مرحوم مؤید هر سال در دهه فاطمیه مجلس بزرگ و باشکوهی را با مشارکت برخی از همسایه ها برپا می کرد. مراسم عمومی بود.
حدود15سال پژوهش در زمینه تاریخ شفاهی خراسان و مشهد دارد. 22هزار مصاحبه درباره خراسان در دوران مدیریت او در مرکز اسناد گردآوری شده است که 14هزار گفتوگو فقط خاص مشهد است. او دارای چندین مقام برتر در جشنوارههای متعدد مرتبط با تاریخ شفاهی است و از سویی نفر اول تاریخ شفاهی خراسان محسوب میشود و عضو هیئت مدیره انجمن تاریخ شفاهی کشور است.
جلسات مشکلگشای این خانه بهمعنای واقعی کلمه مشکلگشا هستند. در واقع بهانهای هستند برای دستگیری از خانوادههای کمبضاعت که ننه حاج خانم و دخترش در حد توانشان به آنها کمک میکنند. حالا یکسال میشود که سهشنبه شبها هم در همین مکان جلسه قرآنخوانی دارند. ننه حاج خانم نیت کرده تا وقتی زنده است این جلسات هم برپا باشند و بهانهای باشند برای دور هم جمع شدن خانمهای محله. احمد زرندی پسر ارشد این خانواده بود. زهرا عامری(ننهحاجخانم)، مادر او، چند سال پیش قاتل پسرش را میبخشد.
خیابان آموزگار۱۷ معبری فرعی در محله آزادشهر است که به نام میرزاکوچکخان نامگذاری شده است. این خیابان در شهریورماه آخرین روزهای آرام خود را سپری میکند، چرا که به واسطه قرارگرفتن چهار مدرسه از ابتدای مهر تردد دانشآموزان و سرویسهای مدارس به این معبر افزایش مییابد.
شروع به کار خیریهها در مشهد، گویی با تاریخ پزشکی این شهر و حمایتهای درمانی ارتباط تنگاتنگی دارد. تاریخ پزشکی مشهد هم با فعالیتهای آستان قدس رضوی از دوره صفوی گره خورده است، آن هم با موقوفاتی که هدفش دستگیری از زائر، مسکین، بیمار و درراهمانده بوده است. شهری که همیشه و در همه دورانها آخرین پناه مردم دردمند است؛ بهویژه به وقت آمدن بلایی که در برابرش از خود دفاعی نداشتهاند.
در تابستان های قدیم، وقتی حرم مطهر رضوی دارای فضای گسترده امروزی با تهویه هوا نبوده، بوی تن زائران سبب آزار می شده است؛ بنابراین خادمان و واقفان آستان مقدس رضوی به دنبال راهی برای خوشبو کردن فضای حرم برمی آیند.
از سال90 دور ایران راه افتادم و کلی کار کردم. سال98 سکتهای کردم. آن موقع معاون روابط عمومی سازمان کتابخانهها، موزههاو مرکز اسناد آستان قدس رضوی بودم. گفتم در سازمان کهنهتر و بااطلاعتر از من نیست. این همه اطلاعات را کسی ندارد پول که نمیخواهم حداقل هوایم را داشته باشید و اطلاعات و تجربیاتم را برای خودتان نگه دارید. اما کملطفی کردند و من هم شش ماه زودتر خودم را بازنشست کردم. سال99 هم یک سکته دیگر. این اتفاق همسرم را پیر کرد.