روایت اسکناسهای آلمانی در جیب مردم ایران
جنگ جهانی اول تنها در سنگرهای اروپا جریان نداشت؛ ایرانِ بیطرف نیز به میدان رقابت قدرتهای جهانی بدل شد. شعلههای آن نبرد ویرانگر که ۱۰۷سال پیش در چنین روزهایی پایان یافت، به خاک ما هم کشیده شد؛ اما نهفقط با توپ و تفنگ، بلکه حتی با اسکناس!
آلمانها که در پی بریدن شاهرگ اقتصادی و نظامی بریتانیا بودند، طرحی عجیب در سر داشتند؛ چاپ پول آلمانی با مُهر فارسی برای رسیدن به هند. اما اسکناسهایی که قرار بود سلاح مالی تازه آنان علیه امپراتوری بریتانیا باشند، بهجای لرزاندن پایههای یکی از ارکان مهم متفقین، سرانجام از موزهها سر درآوردند؛ موزههایی، چون موزه آستان قدسرضوی.
ایران، راه قطع کردن شاهرگ حیاتی انگلیسیها در هند
هند فقط بزرگترین مستعمره انگلیسیها نبود؛ این شبهقاره با ارزشترین و پرجمعیتترین کشور تحت استعمار آنان بود و در جنگ جهانی اول، مرکز قدرت مالی و تأمین سرباز برای آنها به شمار میآمد؛ بنابراین حفظ این مستعمره برای یکی از ارکان اصلی قوای متفقین امری حیاتی بود. آلمانها نیز در آن سوی میدان نبرد بهخوبی از این مسئله آگاهی داشتند و در تلاش برای زخم زدن به شاهرگ حیاتی اقتصادینظامی انگلیسیها بودند. راه نفوذ به این منطقه و رسیدن به هندوستان هم جایی بود در مرزهای غربی آن کشور، یعنی در ایران.
در آن زمان روسها در شمال و همپیمانان انگلیسیشان در جنوب کشور مستقر بودند. آلمانها نیز سعی میکردند از استانهای غربی وارد شوند و با ایجاد منطقه نفوذ در مرکز، خود را به شرق ایران و مناطق تحتحاکمیت امارت افغانستان برسانند.
عهد، عهد سلطنت احمدشاه بود و گروهی از مخالفانش به کرمانشاه عزیمت کرده و برای مبارزه با حکومت مرکزی کمیتهای تشکیل داده بودند. هسته مقاومت شکلگرفته در این شهر، به گرفتن کمکهای مالی از آلمانها بیتمایل نبود و نظامیان این کشور نیز این موقعیت را نقطه آغاز نفوذ خود در غرب ایران میدیدند.
رسیدن به مرزهای هندوستان و تحتفشار گذاشتن کمپانی هند شرقی، پایه اصلی اقتصاد انگلیس در این کشور، با حمایت مالی از این گروه از مخالفان میسر میشد. اما این حمایت مالی چطور باید صورت میگرفت؟ آنها دو راهحل پیش روی خود داشتند.
اولین گزینه، تأسیس بانکی آلمانی در ایران بود؛ بانکی مشابه بانک شاهی که کاملا در اختیار انگلیسیها قرار داشت. اما آنها برای این کار زمان کافی نداشتند، بنابراین سراغ راهحل دوم رفتند؛ یعنی استفاده از اسکناسهای خودشان.

کمیتهای برای چاپ اسکناس آلمانی در ایران
آلمانها هرچه در چنته داشتند، به کار بستند تا یک ارتش کوچک در نواحی غرب ایران تشکیل دهند. در آن زمان، ایران بانک مرکزی نداشت و کشورهای خارجی بهراحتی میتوانستند اسکناسهای خود را با سورشارژ فارسی در کشور مورداستفاده قرار دهند. سورشارژ اسکناسها به فارسی عبارت بود از درج ارقام و حروف فارسی در پشت و روی پول برای مشخص کردن معادل ارزش آن.
