سیدهفریبا رشتی، بانوی خیّر محله سرافرازان مشهد است که اجدادش نیز از جمله پدربزرگ، پدر و عمویش واقف بودند. او در راستای شغل همسرش که ساخت و ساز است، موسسه کارآفرینیاش را وقف کرده و با جذب کارگر به تولید بتن میپردازد.
یک حفره بزرگ مقابلم قرار دارد که همان تونل نیمهساخته قطار است. صدای آقای مهندس را میشنوم که با صدای بلند میگوید: «اینجا کف شفت است و کارکنانش بچههای کف شفت...»
قاسم عبداللهیشکیب با تخلیه روزانه ۳۰۰ کیسه آرد ۴۰ کیلویی، واسطه پخت نان در منطقه ۳ و ۴ است. او باید هرچه زودتر کار را تمام کند و سراغ دیگر نانواییهایی برود که چشمانتظار سهمیهشان هستند.
حسین عابدیپوریاب کارمند فضای سبز شهرداری است. دل جوانی دارد و زندگیاش را میان گل و گیاهان سپری میکند. او ده دفتر شعر دارد و میخواهد آنها را به چاپ برساند.
صفر چمچاخ کارگر ساختمانی است که از ارتفاع ۱۰ متری میافتد، ۱۰ روز به کما میرود و بعد از ۵ ماه کسی مسئولیت او را قبول نمیکند.
نیمهشب چهاردهم خرداد امسال، وقتی محمود اقبالی، کارگر خدماتشهری، طبق وظیفه و شیفت کاریاش در تاریکی خیابان شهیدفکوری مشغولبهکار بود، یک خودرو عبوری او را زیرگرفت و خانوادهاش داغدار شدند.
گلخانه شهرداری منطقه ثامن با گلهای رنگارنگ و درختچههای متنوعش، سالهاست خانه دوم علی محمدپور، جانباز سیدرصد اعصابوروان است، مأمنی سرشار از آرامش که حاصل دسترنج خودش در ۲۱ سال گذشته است.