سید علی حسینی اصل| گاهی در پسِ کارهای سادهای که به چشم نمیخورند، انسانهای سختکوشی با پشتکار زیاد تبدیل به نخبگانی میشوند که نمیشود فکرش را هم کرد؛ افرادی که در همین محلههای شلوغ مناطق کمبرخوردار، استعدادهای زیادی دارند که شکوفا نمیشوند. باید بگردیم و برویم سراغشان، سرنوشتشان را ورق بزنیم تا زندگیشان و سختیهایشان، چراغ راه خیلی از جوانان شهرمان شود.
وارد محله پنجتن آلعبا که میشوم، حسینیه تازهتأسیس جوادالائمه (ع) در پنجتن ۶۶ را نشانم میدهند. روی داربست داخل حسینیه مشغول کار است. با آغوش باز وقتش را دراختیارم قرار میدهد تا با اوستاحیدرعلی، گچکار هنرمند و خوشذوق منطقهمان آشنا شوم. در ادامه، حاصل این گفتگو را میخوانید.
حیدرعلی محبتی، ۴۳ بهار را پشتسر گذاشته است. هنگامی که کلاس پنجم ابتدایی را تمام کرد، پدرومادرش گرفتار چنگال بلای خانمانسوز اعتیاد شدند و حیدرعلی و دو خواهر و دو برادرکوچکتر از او را رها کردند. حیدرعلی دوازدهساله چارهای ندید تا سرپرستی خواهروبرادرهایش را به عهده بگیرد. ناچار ترکتحصیل کرد و روانه بازار کار شد. او بهگفته خودش از طرفی سرمایهای برای کارهای بازاری نداشت و از طرفی دیگر سواد کافی نداشت تا کارهای اداری انجام دهد. بههمیندلیل کار ساختمانی را انتخاب کرد و شروع کرد به شاگردی در گچکاری ساختمان.
حیدرعلی محبتی تصمیم نداشت برای همیشه شاگرد گچکار باقی بماند. او میگوید: همین شد که تصمیم گرفتم آنقدر تلاش کنم که بهعنوان یک هنرمند شناخته شوم، نه بهعنوان یک گچکار یا گچبر. محبتی بعد از هشت سال کار مداومت در بیستسالگی تبدیل شد به اوستاگچکار ساده که بهتنهایی برای خودش کار برمیداشت و بهنحواحسن انجام میداد و مخارج خانوادهاش را تأمین میکرد.
حیدرعلی محبتی چندسالی از گچکاریاش میگذشت و تا اندازهای گچبری را یاد گرفته بود و طرحهای گوناگونی با گچ روی سقف و دیوار درمیآورد. با توجه به اینکه در گچبری مهارتهایی کسب کرده بود، اما طراحی را خوب یاد نداشت.
همین بود که با استاد طراح نقشههای قالی که ساکن محله پنجتن بود، آشنا شد. او هرروز سراغ این استاد میرفت تا طراحی را از او یاد بگیرد. محبتی رفتهرفته تبدیل شد به استاد طراح گچبری و این طراحیها را مدیون دوست طراحش احمد امیریپور میداند. امیریپور که بعدها نویسنده میشود، در کتاب «زندگی پرماجرای یک نویسنده» خود به زندگی استاد محبتی هم اشاره میکند. استاد حیدرعلی از امیریپور به نیکی یاد میکند و میگوید: جملهای از این دوستم همان اوایل دوستیمان یاد گرفتم که سرلوحه کارم شد و آن جمله این بود: «هر که نان از عمل خویش خورد، منت حاتم طائی نبرد.»
حیدرعلی برادر کوچکش مهدی را سرکار میبرد. مهدی هم در کنار برادر بزرگتر کار را یاد گرفت و اوستا شد تا اینکه ازدواج کرد؛ اما چیزی نگذشت که به مرگ ناگهانی در ۲۷ سالگی از دنیا رفت. داغ ازدستدادن برادری که بزرگ کرده بود و به او کار یاد داده و دامادش کرده بود، برای حیدرعلی سخت گذشت.
برادر کوچکتر دیگرش در سن پنجسالگی گم میشود، بعد از جستجوی زیاد از یافتن برادرش ناامید میشود و پیدا نمیکند. ظاهرا برادرش را به یکی از مراکز گمشدگان میبرند و بعد خانوادهای از سرخس که فرزند نداشتهاند، او را به فرزندی میپذیرند و با خود میبرند؛ اما حیدرعلی بعد از سیزده سال از همان مرکز متوجه میشود که برادرش را خانوادهای به فرزندی گرفتند و با توجه به پروندههای موجود، آدرس همان خانواده سرخسی را به او میدهند و با رفتن به سرخس برادرش را پیدا میکند.