امپراتوری آلمان هم تصمیم گرفت به همین روال اسکناسهای چاپشده خزانهداری خود بین سالهای۱۹۱۴-۱۹۰۶ را با وجوه رایج ایران معادلسازی کند؛ مارکهای آلمانی که قرار بود مُهر تومان و قران بخورند تا در بازار ایران برای تأمین هزینههای نظامی آنان خرج شوند.
تهیه این پولها و رساندن این پشتوانه مالی به ارتش موردحمایت آلمانها، نیاز به برنامهریزی و طرح و نقشه داشت. دولت آلمان دستبهکار شد و در سال۱۹۱۵، فردی به نام دکتر اسکار نیدرمایر را برای اجرای این طرح به ایران اعزام کرد. او یک نظامی ماجراجو و آشنا با زبان فارسی و تاریخ ایران بود که در کنار فیلد مارشالگولد، فرمانده ارتش آلمان در امپراتوری عثمانی، ژنرال برس من و چند نفر دیگر اعضای کمیته چاپ اسکناس در ایران را تشکیل دادند.
هر یک مارک آلمان، معادل ۲.۵قران بود. هرچند ارزش مارک در آن زمان کمی بیشتر از این برآورد میشد، این مبنایی بود که اعضای این کمیته برای تبدیل ارزش پول کشورشان به وجه رایج ایران تعیین کردند؛ اعداد و حروفی که با رنگ قرمز و خط شکسته فارسی روی اسکناسهای آلمانی نشستند؛ اسکناسهای سورشارژشدهای به زبان فارسی که چاپ آنها به شرکت چاپخانه دولتی آلمان در شهر برلین واگذار شد.
تلاش برای نفوذ در دربار قاجار و رسیدن به هندوستان
دکتر نیدرمایر فارغالتحصیل جغرافیای نظامی بود و آشناییاش با بابیگری و بهاییگری باب آشنایی و علاقهاش به زبان فارسی و تاریخ ایران شد؛ فرقهای که گویا بعد از تغییر مذهب به آن گروید. این آلمانی تحصیلاتش را در رشته زبان فارسی ادامه داد، اما سر پرسودایی داشت. ماجراجویی درونش او را از درس و کلاس دور کرد و به جای قرار گرفتن در کسوت استادی دانشگاه او را به ارتش آلمان کشاند.
چندماهی از جنگ جهانی اول نگذشته بود که عازم فرانسه شد و اندکی بعد به سازمانی موسوم به «سازمان عملیات خارج از کشور» پیوست. در آنجا شناختش از ایران سبب شد مأمور تشکیل ارتشی چریکی در غرب ایران شود؛ تشکیلاتی که تلاش میکرد با گذر از مرکز ایران، به افغانستان و مرزهای مهمترین مستعمره انگلیس، یعنی هندوستان برسد.
دلقکهایی که اسلحه داشتند
مطبوعات رومانی سال۱۹۱۵ میلادی، عکسهایی از یک گروه سیرک منتشر کردند که در زیر وسایل خود ابزار جنگی حمل میکردند؛ دستگاههای مخابراتی، اسلحه و مهماتی که قرار بود از راه این کشور به ایران برسند و به نیدرمایر و ارتش نوساختهاش کمک کنند. نوبت بعد، اما رشوه به مأموران رومانیایی کار خود را کرد و این عملیات پنهانی با موفقیت تکرار شد؛ عملیاتی که با چاپ اسکناسهای سورشارژشده ادامه پیدا کرد.
این نظامی آلمانی هم اواخر همان سال وارد کرمانشاه شد، به تهران رسید و خود را به دروغ نماینده رسمی آلمان معرفی کرد. در آنجا مورداستقبال مردم و دولتمردانی قرار گرفت که از روسها و انگلیسها نفرت داشتند. نیدرمایر به آنان پیشنهاد انتقال پایتخت به اصفهان را داد، اما به سبب اینکه اکثر دولتمردان قاجاری تحتنفوذ دو کشور رقیبش بودند، به هدف خود نرسید.
