هشت سال تکفرزند بود و تنها سرگرمیاش نقاشی؛ آنقدر عشق و علاقه داشت که دفتر نقاشی و مدادرنگی دستش دوام نمیآورد. در روستا امکان آموزش و رشد استعدادش فراهم نبود ولی آموزشهای تلویزیون را از دست نمیداد؛ باوجوداین به توصیه پدر و مادر چسبید به درس و مشق، اما فقط ۱۰سال دوری از هنرش را تاب آورد و از کلاس دهم با وجود معدل مثبت۱۹ و همه حرف و حدیثها وارد هنرستان شد، پلههای ترقی را یکی پساز دیگری طی کرد و امروز در قامت یک مربی توانمند از منطقهای کمبرخوردار، هم رسما آموزش نقاشی میدهد هم سفارشات متعدد دارد.
مطهره روشندل، نقاش و خطاط جوان محله پنجتن، از فراز و فرودهای مسیر موفقیتش میگوید.
متولد آبان۷۹ است و فرزند اول خانوادهای چهارنفره از اهالی محله پنجتن. از وقتی یادش میآید، عاشق طراحی و نقاشی بود؛ همدم و همبازی هشتسال تکفرزندیاش، نقاشی بود و بس. در روستا هم که خبری از آموزش نقاشی نبود، پای ثابت برنامههای آموزش نقاشی تلویزیون شده بود و هر دوسهماه دفتر نقاشی و بسته مدادرنگی تمام میکرد.
خودش میگوید: با همه اینها وقتی هم خودم هم خانواده به استعدادم در زمینه نقاشی پی بردیم که در پنجششسالگی، از روی یک پوستر، چهره امامخمینی (ره) را با جزئیات کامل کشیدم و اطرافیان بهخصوص مادرم خیلی خوششان آمد.یادم نمیرود مادر مدتها آن نقاشی را روی طاقچه خانه گذاشته بود و هر میهمانی میآمد با ذوق، نشانش میداد. آن روزها بود که فهمیدم میتوانم نقاش شوم. به مدرسه هم که رفتم، هم در دبستان و هم راهنمایی، نقاش کلاس بودم؛ بچهها با ذوق دورم جمع میشدند میگفتند فلانچیز را برایمان بکش. کلاس پنجم بودم که از طرف یک مهدکودک برای نقاشی دیوارها سفارش دریافت کردم.
خیالش که از رشته تحصیلی راحت شد، توانست زمان بیشتری برای تمرین طراحی بگذارد و با جدیت بیشتری هنر موردعلاقهاش را دنبال کند، تاجاییکه بدون هیچ کلاس و دوره آموزشی رسمی، سال۹۷ به آن مسلط شد و کارش را شروع کرد؛ «فقط دو ماه نزد آقای نوروزی، از اقواممان، آموزش سیاهقلم دیدم و بعد با تمرینهای مکرر بر آن مسلط شدم، اما تا شروع به کار کنم، کرونا شیوع پیدا کرد و بیشتر ازطریق آگهیهایم در شبکههای مجازی، سفارش کار یا آموزش میگرفتم.
سه سال به همین منوال گذشت تا اینکه فرهنگسرای انقلاب برای برگزاری کلاس در آنجا به من پیشنهاد همکاری داد و حالا دو سال است که در این فرهنگسرا و فرهنگسرای بهرمان مربی سیاهقلم هستم.»
نهساله بود که به خاطر شغل پدر، از تربت جام به مشهد آمدند و با اینکه دوست داشت هنر نقاشی را دنبال کند، طبق روال مرسوم با نظر والدین، تا دوره متوسطه فقط درس خواند آن هم با معدل خوب؛ باوجوداین از کلاس دهم دیگر طاقتش طاق شد و در اقدامی جسورانه تغییر رشته داد؛ «چون معدلم بالای ۱۹ بود و در مدرسه نمونهدولتی درس میخواندم، به اصرار مدرسه و والدین، رشته تجربی را انتخاب کردم که به پزشکی برسم، اما بعداز سهچهارماه تغییر رشته دادم، چون هم در محیط مدرسه که خیلی خشک و رقابتی و غریبه با هنر بود، احساس خوبی نداشتم، هم اصلا برای این درسها یا شغل پزشکی ساخته نشده بودم؛ بنابراین نمیتوانستم موفق شوم.»
بااینحال از خانواده تا دوستان، همه میگفتند «درست را بخوان، کنارش هنر را هم ادامه بده؛ هنر که درآمد و جایگاه اجتماعی ندارد، پس اصلا به سمتش نرو!»
این هنرمند ادامه میدهد: ولی هنر به من آرامش میداد و در خودم میدیدم که میتوانم در آن موفق شوم، حتی فکر هزینههایش را هم کرده بودم؛ بههمیندلیل هرچند کار سختی بود و کمی ترس داشتم، با تشویق یکی از اقواممان که نقاش و خوشنویسی باسابقه بود، از درستی تصمیمم مطمئن شدم. فقط، چون در منطقهمان مدرسهای نبود که رشته طراحی و نقاشی داشته باشد، گرافیک را انتخاب کردم و سال۹۴ در مدرسه نمونهدولتی فاطمهالزهرا (س) مشغول ادامه تحصیل شدم. از شدت علاقهای که داشتم، عقبماندگی سهماههام از همکلاسیها را در دو هفته جبران کردم و آن ترم، شاگرد سوم شدم.
این بانوی هنرمند که اکنون دانشجوی گرافیک و مربی فنیوحرفهای نیز هست، طی دو سال گذشته بیش از چهارصدهنرآموز هفت تا پنجاهساله داشته است و بنا دارد تا درجه استادی پیش برود. بیشاز هر چیز به طراحی چهره علاقهمند است، آن هم چهره چهرهها؛ بهویژه شهدا.
