سیدرضا علویمنش میگوید: ما اصلا همسایه بد نداریم. اصلا اینجا ماندگار شدیم برای مسجد المهدی (عج) و آدمهای خوب مسجدیاش. رابطه با همسایهها برای من که پا به سن گذاشتهام، مثل رابطه پدر و فرزندی است.
عموناصر صبح تا شب در دکان کوچکش مینشیند، با اهالی خوشوبش میکند و گاهی هم که حس و حالش را داشته باشد، دفتر شعرش را از کشوی پیشخوان بیرون میآورد و چندبیتی مینویسد. شعرهای زیادی از دوران انقلاب در دفترش هست.
سال۱۳۴۲؛ حضور حسین پوری در مشهد ، آنقدر عجیب بود که شهر را بههمریخت و به تیتر اول روزنامهها بدل گشت. او ۲۳۰سانتیمتر قد و ۱۷۵کیلو وزن داشت و برای همین در چشم مردم مشهد همچون یکی از عجایب خلقت بود.
علیاصغر حسنپور تعریف میکند: مرحوم مادرم دختر یکی از حاجیهای محله را برایم در نظر گرفته بود. من آوازه او را شنیده بودم، اما ندیده بودمش. مادرم تنهایی رفته بود و حسابی حاجی را آماده کرده بود.
یکی از اولین واحدهای رزمی که با شروع جنگ ایران و عراق، خودش را به منطقه نبرد میرساند، لشکر خراسان است و به دلیل همین ایستادگی، ۵ هزارو ۲۴۵ شهید، ۲۸۰ مفقودالاثر، ۱۵ هزارو ۹۴۹ جانباز و ۲ هزارو۸۶۵ اسیر داشت.
محله مهرآباد تلفیقی از دو مزرعه قدیمی «مهرآباد» و «خدربیک» است. گرچه مزرعه خدربیک از لحاظ پیشینه تاریخی قدیمیتر است، مزرعه مهرآباد معروفتر بوده است. این مزرعه قدمتی دستکم صد و سی ساله دارد.
بافت زاغهنشین مشهد ارتباط بسیار نزدیکی با گسترش شهر داشت. هرچه مشهد از جهات مختلف، بهسوی بیرون پیش میرفت و بر جمعیت آن افزوده میشد، تهیه مسکن نیز سختتر میشد.