ایران، گذرگاه پنهان جنگ جهانی اول
در همین زمان بود که شست مأموران اطلاعاتی روس و انگلیس از مأموریتش خبردار شد و او قبل از شروع دردسر در تهران راه شرق را در پیش گرفت. سربازان ترک، عراقی، داوطلبان ایرانی و سوارهای کرد همراهیاش میکردند و با همه سختیها خود را به کابل رساندند. اما بر خلاف ایرانیها، افغانها نهتنها به آنها روی خوشی نشان ندادند، بلکه او و ارتشش را در یک اردوگاه نظامی بهصورت نیمهزندانی نگهداشتند.
یکی از پیامدهای حضور روسها برای مردم مشهد اختلال در تأمین آذوقه اهالی است
نیدرمایر که به امید مجابکردن دولت افغانستان به اعلام جنگ به هند رفته بود، بدون هیچموفقیتی به تهران بازگشت. اما استقبال در تهران هم مانند نوبت قبل نبود و ناچار در ۵سپتامبر۱۹۱۶ دوباره به کرمانشاه برگشت.
در همین زمان مقدار درخورتوجهی از اسکناسها رسیده بود و دکتر مایر با دست پُر مأموریتش را ادامه داد. در آنجا با یکی از بزرگان منطقه به نام نظامالسلطنه مافی مذاکره کرد و نتیجه آن شد که در ازای پرداخت ۴۰۰هزار مارک، لشکری از سربازان بومی برایش تشکیل شود. اما روسها و انگلیسیها خیلی زود لشکر نوپایش را نابود کردند.
از طرفی در همین زمان تیفوس گریبان جان فیلدمارشال، فرمانده ارتش آلمان در عثمانی (ترکیه و عراق امروزی)، را گرفت و این آغاز از همگسیختگی ارتش آلمانها در این منطقه بود. آغاز شکستهای آلمان در جبهههای دیگر مانند آفریقا و اروپا وضعیت را پیچیدهتر کرد و در نهایت امپراتوری آلمان بهکلی پروژه ایران را منتفی کرد و نیدرمایر به کشورش بازگشت.

سفر اسکناسها از میدان نبرد تا موزه
اما سرانجام اسکناسهای سورشارژشده چه شد؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید به این موضوع اشاره کنیم که اسکناسهای مذکور در ابتدا به مبالغ بیست، صد و هزارمارکی (بهترتیب معادل ۲۵، ۵ و ۲۵۰تومان) و با همان نرخ تبدیل گفتهشده به فارسی سورشارژ شدند؛ اما این اعداد و ارقام برای خرج شدن در بازار ایران درشت بود.
در نتیجه، یکیدو ماه بعد اسکناسهای کوچکتر یعنی پنج و دهمارکی (بهترتیب معادل ۱۲.۵و۲۵قران) به گردش افتادند و اسکناسهای بزرگ استفادهنشده به تاریخ پیوستند. آلمانها این اسکناسها را بهعنوان نمونه رسمی به خزانهداری کشورشان بازگرداندند و امروز با گذشت ۱۱۰سال در موزه برلین نگهداری میشوند.
این اسکناسها که نزد اقتصاددانان اروپایی به «اسکناسهای نیدرمایر» معروفاند، در آن زمان رقیب اسکناسهای بانک شاهی -که توسط انگلیسیها راهاندازی شده بود- محسوب میشدند؛ اما با شکست پروژه نظامی نیدرمایر، دوباره بانک شاهی بیرقیب شد. مطابق اسناد و مدارک بهجامانده در خزانهداری آلمان، امپراتوری این کشور در آن دوره حدود ۱۶میلیون قران نیز بهصورت سکه نقره ضرب کرد و به ایران فرستاد که البته این مسکوکات بعد از شکست آلمانها عینا به کشورشان بازگردانده شد.