اوستاحیدرعلی بهتنهایی خواهرهایش را سروسامان میدهد و به خانه بخت میفرستد. پدرومادرش بعد از سالها، اعتیاد را کنار میگذارند و سرانجام به خانه برمیگردند. خداوند خواهر سومی به حیدرعلی میدهد؛ اما چند سال بعد خواهربزرگش در ۳۵ سالگی بهدلیل بیماری از دنیا میرود و بعد از مدت کمی، اوستاحیدرعلی با فوت مادرش از نعمت مادر هم محروم میشود و او تنها در میان خانواده، سختی بار زندگی آنها را به دوش میکشد.
حیدرعلی در ۲۲ سالگی ازدواج میکند. یک پسر و یک دختر، حاصل ازدواج او با همسرش است. دختر بزرگش را همینکه به سن ۱۵ سالگی میرسد، به خانه شوهر میفرستد و درحالحاضر از دختر بزرگش یک نوه دارد. پسر اوستاحیدرعلی (یونس) کلاس نهم را پشتسر گذاشته است. به گفته خودش او هم به موفقیتهایی درزمینه علاقه خودش به رشته ورزشی کیکبوکسینگ به دست آورده است. یونس محبتی در رشته کیکبوکسینگ نایبقهرمان کشوری است و چندینقهرمانی استانی در این رشته ورزشی به دست آورده است.
محبتی اساتید زیادی را از ذهن میگذراند و دراینبین از استادحاجحبیب نیکپرور که از شاگردان حاجابوالقاسم بوده است، به نیکی یاد میکند؛ اما بزرگترین استاد خویش را در طول ۳۰ سال کار و تلاش، تجربه میداند. او به یاد میآورد زمانی را که هنوز شاگرد بود. آنروزها هرروز بلیت موزه آستانقدس را میگرفت تا از سقف موزه که کار هنرمندانه استاد مرحوم حاجحسین آقااصفهانی است، دیدن کند تا اینکه یکی از کارکنان موزه میگوید یکروز هم بیا فقط از وسایل موزه دیدن کن نه از سقف موزه.
اوستاحیدرعلی شاگردان زیادی را تربیت کرده است. او میگوید: هرچیزی زکاتی دارد و زکات هنر من، یاددادن است و من این زکات را توانستم پرداخت کنم و تا استاد نشدهاند، رها نکردهام. از برادر مرحومم که بهترین شاگردم بود گرفته تا سیدمهدی حسینی که هنوز بعد از ۲۰ سال بعد از استادیاش در کنارم کار میکند. محبتی دراینبین شاگردانی که حضور ذهن دارد، نام میبرد: علیاصغر نوروزی، رضا خلاصی، محمد نوروزی، علی رحمانی، سیدناصر حسینی، عباس تنهایی، محمد مؤمنی و سیدجعفر حسینی که همه هنوز در این عرصه حضور و حالا آنها هرکدام چند شاگرد نزد خود دارند.
اولین کار آقای محبتی گچبری سوره والتین هتل زیتون بود که آنوقت ۱۷ سال سن داشت. او میگوید: این اولین کارم بود که بهصورت تخصصی شروع کردم و بااین بیت شعر صحبتش را ادامه میدهد: میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمون است.
من عاشق کارم هستم و دلیل این عاشقی، همین هنری است که در دل این کار نهفته است. همهاش امرارمعاش برای کارم نیست؛ چون کارم ماندگار است، بههمیندلیل به کارم عشق میورزم و حاضر نیستم کارم را با هیچچیز عوض کنم.
کارها و نقشهای بزرگ این اوستاگچبر محله پنجتن آلعبا را نهتنها در جایجای شهرمان میتوان دید، بلکه در شهرهای دیگر نقشهای ماندگاری از گچبری از خود بهجای گذاشته است؛ از گچبری هنرمندانه مدرسه علمیه عالی قم تا گچبریهای مصلای امامخمینی (ره) و ساختمان پادگان مرکزی پاسداران تهران. در خود شهر مشهد هم کارهای زیادی از اوستاحیدرعلی به چشم میخورد؛ گچبریهای حرم امامرضا (ع)، چندی از هتلهای پنجستاره مشهد و خیلی از مساجد، هتلها و ساختمان شخصی و اداری که علاوهبر نقش ماندگار هنر دست هنرمندی زبردست را نشان میدهد. محبتی در بین کارهایش نقشهایی که با گچ در مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان و لابی هتل الماس و گچبریهای داخل مسجد پارک کوهسنگی و نقشهای زیر گنبد آن را جزو کارهای تخصصیاش نام میبرد.
کار گچبری حیدرعلی محبتی فقط در نقشونگارهای اپن، سقف، دیوارها و آینهها خلاصه نمیشود؛ هرچند آثار گچبری او دراین بناها تحسینبرانگیز است. آنچه کار او را منحصربهفرد کرده، گرهخوردن گچبریهایش با معنویت است. آخرین اثر از هنر گچبری او درحالحاضر تابلوی عصر عاشوراست که با دستهای هنرمندانه او بر روی دیوار حسینیه جوادالائمه (ع) پنجتن ۶۶ درحال نقشبستن است.
