آسیه آسایشپور، پرستان بازنشسته محله هنرستان در موکبهای ورودی شهر به استقبال زائران پیاده میرود. گاهی نیز همراه با هیئت محبانالرقیه(س) به روستاهای اطراف و مناطق محروم میرود تا هرآنچه در این سالها تجربه کرده است، دراختیار سلامت مردمی بگذارد که در محرومیت به سر میبرند.
نشانههای بیماری در بدن سرباز لشکر77 ثامنالائمه ظاهر شد. او باز هم سکوت کرد. میکوشید این نشانهها را از همه پنهان کند. محمدرضا خاکساری هفتم اسفند سال 83 سربازی را به پایان رساند به این امید که نوروز 84 را در کنار خانواده سپری کند و لحظات خوبی برای همه آنها باشد، غافل از اینکه یک تومور در سرش چندان رشد کرده بود که هر لحظه میتوانست جانش را به خطر بیندازد.
امیره بغدادی از جمله معروف: «سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار میتوانند آن را ببینند.» یاد میکند و میگوید: من چون با بیماران سر و کار داشتم، این موضوع را از عمق وجودم درک میکردم و سلامتی را بزرگترین نعمت خودم و خانوادهام میدانستم، اما وقتی کرونا گرفتم، باز انگار تلنگری برایم بود و بیش از پیش این موضوع ملکه ذهنم شد.
حرفهای که در تقویم ایرانی با میلاد حضرت زینب(س)، صبور دردآشنای دشت کربلا گره خورده است. این شغل در مشهد نیز از قرنها پیش، به واسطه وجود دارالشفا که نخستین و قدیمیترین بیمارستان شهر بوده است، رواج مییابد تا هر که به امید مداوا به اینسو میآید، ناامید باز نگردد. به همین مناسبت هم در سطرهای پیشرو از نخستینهای پرستار ی در شهرمان گفتیم. نخستینهایی که باید نشانههایش را در حرم مطهر رضوی سراغ گرفت.
مردی که در سال52 برای نخستینبار در تاریخ کشور، در شیراز لقب پرستار نمونه سال کشور و دانشجوی ممتاز دانشگاه را به خود اختصاص میدهد و دومرتبه تجربه ریاست دانشکده پرستار ی و مامایی مشهد از سال60 تا 72 را در کارنامه حرفهای پرستار یاش دارد. تحصیل از مقطع ارشد تا مقطع نیمهتمام دکترا در آمریکا، تدریس در دو دانشگاه کالیفرنیا و استخدام در بیمارستان «کامیونیتی هاسپیتال» شهر لانگبیچ در سال54 تا 58 و قرارگرفتن در رده 5درصدی برتر جامعه پرستار ان آمریکا، از نقاط عطف سرگذشت حرفهای اوست.
محمدزاده از 9سال قبل که به بیمارستان منتصریه آمده است، کارش کمی متفاوتتر از سایر پرستار ان بوده. او مرگ و زندگی را بارها در این سالها دیده است. محمدزاده میگوید: ابتدای ورودم به این بیمارستان در بخش ICUمرگ مغزی کار میکردم. آنها بیمارانی هستند که خانواده برای اهدای عضوشان رضایت دادهاند. چند روزی در بخش میمانند و بعد برای اهدا به اتاق عمل میروند.
تا پیش از سال 1328 کمتر مشهدیای علم برخورد با بیماران روان را داشت. ناآگاهی در اجتماع باعث بروز رفتارهای ناشایستی با این بیماران میشد. زندهیاد دکتر سیدموسیحجازی که شاهد وضعیت این بیماران بود مرکزی درمانی در خیابان آیتالله عبادی امروزی برایشان بنا کرد تا خانهای امن برای هزاران بیمار دیگر باشد. در 73 سال گذشته، خیلی از آنها درمان شده و به خانه بازگشتهاند.