بخش عمده اسکناسهای سورشارژشده به آلمان بازگردانده شد، اما بخش درخورتوجهی هم در شهرهای مختلف ایران، بهویژه همدان و کرمانشاه در گردش باقی ماند. سفارت آلمان تلاش کرد با واردات کالاهای مصرفی، این اسکناسها را از مردم بازخرید کند، اما همه آنها جمعآوری نشدند. بخشی از این اسکانسهای بهجامانده نیز در ایران در انباری نگهداری میشدند که حریق به جانشان افتاد و آثار سوختگی بر گوشه و کنارشان ماند تا به «اسکناسهای سوخته آلمانی» معروف شوند.
امروزه حدود۲–۳درصد این اسکناسها نزد مردم مانده است که در کلکسیونها و موزههای معتبر جهان یافت میشوند. تعداد اندکی از این اسکناسها نیز اکنون در گنجینه تمبر، سکه و اسکناس موزه آستانقدسرضوی نگهداری میشود.
«اسکناسهای نیدرمایر»
دکتر اسکار ریتر فون نیدرمایر در ۸نوامبر۱۸۸۵ در شهرک کوچکی نزدیک مونیخ به دنیا آمد. او پس از تحصیلات اولیه، به دانشگاهی در ایالت باواریا وارد شد و دوره جغرافیای نظامی را به پایان رساند. علاقه او به زبان فارسی و تاریخ ایران بهخاطر آشنایی او با بابیگری و بهاییگری بود.
خیلی روشن نیست که او چگونه با بهاییگری آشنا شده بوده است، اما شواهدی وجود دارد که حتی مذهب خود را تغییر داده و به آیین بهایی گرویده بوده است. بههمینعلت، نیدرمایر به آموختن زبان فارسی پرداخت و سپس با بورس تحصیلی دانشگاه خود، به ایران و هند سفر کرد. پس از این سفر، به دوره دکتری وارد شد و پایاننامه خود را نیز درباره ایران و آبهای تحتالارضی و رودخانهها و برکههای آن گذراند که بعدا بهصورت کتابی نیز منتشر شد.
شرح اسکناسهای آلمانی که در ایران استفاده میشدند:
الف. اسکناس پنجمارکی: روی این اسکناس به خط فارسی شکسته و به رنگ قرمز، بهحروف عبارت دوازدهقرانودهشاهی و در پایین اسکناس عدد دوازدهقرانودهشاهی چاپ شده است. پشت اسکناس نیز در میانه جمله دوازدهقرانودهشاهی به خط قرمز شکسته مشاهده میشود.
ب. اسکناس بیستوپنج قرانی: در دایره روشنی که روی این اسکناسها وجود دارد، بهحروف عبارت ۲۵ قران به چشم میخورد و در پشت اسکناس نیز در همان دایره روشن، عدد ۲۵قران و درگوشه دیگر نیز بهحروف عبارت ۲۵ قران، همگی با رنگ قرمز و با خط شکسته چاپ شده است.
پ. اسکناس بیستمارکی: روی این اسکناس و در قسمت پایین آن عدد پنج و زیر آن به خط نستعلیق بهحروف عبارت پنج تومان و پشت اسکناس نیز در چهار گوشه، چهار بار عدد پنج و در کنار عدد پنج سمت راست واژه پنج و در کنار عدد پنج سمت چپ واژه تومان در بالا و پایین چاپ شده است.
