پرستار

اهالی محله مقدم شیفته شیوه درمان آقای شیدایی شدند!
مقابل کوچه شهید عرفانی ۷ کوچه‌ای است که خیلی‌ها آنجا را نه به نام اصلی‌اش بلکه به کوچه «آقای شیدایی» می‌شناسند. او پزشکیار است و اهالی محله مقدم می‌گویند، دستش شفاست.
پرستاران سفیران مهر و ایثارند
رضا باقرزاده می‌گوید:  بخش اورژانس یکی از بخش‌های تلخ بیمارستان ابن‌سیناست؛ ما بیماران را در بدترین حال ممکن پذیرش می‌کنیم. سه چهار سال است شمارش دفعاتی که از دست بیماران کتک خورده ام، از دستم خارج شده است!
ایثار خانم درستکار در برابر ایثار آقای درستکار
آمنه درستکار می‌گوید: اگر بگویم رنج و درد نبوده است، دروغ گفته‌ام. مگر می‌شود جابه‌جایی یک مرد آن هم با صد‌کیلو وزن سخت نباشد؟ مگر می‌شود بستری شدن‌های دو‌سه‌ماهه در این بیمارستان و آن بیمارستان رنج نداشته باشد؟
زهرا سمنانی برای پرستاری از فرزند معلولش، مددکاری خواند
زهراخانم می‌گوید: خانواده‌هایی که معلول ذهنی دارند، نمی‌توانند یک سفر یا مهمانی معمولی بروند. من خیلی سعی کردم آرمین را چند ساعت در روز به مراکز آموزشی بهزیستی بفرستم، اما نمی‌توانند کنترلش کنند.
پرستار جنگ، روی ویلچر هم یاریگر دختران طرق است
فاطمه عباسی در زمان جنگ پرستان مجروحان بود، سوادی نداشت که خاطراتش با رزمندگان را در دفتری ثبت کند، اما آن قدر عزیز بود که مجروحان جنگ، دفتری به او بدهند و خاطراتشان را برایش بنویسند.
۴ دهه پرستاری معصومه خانم از همسر جانبازش
چهار دهه از جنگ می‌گذرد، اما هنوز ترکش‌های آن گریبان خانواده جانبازان را رها نکرده؛ معصومه زارچی‌پور یکی از این پرستار ان دل‌سوز است که ۳۸سال می‌شود از همسر جانبازش، ابوالقاسم فرامرزی‌زاده مرقبت می‌کند.
دختری؛ ورای قانون زمان خود
فاطمه سلطان‌فریمانی‌سپهر می‌گوید: قدیم رسم بود دختر‌ها وقتی که مدرک کلاس ششم خود را می‌گرفتند، دو سال دوره فراگیری خیاطی می‌گذراندند و بعد هم ازدواج می‌کردند، اما من خلاف این قانون عمل کردم.