زهرا فخرالدینی، کمکبهیار نمونۀ بیمارستان امدادی است که مثل کوه مقابل سختیها ایستاده است.
خانم استیری از جرگۀ ناکامان کامرواست. کسی که در جوانیاش از آن جوانهای پرشور انقلابی بوده و حتی با وجود داشتن دو فرزند و بارداربودن باز هم تظاهرات میرفته و در جمعهای انقلابی شرکت میکرده است.
حسین سعیدی جانباز ساکن خیابان هنرور، زندگیاش را وقف نگهداری از فرزند معلول و همسر بیمارش کرده است.
اینجا محل نذر علم و دانش پزشکی است. هر سهشنبه گروه جهادی حضرترقیه (س)، اعم از پزشک و ماما خود را به محله مهدیآباد میرسانند.
گاهی همه زندگی بیماری که مرخص میشد، درخت خرمای داخل حیاطش بود و میدیدیم دوسهروز بعداز ترخیص برای تشکر با خوشه بزرگ خرما به بیمارستان آمده است.
مدینه ولیزاده جوشقان میگوید: من در بیمارستان امداد در اتاق گچگیری کار میکردم. گاهی بیمارانی با دست قطع شده میآمدند که صحنههای بسیار ناراحتکنندهای بود. در آن روزگار بیشتر به شعر روی آوردم و سعی میکردم با شعر خود و بیمارانم را درمان کنم.
آسیه آسایشپور، پرستان بازنشسته محله هنرستان در موکبهای ورودی شهر به استقبال زائران پیاده میرود. گاهی نیز همراه با هیئت محبانالرقیه(س) به روستاهای اطراف و مناطق محروم میرود تا هرآنچه در این سالها تجربه کرده است، دراختیار سلامت مردمی بگذارد که در محرومیت به سر میبرند.