اسکناسهای صدمارکی و هزارمارکی: این اسکناسها بهعلت ارزش بالا در آن زمان قابل استفاده نبودند و به جریان نیفتادند. این نمونههای منحصربهفرد، هماکنون در موزه برلین موجودند. روی و پشت اسکناس صدمارکی در مربع روشن عدد ۲۵ و عبارت ۲۵ تومان بهحروف و اسکناس هزارمارکی عدد ۲۵۰ و عبارت ۲۵۰ تومان بهحروف و در پشت همین مطلب دوبار در دو طرف آن همگی به خط نستعلیق خوب و بزرگ چاپ شده است.
برگرفته از مقاله نشر اسکناسهای آلمانی در ایران، بررسی پروژههای نظامی دکتر نیدر مایر در غرب کشور، نوشته دکتر علی شرقی، اقتصاددان و پژوهشگر، منتشره در شماره ۱۰۶ خرداد سال ۱۳۸۹ مجله بانک و اقتصاد.
نگاهی به وضعیت مشهد در روزگار جنگ جهانی اول
خراسان یکی از نابسامانترین ایالتهای ایران در دوران جنگ جهانی اول است که حالش در تاریخ در «کمال پریشانی و اختلال» ثبت شده است. البته کل ایران ناخوش احوال است و این اشغال، سرآغازی برای چندسال قحطی، بیماری، خشکسالی و مرگو میر در کشورمان میشود.
در نیمه اول سال ۱۹۱۶ میلادی (حدود ۱۲۹۴ خورشیدی) یعنی دو سال پس از شروع جنگ جهانی اول، ایران که ۹ سال قبل، جنبش مشروطه را پشت سر گذاشته و برگی جدید از تاریخ خود را ورق زده است، عملا تحتاشغال قوای سه کشور بیگانه قرار میگیرد و به یکی از میدانهای جنگ تبدیل و تهران ناچار به تبعیت از سیاست متفقین یعنی روس و انگلیس میشود.
انقلابیون صدر مشروطه در تلاش برای آزادی کشور، احیای استقلال و تمامیت ارضیاند، اما قوای بیگانه و حتی شخصیتهایی که با قدرتها همکاری دارند، تمامیت ارضی و استقلال مردم را نشانه گرفتهاند. برای نمونه در این دوران دولت وقت بهقدری ضعیف شده است که حتی به میل خود نمیتواند برای خراسان حکمران و والی تعیین کند. همین است که خراسان به یکی از نابسامانترین ایالتهای ایران تبدیل میشود؛ ایالتی که از حساسترین مناطق محلاصطکاک سیاستهای روس و انگلیس در خاورمیانه نیز به شمار میرود.
در دوران حکمرانی قوامالسلطنه که البته مورد تأیید احمدشاه نبود، حتی در اطراف شهر و در مناطقی مانند زشک، چناران و جام، اشرار محلی مشغول خودسری و غارت میشوند و البته در خود شهر هم رفتار دوایر دولتی با اهالی کمتر از آن غارتگران نیست.
قوامالسلطنه علاوه بر مستبد بودن مانند بسیاری از حکام آن روزگار به فکر مالاندوزی است، تا آنحد که املاک و اموال آستانقدسرضوی هم از دامنه حرص و آزش در امان نمیماند. در این میان، روزنامههای منتقد سیاستهای انگلستان، چون بهار و چمن و شرق ایران هم توقیف میشوند و اجازه عرضاندام نمییابند.
اما مشهد در دوران جنگ جهانی اول در ابتدا به اشغال روسها در میآید؛ روسهایی که سابقه حضورشان در خراسان و شرق ایران به انعقاد عهدنامه ترکمنچایِ ۱۲۰۶ خورشیدی برمیگردد.
درواقع باید گفت ایران همزمان با شروع حکومت دودمان قاجار، به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی موردتوجه و نفوذ قدرتهای بزرگ غربی قرار میگیرد؛ همین هم هست که پس از دوران مشروطه و بعد از قرارداد ۱۹۰۷میلادی بین روسها و انگلیسها، به سه منطقه تقسیم میشود؛ شمال ایران، منطقه نفوذ روسیه، مناطق جنوبی و جنوبشرقی در اختیار انگلیس و منطقه میانی بیطرف است. در این تقسیمبندی خراسان البته در زمره مناطق تحتنفوذ روسها قرار میگیرد.
