انقلاب

جنایت در بیمارستان امام رضا(ع)
غروب 23‌آذر‌1357 خورشیدی، برابر با 13‌محرم 1399هجری‌قمری، مشهد، چیزی شبیه غروب کربلاست. چند‌ساعت پیش، هوای مشهد آفتابی بوده، آفتاب که نه، نیمه‌جان نوری با تابشی بی‌رمق در دهان یخ آسمان، یخ از جیغ گلوله‌های خلاص بر سینه‌ها، سرها، دست‌ها و شعارها. یکی می‌پرسد: «‌پس بچه‌ها! بچه‌ها کجایند؟» بعد فریاد ضجه و شیون ده‌ها مادر با صدای پاهایی که هراسان، پله‌های بسیاری را بی‌نشان بالا و پایین می‌دود، در‌هم می‌آمیزد تا روز سیاه مشهد در پاییز‌1357 رقم بخورد؛ روزی که با « کودک‌کشی» به پایان رسید اما همیاری و اتحاد مردم در دفاع از آرمان‌هایشان آن را در تقویم‌ها «روز همبستگی ملی» ثبت کرد.
انتهای دانش به نام بنیان‌گذار مکتب نرجس تابلو خورد
بسیاری از بانوان قدیمی مشهدی که حتی پایشان به مکتب نرجس نرسیده است، تا اسم این مکان را می‌شنوند، اولین چیزی که به ذهنشان خطور می‌کند، نام بانو طاهایی است. زنان دهه‌های50و60 مشهد او را خوب می‌شناسند؛ خانمی که اسوه صبر، فروتنی، شجاعت و مبارزه بود و برای رسیدن به هدفش سختی‌های بسیار تحمل کرد، اما هیچ‌گاه از آنچه می‌خواست، عقب ننشست. پس از چندسال پیگیریِ شاگردان طاهایی برای نام‌گذاری یکی از کوچه‌های مشهد به نام ایشان، سرانجام این اتفاق رخ داد و حدفاصل انتهای خیابان دانش تا کوچه آخوندخراسانی20 به این اسم نام‌گذاری شد.
بازخوانی حرکت‌های انقلابی مردم مشهد در پاییز1357
با نزدیک‌شدن به چهل‌وسومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نگاهی داریم به تعدادی از حرکت‌های انقلاب ی مؤثر از مهر تا پایان آذر1357 که نتیجه آن شکل‌گیری نخستین تظاهرات میلیونی مردم مشهد در 19آذر بود. این گزارش براساس 2منبع روزنامه آفتاب‌شرق و اسناد سازمان پژوهش‌های آستان‌قدس رضوی گردآوری و فراهم شده است.
شهید حنایی را به خاطر یک اعتراض در تظاهرات کشتند
محمدعلی حنایی قهرمانی است که شجاعانه در مقابل ظلم پهلوی ایستادگی کرد و به شهادت رسید اما آن گونه که بایدوشاید موردتوجه قرار نگرفته و نامش در صفحات تاریخ انقلاب اسلامی مشهد گم شده است. دکتر جعفر حنایی، پسر این شهید انقلاب درباره او می‌گوید: آن زمان من هشت ساله بودم و معمولا همراه پدرم در بیشتر راهپیمایی ها حضور داشتم. در آن روز یادم است که من و مادرم، برخورد کوتاهی با ایشان در خانه مادربزرگم داشتیم و بعدها مادرم تعریف می کرد که آن روز پدرم گفته است: «جعفر را با خودت ببر؛ بهتر است در تظاهرات امروز حضور نداشته باشد.» گویی به پدرم الهام شده بود که قرار است آن روز به شهادت برسد.
نوشیدن آب از گودال‌های آب باران
سیدمهدی کریمی متولد سال1332 و زاده مشهد است. او یکی از اولین مهندسان جهاد سازندگی خراسان بوده و در طول 30سال خدمت، یک دهه را به‌عنوان مدیر آب‌رسانی روستایی استان خراسان انجام وظیفه کرده و در این مدت آب را به دورافتاده‌ترین روستاهای خراسان انتقال داده است. او همچنین اجرای پروژه آب‌رسانی به روستاهای 4شهر استان خوزستان را در زیر باران گلوله و تیر دشمن بعثی در کارنامه کاری و جهادی خود دارد.
تجربه‌های سیاه و سفید رزمنده سفیدپوش از روزهای جنگ
روایت‌های مردانه بسیاری از جنگ شنیده‌ایم و اتفاقاتی را که برایمان روایت می‌کنند تصور می‌کنیم. این در حالی است که تجربه‌های زنانه از جبهه و جنگ هم کم نداریم. یکی از این تجربه‌های زنانه به بانوان پرستاری تعلق دارد که تلخی روزهای سخت هنوز زیر زبانشان است. یکی از این افراد، معصومه رضاپور است که -بیش‌وکم - از اوایل انقلاب در بیمارستان امدادی مشهد فعالیت داشته است و 6 ماه و 6 روز نیز در دزفول و زیر سقف آسمانی که گلوله و خمپاره مدام آن را شکاف می‌دادند به مجروحان جنگی خدمت می‌کند.
شهید غلامرضا قدسی؛ دومین شهید مشهد
شهید‌غلامرضا قدسی به‌عنوان دومین شهید مشهد و اولین شهید محله آبکوه است. او در نخستین راهپیمایی‌های مشهد علیه رژیم، پیش‌قراول گروه بود و شجاعتی مثال‌زدنی داشت. زمان حکومت‌نظامی و حتی ساعات شلوغی خیابان‌ها که خیلی‌ها جرئت نصب اعلامیه بر دیوارها یا توزیع آن را نداشتند، راهی کوچه‌ها می‌شد و این کار را انجام می‌داد. شهید قدسی روز ۲۶‌آبان سال‌‌۱۳۵۷ در تظاهرات چهارراه شهدا، با تیری که به سرش شلیک شد، به مقام والای شهادت رسید.