مسعود بهروزیان حدود سال89 که نوجوانی هجدهساله و از اعضای فعال هیئت بود، با خانوادهای آشنا شد که اهل روضه و روضهخوانی بودند. از آنها خواست اجازه دهند مراسم هفتگیشان را در منزل این خانواده برگزار کنند. آنها هم موافقت کردند اما بهمرور آنقدر تعداد شرکتکنندگان جلسه زیاد شد که دیگر این خانه هم برایشان کوچک بود. چندی نگذشت که پدر خانم مالک خانه که زمینی هزار متری در حاشیه بولوار وکیلآباد داشت، 500متر از زمینش را وقف حسینیه کرد و در اختیار این هیئت قرار داد.
آن روزها جذام خوره زندگی خیلیها شد. افتاد به جانشان و همه آرزوهایشان را بلعید. اما جذام برای «مدینه نیستانی» و «عباسقلی انباز» و فرزندخواندهشان غلامحسن نیستانی یک عزم دوباره بود. همه اهالی محله طلاب دیده بودند عباسقلی را جذام زمینگیر نکرد.
عباسقلی با همسرش مدینه نیستانی، دختر زیباروی کدخدای روستای نیستانه بجنورد که جذام داشت خوشگلیهایش را میخورد، نیتشان یکی شد برای ساخت مسجد. سال 1347 آجربهآجر مسجد را در ورودی صحن حیاط خانهشان روی هم چیدند با این نیت که در آن به روی مردم باز باشد، برای نماز و عبادت و عزاداریهای مذهبی و درراهماندهها و خستگان راه. سالها در پس هم گذشتند تا آن مسجد سیمتری شد یک بنای هزارمتری با نام مسجد و حسینیه حضرت موسیبنجعفر(ع).
عباسقلی سال1375و مدینه بعد از او به سال 1392 با دنیا وداع کردند اما نامشان به عنوان واقف و بانی روی کاشی فیروزهای طاق بلند مسجد حک شده است و تا همیشه میماند.
حسینیه فاطمیه شیرازیها که در کوچه شهیدیگانه3 قرار دارد، یکی از این مکانهای اقامتی است که هیئت متوسلین به حضرت زهرا(س) شیراز آن را بنا کرده است. این حسینیه که بیشتر با نام فاطمیه شیرازیها شناخته میشود، در همه روزهای سال پذیرای زائران شیرازی در مشهد است.
مرحوم آشیخ مرتضی که به یاد پدر شهیدش راهش را ادامه داده است، به فرزندش حاج محمد واعظ شهیدی گفته است: دوست دارم این خانه به صورت حسینیه باشد و راه پدرم را ادامه بدهید. حاج محمد نیز به احترام حرف پدرش بعد از فوت ایشان؛ زمین را از وارثان میخرد و به عنوان حسینیه وقف میکند. در ابتدا خودش متولی بوده و پس از فوتش به فرزند پسرش میرسد و طبق وصیتنامهاش گرداننده حسینیه فرزندان پسر خانواده واعظ شهیدی هستند.
در تابستان های قدیم، وقتی حرم مطهر رضوی دارای فضای گسترده امروزی با تهویه هوا نبوده، بوی تن زائران سبب آزار می شده است؛ بنابراین خادمان و واقفان آستان مقدس رضوی به دنبال راهی برای خوشبو کردن فضای حرم برمی آیند.
حاجحسینآقایملک دو گلدان چینی گرانبهای ساخت کارخانة «سور» فرانسه، داشت که اینک آزینبخش موزه ملی ملک است. رضاشاه این دو گلدان را از ملک تقاضا کرده و فردی به نام «یاور خاقانی» را برای امانت گرفتن آنها نزد ملک فرستاده است. ملک هم با این توضیح و توجیه منطقی که «چون این اموال وقف آستان قدس رضوی شده، که تولیت آن با خود شاه است، و بنده امانتدار میباشم، بهتر است شاه رسید دریافت آن را مرقوم فرمایند»، از دربار رسید گرفته و پس از آن که رضاشاه کشور را ترک کرده، رسید را به دربار پسرش فرستاده و گلدانها را باز پس گرفته و به موزه سپرده است.
حاج حسین آقا ملک، با فضل و ادبی که اندوخت و نیز اهدا و وقف املاک و اشیاء نفیس به ویژه کتابخانهای پربار برای مردم ایران، نام خود را برای همیشه در تاریخ ایران و حتی جهان اسلام جاودانه کرد. شاید بتوان از حیث مالی واقفان دیگری همچون «رب الرشیدی» وزیر ایلخانی و نیز «ایرج افشار» را هم ردیف با حسینآقا ملک دانست اما هیچ یک از واقفان ایرانی نتوانستند از حیث فرهنگی وقف ی به ارزشمندی تنها «کتابخانه و موزه ملی ملک» به یادگار بگذارند. حسین آقا اصالتا تبریزی و زاده تهران است، با این حال به دلیل خدمات فراوان در عرصههای فرهنگی، بهداشتی، گردشگری، آموزشی، مذهبی و... در مُلک خراسان، بسیاری او را مشهدیالاصل میپندارند.