همه آنها که دیروز او را برای تغییر رشته سرزنش میکردند، امروز میگویند «کار خوبی کردی که دنبال علاقهات رفتی.»
مطهره دراینباره توضیح میدهد: سال گذشته، یکی از فعالان فرهنگی، برای جشنوارهای که بهمناسبت سالگرد یک شهیدپاکستانی به نام شهیدمحمدعلی نقوی برگزار میشد، طراحی چهره شهید را سفارش داد و آن نقاشی در تهران طی مراسمی به دختر شهید هدیه شد. از این کار حس خیلی خوبی گرفتم و مقدمهای شد برای طراحی چهره سایر شهدا ازجمله سردار سلیمانی، چمران، مطهری و نیز چهره امام راحل و رهبر معظم انقلاب که همه این طراحیها را به فرهنگسرا هدیه کردهام.
طراحی سردار سلیمانی که بهترین کارم تا این لحظه بوده است، در مسابقات محله، رتبه اول را کسب کرد. حالا هم برای احترام و ادای دین، مشغول طراحی چهره شهدای روستایمان (بردو) هستم؛ دو کار را تحویل خانوادهشان دادهام و ۱۰طراحی دیگر مانده است.
در پاسخ این سؤال که چرا بین همه گرایشهای نقاشی و طراحی، سراغ سیاهقلم رفته است، مواردی، چون یادگیری آسان و کمهزینه و دردسترسبودن ابزار کار را عنوان میکند و ادامه میدهد: درمجموع برای یادگیری دقیق این هنر حدود ۲ میلیونتومان هزینه کردم که نسبتبه بازدهی سفارشات و درآمد کار بسیار اندک است؛ چون سفارشات از حداقل ۷۰۰هزارتومان برای هر سفارش شروع میشود؛ هرچند من با عشق و علاقه کار میکنم و نگاه کسب درآمد ندارم.
وقتی مشغول طراحی هستم، آنقدر حال خوبی دارم که اصلا متوجه گذر زمان نمیشوم
اشتیاق ناتمام و مرزناشناس روشندل به هنر سبب شده است به سیاهقلم بسنده نکند و اخیرا سراغ خوشنویسی هم برود؛ بهویژه که خوشنویسی در خانوادهشان سابقهای طولانی دارد؛ «ازآنجاکه پدر و دو نفر از عموهایم مغازه تابلونویسی و خوشنویسی روی پارچه داشتند، از همان کودکی که کارشان را میدیدم، لذت میبردم و به خطاطی علاقهمند شدم تااینکه بهواسطه داییام که عضو انجمن خوشنویسان است، در دورههای این انجمن شرکت کردم و تاکنون پیشرفت خوبی داشتهام. البته پدرم نیز کمک و رفع اشکال میکند. این هنر را هم حتما تا بالاترین مدارج ادامه میدهم، اما بهمنظور تدریس و آموزش، نه شغل و دریافت سفارش.»
او رمز موفقیتش را اهمیتدادن به علاقه خود، بهجای توجه به حرف مردم میداند و عقیده دارد حتی اگر برای همیشه ساکن روستا میماندند، باز هم رشته موردعلاقهاش را دنبال و با وجود نبود امکانات، از آموزشها و فرصتهای مجازی استفاده میکرد؛ بنابراین نبود یا کمبود امکانات، هرگز نمیتواند دلیل بر ناامیدی و نرسیدن به هدف باشد. مخالفتها هم با دیدن رشد و موفقیتمان کمکم به موافقت و تشویق تبدیل میشود؛ چنانکه برخلاف سال قبل، همه آنها که دیروز او را برای تغییر رشته سرزنش میکردند، امروز میگویند «کار خوبی کردی که دنبال علاقهات رفتی.»
این نقاش و خطاط جوان به نوجوانان توصیه میکند اگر واقعا به چیزی علاقه دارند آن را پیگیری کنند، حتی اگر استعدادش را نداشته باشند؛ زیرا علاقه و پشتکار، استعداد را هم به ارمغان میآورد؛ «بین شاگردانم کم نبودهاند افرادی که وقتی برای ثبتنام آمده بودند، فقط علاقه داشتند و نه خود، نه والدینشان فکر نمیکردند بدون استعداد بتوانند موفق شوند ولی این اتفاق افتاد و بعد از ششهفتماه آموزش و تمرین، بالاخره موفق شدند.
البته نکتهای که بهویژه این روزها خیلی اهمیت دارد، دورشدن بچهها از مداد و کاغذ و لوازم فیزیکی بهواسطه استفاده بیش از حدشان از تلفن همراه و فضای مجازی است؛ این باعث میشود حوصله مداد دستگرفتن و تمرین و تکرار نداشته باشند یا بدون تمرکز کار کنند.»
مطهره روشندل با وجود همه علایق و مشغلههای درسی و هنری، از ابعاد مهم زندگی هم غافل نمانده و سال۹۶ ازدواج کرده است. او تأکید میکند که با وجود حمایت و تشویق و همراهی همسرش، ازدواج نهتنها مانع رشدش نبوده، بلکه سبب پیشرفتش نیز شده است؛ «وقتی مشغول طراحی هستم، آنقدر حال خوبی دارم که اصلا متوجه گذر زمان نمیشوم و این آرامش و انرژیای که از کار هنریام میگیرم، سبب میشود برای کارهای خانه و همسرداری تمرکز بیشتری داشته باشم. درعینحال اگر هم روزی تداخلی بین هنر و زندگی ایجاد شود، اولویت با خانواده خواهد بود.»
* این گزارش یکشنبه ۲۵ شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۴ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.