توصیه امیر ماماغانی، نوجوان موفق محله احمدآباد به همسن و سالان خودش این است که هیچ وقت نباید موهبت خدا را دستکم گرفت و ذرهای از کمک خدا ناامید شد: من پیش از این خیلی ناامید بودم و فکر نمیکردم که بتوانم با کتابم در جشنواره خوارزمی ثبتنام کنم و به این موقعیتی که اکنون دارم برسم اما خدا خواست و توانستم این مسیر را بروم.
سیدشهاب شاه عالمی میگوید: از 10سال پیش، نویسندگی را بهطور حرفهای شروعکردم، به عنوان یک نویسنده و منتقد ادبی بیشتر در حوزه طنز فعالیت میکردم و نوشتههایم عموما در نشریاتی همچون روزنامه خراسان( هفتهنامه جیم)، آفتاب یزد و وقایع الاتفاقیه به چاپ رسید و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
کتاب با خنده آغاز و روایت میشود و از آنجا که قرار نیست آخر هر خندهای باز هم خنده باشد، انتهای کتاب حسابی اشک را درمیآورد و دل را میسوزاند. این کتاب در ۲ بخش «زندگی» و «دوباره زندگی» توسط مریم قربانزاده، نویسنده دفاع مقدس، نگاشته شده و از مجموعه کتابهای تاریخ شفاهی زنان قهرمان، دربرگیرنده خاطرات مرحومه «فاطمه دهقانی»، همسر سردار شهید «ابوالفضل رفیعی»، جانشین فرمانده لشکر ۵ نصر است.
بیماری باعث شد دیدگاه من به زندگی تغییر کند و با توجه به مطالعات و روحیه خوب و پذیرش بیماری بتوانم کتاب بنویسم. من هم به عنوان یک انسان خاکی دچار این بیماری شده و به واسطه آن واکنشهایی داشتم. گاهی خوب و حساب شده و گاهی بچهگانه . واکنشهایی از جنس ترس بهدلیل نداشتن آگاهی. این شد که وظیفه خودم دانستم که هر آنچه از واقعیت این بیماری یافتهام بنویسم تا نگاه بیماران را به این موضوع تغییر بدهم.
«اعظم عظیمی» جوان دهه شصتی محله رسالت است. او علوم دینیاش را در حوزه علمیه مشهد آموخته و در کنار تدریس فلسفه و دیگر درسهای حوزوی به داستاننویسی و تدریس آن میپردازد.
علاقه به کتابخوانی از همان دوران کودکی با عاطفه اکبری بوده است. از زمانی که به یاد میآورد عاشق خواندن کتاب بوده تا جایی که تنها انتخاب مادر و پدرش برای هدیه تولد کتاب بوده است. عاطفه حالا کلی سررسید پرشده دارد که از کودکی خاطراتش را داخل آنها مینوشته است. خاطرهنویسی از یک جایی به بعد برای او تبدیل به داستاننویسی میشود.
علی لشکری درباره دورانی که از آن به عنوان بهترین دوران زندگیاش یاد میکند، میگوید: در مرکز آموزش هنر فعالیت میکردم گروههای دیگر هم در زمینههای هنری از جمله گویندگی فعالیت داشتند. هنرمندانی که در صدا و سیما برنامههای هنری اجرا میکردند هم به این مرکز رفت و آمد داشتند. این رفتوآمدها سبب آشناییام با برخی از این هنرمندان از جمله رضا رضاپور شده بود. او در رادیو صدای خراسان برنامههای نمایشی طنز اجرا میکرد. از من دعوت کرد که برای گویندگی به رادیو بروم و با او همکاری کنم. گاهی متنهایی را برای برنامه مینوشتم، اما به نام خودم نبود و با نامی مستعار کارهایم را اجرا میکردم.