اما یکی از پیامدهای حضور روسها برای مردم مشهد اختلال در تأمین آذوقه اهالی است. قشون روس در تأمین زغال و مایحتاج نظامیانشان معضل داشتند و در زمانی که خراسان درگیر قحطی و کمبود غله بود، درخواستهای آنان بر کمبود آذوقه اهالی میافزاید.
خراسان یکی از نابسامانترین ایالتهای ایران در دوران جنگ جهانی اول است که حالش در «کمال پریشانی و اختلال» ثبت شده است
روابط تجاری ایران با روسیه هم تحتتأثیر شرایط جنگی قرار میگیرد و این یعنی تا پیش از جنگ، کالاهای تولید مشهد (مانند خشکبار و بعضی مصنوعات)، با قیمت مناسب در بازارهای روسیه به فروش میرسد و ازاینسو مردم ایران و مشهد هم از مصنوعات روسیه که علاوه بر ارزانی، مرغوب و ممتاز بودهاند، بهره میبرند، اما جنگ این روابط را تضعیف میکند.
سه سال پس از شروع جنگ جهانی اول، انقلاب بلشویکی روسیه (انقلاب ۱۹۱۷میلادی) اتفاق میافتد و همینموضوع باعث خروج قشون روس از مشهد میشود که البته انگلیسیها جایگزین آنها میشوند. اما اتفاق دیگری رخ میدهد و آن، مهاجرت معکوس شهروندان روس به ایران و بهویژه مشهد است.
ماجرا از این قرار است که برخلاف دوره قاجار که اهالی مشهد و خراسان برای کار به روسیه مهاجرت میکردهاند، تعداد زیادی از شهروندان روسی، از جمله مسلمانان مقیم بخارا و مرو، مهاجران، کارگران و تجار ایرانی و روسهای درگیر مسائل سیاسی، به خاطر اختلافات بلشویکها و منشویکها مجبور به مهاجرت میشوند. درواقع نزدیک بودن خراسان به روسیه و مرکزیت سیاسی مشهد باعث میشود تعداد بیشتری از آنها وارد این شهر شوند تا از این طریق به شهرهای دیگر ایران و خارج سفر کنند.
کنسولگری انگلیس در مشهد که تعداد این مهاجران را بهطور هفتگی یا یکماهه ثبت میکرده است در گزارشی تعداد این فراریان را بیش از ۲هزار نفر مینویسد که گویا همهروزه وارد میشدهاند.
همین موضوع سبب میشود برای جلوگیری از هر اتفاق بدی در شهر به نظمیه دستور داده شود تا ارامنه بیکار را از خاک خراسان اخراج کنند. درهرصورت همهجا پر از فراریان شوروی است که ایران را بهطور جدی تهدید میکردهاند. روسها در میان مهاجرانی که در دوره قاجار و پهلوی به مشهد آمدند، وضعیت ممتازیتری داشتند، چون در بین آنها افراد تحصیلکرده زیاد بودند؛ بهطوریکه بیشتر طراحان و مهندسان شهری مشهد در دوره رضاشاه را همین مهاجران روس تشکیل میدادند.
اما درباره حضور بیشمار روسها در گزارش یکی از اروپاییان که از مشهد عبور میکرده، نوشته شده است: «بسیاری از مغازهها در مشهد تابلوی روسی دارند و زبان روسی را خیلیها یاد گرفتهاند و در معاملههای خود با روسهای ساکن شهر بهراحتی با آنها تکلم میکنند... مصرف بالقوه روبل ادامه دارد و نمایش قدرت هنوز دیده میشود.»
* این گزارش چهارشنبه ۲۱ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۶۲۵ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.
