با لودر حدود هفتمتر از سطح زمینهای اطراف خاکبرداری کردهاند.
پس از آن، در کف کانال یک چاه عمیق حفر کردهاند که الان پر شده است. هدف از ایجاد کانال هم زودتررسیدن به آبهای زیرزمینی بوده است. بر بدنه خود تپه هم رد بیل مکانیکی مشخص است که این نیز، همزمان با گودبرداری کانال بوده است.
طبق گفتههای اهالی، خاک تپه برای زمینهای کشاورزی اطراف استفاده شده است. آنچه عکسهای هوایی سال ۱۳۳۵ مشخص میکند، این است که طبق سفرنامههای موجود، زمانی که ناصرالدینشاه عزم سفر به مشهد میکند، سر راهش، مشخصا در دامغان، دستور میدهد تپهای را طلاشویی کنند؛ یعنی شیبی از خاک درست میکردند و با روانکردن آب به درون آن، نهشتههای درون تپه را میشستند تا بتوانند به طلا دست پیدا کنند. بهاحتمال زیاد بخش زیادی از این تپه هم در همان زمان تخریب شده است. با وجود این، هنوز سندی برای طلاشویی تپه قادرآباد در دوره ناصرالدینشاه در دست نیست.»
سؤال دیگری که به وجود میآید، این است که طبق کاوشهای انجامشده، در تپه قادرآباد چه تاریخی نهفته است؟ بهعبارتی، قادرآباد دادههای کدام بخش تاریخ دشت مشهد را میتواند تکمیل کند و چه دورهای را در برمیگیرد؟ توضیح این باستانشناس در پاسخ به ما چنین است: «دادههای بسیار مهمی در تپه قادرآباد وجود دارد که توالی شکلگیری جوامع یکجانشین از دوره مسوسنگ تا روستاهای اولیه با ساختارها و طبقات اجتماعی را نشان میدهد. این استقرار بهشکل پیوسته تا دوره مفرغ قدیم ادامه داشته است. در نتیجه بارها سازههای این تپه تجدیدبنا و اندود شدهاند.
طبق شواهدی که بهدست آوردیم، بارها از این بناها استفاده شده است. چیزی که چشمانداز دشت به ما نشان میدهد، این است که احتمالا با یک استقرار شهرنشینی هم روبهرو هستیم که در عصر شهرنشینی و شکلگیری سلسلهمراتب سیاسی و اجتماعی، استقرارهای بزرگ و بناهای عامالمنفعه در آن شکل میگیرد.
شواهد نشان میدهد که چنین ساختاری در قادرآباد وجود داشته است و تپه بلندی که اکنون در دشت قرار دارد، بخش مرکزی این استقرار یا شهر اولیه عصر مفرغ قدیم بوده است که بخشهای مختلف مسکونی و گورستان دارد و بخش صنعتی آن در اطراف گسترده شده است؛ همچنین بهدلیل رسوبگذاری زیاد آب کوههای هزارمسجد در شمال و بینالود در جنوب تپه، بخشهای گستردهای از استقرار زیر لایههای رسوبی مدفون است.»
داوری، پیش از آغاز مطالعات جدید، در مقالهای توضیح داده بود که فرهنگ ساکنان قادرآباد را میشود با تمدنهای بزرگ منطقه مقایسه کرد. از او میخواهیم پس از دور جدید مطالعات در این تپه، برایمان بگوید که همچنان بر آن عقیده تأکید دارد یا نه؛ «اگر آزمایشهای کربن ۱۴ فرضیه شهرنشینی ما را تأیید کند، مسلما استقرار قادرآباد همگونی نزدیکی با استقرار تپهحصار دامغان، آلتینتپه و تپه نمازگاه ترکمنستان خواهد داشت و جزو اولین استقرارهایی خواهد بود که به مرحله شهرنشینی رسیده است.
خراسان حلقه اتصال فرهنگهای آسیای مرکزی و فرهنگهای فلات ایران است؛ بنابراین مطالعات قادرآباد میتواند بخش بزرگی از خلأ مطالعاتی فرهنگهای فلات ایران را پر کند؛ حتی در بخشهایی، اگر جواب آزمایشها تأیید کند، ممکن است فرهنگهای آسیای مرکزی را هم تحتتأثیر قرار دهد. خوشبختانه در آسیای مرکزی مطالعات زیادی در پنج دهه گذشته انجام شده، ولی متأسفانه در خراسان بهویژه در دشت مشهد مطالعات باستانشناسی پیش از تاریخ خیلی کم انجام شده است.
بیشتر این مطالعات هم بررسی و شناسایی محوطههاست. همه اینها باعث شده است برای مطالعات باستانشناسی خراسان از مطالعات و گاهنگاری و شاخصههای فرهنگی آسیای مرکزی استفاده کنیم. در نتیجه، کاوش تپه قادرآباد اولین مطالعه کیفی و جدی پیش از تاریخ در دشت مشهد و حوضه کشفرود است. اطلاعات و خروجی دادهها که باید در مرحله بعد تحلیل و بررسی شود، میتواند تصویر روشنی از فرهنگهای پیش از تاریخ این منطقه ارائه دهد.
شواهد نشان میدهد ممکن است از این به بعد نگاهی جدیتر و متفاوتتر به فرهنگهای پیش از تاریخ خراسان نسبت به آسیای مرکزی داشته باشیم. در دورههای مختلف حوضه کشفرود یا دستکم در چند دوره نوسنگی، مسوسنگ و مفرغ قدیم، ما شاخصههای ویژه منطقه را داریم که حتما تأثیرات مختلفی بر مناطق همجوارش نیز داشته است.»
حالا و پس از آغاز دور دوم مطالعات درباره تپه قادرآباد، این محوطه باستانی حریم دارد، پس باید برای آیندهاش چه تصمیمی گرفته شود. ادامه کاوشها در تپه قادرآباد، موضوع دیگری است که ما با داوری در میان میگذاریم و او چنین میگوید: «ما ضوابطی را برای عرصه و حریم تپه قادرآباد تعریف و به ادارهکل میراثفرهنگی ابلاغ کردیم که در جلسه شورای حرایم ثبت خواهد شد.امیدواریم بعد از آن مسئولان خراسانرضوی برای ادامه کاوشهای این تپه و خواناسازی و پیگردی بناهای موجود در تپه قادرآباد اقدام کنند.
همچنین امیدواریم سند چشماندازی برای این محوطه بهعنوان سایتموزه و در اصل، شناسنامه دشت مشهد و هویت ساکنان خراسان بزرگ تعریف شود. ادامه مطالعات تپه قادرآباد نیازمند تأمین اعتبار و رویکرد مسئولان است. امیدواریم در فصلهای بعدی کاوش توجهی ویژه به قادرآباد شود و بتوانیم با کاوشهای گستردهتر، بخش زیادی از فرهنگ پیش از تاریخ دشت مشهد را بهعنوان یک منطقه اتصالی روشن کنیم.»
* این گزارش شنبه ۱۹ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۵۵ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.