مادر شهید

در سوگ مادر شهید غفاریان که دار و ندارش را وقف کرد
حسین قاسم‌خانی می‌گوید: نزدیک‌ترین فرد به خواهرم، من بودم. تکیه‌کلامش رسیدگی به نیازمندان بود! گاهی به او می‌گفتم «پس برای خودتان چی؟ دست‌کم شرایط زندگی‌تان طوری باشد که راحت باشید!»، اما زیر بار نمی‌رفت و به زندگی ساده خودش راضی بود.
محمدمهدی حمیدی در عروسی خوبان به شهادت رسید
به‌محض ورود به منطقه متوجه کمین نیرو‌های عراقی می‌شوند. راننده می‌گوید اینجا چه خبر است؟ شهید محمدمهدی حمیدی در جواب وی می‌گوید: عروسی است! و در همان لحظه ترکشی به گردنش اصابت می‌کند.
درِ خانه شهیدعطایی به روی مجالس اهالی محله باز است
در کوچه‌خیابان‌های مجلسی و  ابوذر کسی نیست که این خانه را نشناسد. خانواده شهید عطایی ۳۰ سالی می‌شود که درِ خانه خود را بدون چشمداشت به روی مجالس شادی و عزای اهالی محله گشوده‌اند.
برادران شهید پیروی بر زمین نماندن تفنگ برادر راهی جبهه شدند
عباسعلی اولین شهید خانواده پیروی است که در هجده‌ سالگی راهی جبهه شد. همو هم بهانه رفتن جعفر و محمدعلی به جبهه بود، بهانه‌ای که در جمله «نمی‌خواهیم تفنگ برادرمان روی زمین بماند» خلاصه می‌شود.
شهید ناصر سلطانی در محله‌ به «ناصر هیئت» معروف بود
شهید ناصر سلطانی، جوان محله شهید قربانی در شهرستان خاش به دست قاچاقچیان به شهادت رسید، او جان خود را برای امنیت و اقتدار میهن‌مان فدا کرد.
مادر شهیدان سلامی، بچه‌هایش را در عالم رویا می‌بیند
همه می‌دانستند نفس‌ام‌البنین‌خانم به نفس محمد، بند است و اگر یک روز او را نبیند، دوام نمی‌آورد. اما بازی روزگار شرایط دیگری را برایش رقم زد و هر‌دو پسرش را از او گرفت. او حالا سال‌هاست با محمد زندگی می‌کند و هر شب خواب غلامرضا را می‌بیند.
بی‌بی‌رقیه با وجود آلزایمر نام دوشهیدش را فراموش نکرد
عکس مهدی رفت کنار عکس محمدحسین روی طاقچه! با این تفاوت که برای پسر کوچک‌تر نوشتند «شهید‌مهدی محمدی‌نیک‌پور» ولی برای برادر بزرگ‌تر نمی‌دانستند که چه پیشوندی باید اضافه کنند؛ شهید یا مفقود‌الاثر!