او علاوهبر این کار، آیات و احادیث زیادی را در حسینیهها و مساجد و بناهای دیگر گچبری کرده است و دراینباره میگوید: سعی میکنم کارهای ارزشی انجام دهم، همینکه حدیث یا آیهای را با گچ بر روی بنا نقش میبندم، مردم میخوانند و آن را حفظ میکنند، ماندگار میشود، بالاترین ارزش را برایم دارد. نمونه کارهای استاد را نمیتوان جایی دید؛ چراکه او با دلوجان کارهایش را انجام میدهد، مانند همین کار عصر عاشورایش که بهصورت رایگان با عشق نقش معنوی میزند.
گچبری مراحلی دارد که باید طی شود تا اثر زیبایی از گچبر روی بنا نقش بندد. این کار با ابزار مخصوصی انجام میشود که کیف مخصوصی دارد؛ قلم، دمبور، بوم خار، نقالی بوم گرد و پرگار، درون آن جای میگیرد. محبتی میگوید: بیشتر طراحیها کار خودم است؛ بههماناندازه دلخواه طرح را بزرگ کرده و سوزن میزنیم. بر روی بنا ابتدا قاب گچ گذاشته، سپس داخل بوم، گچ مایهکاری کشیده میشود.
بهتناسب کارمان ضخامت مایه کار را مشخص کرده و بعد از آن بهاصطلاح کارمان را بر روی کار پیاده میکنیم و بهوسیله برشکاری بوم را پاک میکنیم و نهایت زیروروی کار باقی میماند و اوستاحیدرعلی برای کارهایش کاتالوگهایی تهیه کرده است که بر اساس خلاقیت ذهنی، طرحهای جدیدی را ارائه میدهد.
کار عصرعاشورا را استاد محبتی بههمراه یکی از شاگردان قدیمیاش سیدمهدی حسینی انجام میدهد. او از ۱۳ سالگی وارد این کار شده است و بهگفته خودش ۱۸ سال است که با افتخار در کنار اوستاحیدرعلی گچبری میکند. از نوجوانی کاری را که با ذهن درگیر بود، دوست داشتم و الان کار گچبری هم همینطور است. حسینی ادامه میدهد از همان اول اخلاق و هنر اوستایم را دوست داشتم و زحمات او مرا به اینجا رساند. حاصل ازدواج او دو فرزند دختر و پسر است.
سیدمهدی درمورد همسرش میگوید: یکی از مشوقهای بزرگم، همسرم است. اوستاحیدرعلی هم این نکته را تایید میکند و میافزاید: من هم موفقیتی را که در کارم کسب کردهام، با تشویقها و کمکهای همسرم بوده است که جا دارد از طریق شهرآرامحله از او تشکر کنم. یکی از کارهای منحصربهفرد سیدمهدی حسینی، کار گلفروشی صادقیه تهران است که بهتنهایی و استادانه انجام داده است. او درمورد کارهای اوستایش که از همه بیشتر دوست دارد، همین کار گچبری عصر عاشورا را نام میبرد و میگوید: خاطره خوشی برایم است که سعادت داشتم تا کار گچبری عصر عاشورا را در کنار استاد محبتی انجام دهم و در نقش آن سهیم باشم.
حیدرعلی محبتی درمورد محله پنجتن آلعبا میگوید: بااین مردم انس گرفتم، این محله مردمی همهگیر دارد؛ مردمی که در شادی و عزایت شریکاند. او معتقد است منطقه ما جوانهایی دارد با پتانسیلهای بالا و امکانات کم که به مقامهای خوبی رسیدهاند.
او این را هم اضافه میکند که استعدادهای این منطقه تا حدودی به هدر میرود و مسئولین باید به فکر باشند و بهعنوان مثال، فرزندم علاقه به کشتی داشت؛ اما ازآنجاییکه امکانات کشتی در این محله وجود نداشت، بهناچار سراغ رشته ورزشی دیگری رفت. ازاینقبیل مشکلات و کمبود امکانات در محله و منطقه ما بسیار زیاد است.
صحبتی جملهای به اساتید خودش میگوید: از همینجا بهخاطر تمام اساتیدم تمامقد میایستم و دست تکتکشان را میبوسم و اگر زیادهگویی کردم، عذرخواهم. من میدانم هر چقدر استاد شوی، باز هم برای یادگیری جا دارد و من هنوز دنبال علم و هنرم تا بیشتر یاد بگیرم و این بزرگترین هدفم است.
*این گزارش یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵ در شماره ۲۱۴ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.