حاجآخوند پس از سالها مشهد را به مقصد تربت ترک کرد، اما صدایش تا روستاهای دور میرسید. مردم او را «حاجآخوند» صدا میزدند، نه به خاطر لباسش، که به خاطر رفتارش. خانهاش پناه بیپناهان بود.
سروش دستمالچیان پس از اخذ دیپلم گرافیک و کارشناسی طراحی صنعتی، به آکادمی هنرهای زیبای «بِرِرا» ایتالیا رفت و حالا پس از ۱۰سال، دوباره به مشهد بازگشته است. او اکنون در مشهد به آموزش و تولید آثار هنری مشغول است.
با همه فراز و فرودها در نهایت سال۱۳۳۵ صدای سوت قطار در ایستگاه مشهد شنیده شد و رؤیایی که سالها زیر خاک سیاست مانده بود به حقیقت پیوست. این قطار باری ایستگاه به ایستگاه گذشت و در حالی به ایستگاه وارد شد که اهالی آن بیصبرانه منتظر بودند.
صولتی، مسیرش را با صبر، تمرین و وسواس طی کرده و توانسته میان دوبله، تئاتر و تصویر تعادل برقرار کند.حضور او در سریال «پسران هور» نشـان میدهد که صولتی همچنان توانایی درخشش دارد.
دکتر محمدباقر تعبدی یکی از معتدمین مشهور دهه سی و چهل بود که همزمان با طبابت، کار رسانهای هم میکرد و در انجمنهای محلی حضوری فعال داشت.
نظامالملکی میدانست متن رادیویی باید موجز و روشن باشد و کجا باید واژه را پررنگ ادا کند تا در همهمه میدان شهدا هم شنیده شود. او وقتی در مسجد گوهرشاد به منبر رفت، مردم در گوش هم زمزمه میکردند «این همان صدای رادیو است»!
نام احمد میرباذل خیلی زود با تئاتر مشهد گره میخورد. جایگاه نمادینش، پیوند میان مشهد و عصر پرده بیصداست. سالها بعد، روی اولین فیلم رنگی فیلمبرداری شده در مشهد هم حرف میزند.






