نویسنده

«هادی» تاریخ معاصر؛ درباره دکتر عبدالهادی حائری، روزنامه نگار و استاد دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد
عبدالهادی مسیری پرفرازونشیب را برای خودش انتخاب کرد. حائری نوجوان برای مدتی از فرایند تحصیل دور ماند، اما هیچ گاه مطالعه را رها نکرد. علاقه او به تحصیل جدید هیچ گاه او را به پذیرش سیاست فرهنگی رضاشاهی نکشاند. او نوجوانی به شدت باورمند به ارزش های مذهبی باقی ماند و سخت در تضاد با تجدد آمرانه رضاشاهی قرار گرفت. او با تمام وجود خشونت فرهنگی رضاشاهی را به بهانه تجدد، با نشانه های مذهبی حس کرده بود. او به گاه نوجوانی دیده بود که چگونه مأمور رضاشاهی در ستیز با نشانه های مذهبی، خواهر چادری اش را خشونت بار تعقیب کرده است.
معلم بازنشسته محله فلسطین دانش‌آموز را بهترین روانشناس می‌داند
علی پاکروان می‌گوید: به یاد دارم زمانی که وارد حرفه معلمی شدم برای انتخاب محل فعالیت به قوچان رفتم. پشت سر مسئول آنجا که روستاها را مشخص می‌کرد یک نقشه قرار داشت. وقتی می‌خواست محل روستای خدمتم را نشانم دهد دستش را گذاشت روی نقشه و گفت ببین یک وجب است، از اینجا تا شیروان می‌روی که 40کیلومتر است و از آنجا هم تا روستا راهی نیست. وقتی که رفتیم از شیروان تا روستای اوغاز مسیر خاکی بود و تردد در آن کار آسانی نبود. سال اول برای ما بسیار سخت بود ولی سال دوم را با اشتیاق ادامه دادیم.
خبرنگار قدیمی محله رضاشهر از روزگاری می‌گوید که خبرها را پست می‌کردند
سیدجواد طباطبایی یزدی درباره نحوه چاپ خبر و ارسال آن به دفتر کیهان تهران توضیح می‌دهد و از سختی‌های ایجاد راه‌های ارتباط می‌گوید: خبر را که تهیه می‌کردیم اگر خیلی فوری بود آن را تلفنی برای دفتر تهران می‌خواندیم و آن‌ها می‌نوشتند و اگر خبر فوریتی نداشت آن را می‌نوشتیم و سپس در پایان هر روز قدس‌نهری آن را به فرودگاه می‌برد و پست می‌کرد. در آنجا هم افرادی از روزنامه بودند که بسته را تحویل می‌گرفتند.
قصه‌های مهاجران با لهجه گلشهری
فارسی‌زبانان هر جای جهان که باشند پیوندی قوی با شعر و داستان و افسانه‌های کهن دارند. منطقه5 هم شهروندان ادیب و دوستدار ادبیات کم ندارد. به سراغ جمعی از داستان‌نویسان گلشهری آمده‌ایم که بیشتر آن‌ها مهاجر هستند. انجمن آن‌ها پیشتر با عنوان «صندلی‌های روبه‌رو» معروف بود و حالا با نام انجمن «راویان داستان» شناخته می‌شود. گروهی که از دل آن افراد بسیاری با استعدادهای درخشان سر برآورده‌اند.
قدیم خبرنگار کم بود، اما وحدت داشتیم و موج خبر راه می‌انداختیم
چون سرعت انتقال خبر برایمان خیلی مهم بود و از طرفی در فضای رسانه‌ای آن زمان به شدت وحدت، همگرایی و هم‌پوشانی داشتیم، منطقه را تقسیم‌بندی کردیم، هر کدام به یک قسمت‌هایی رفتیم و قرار گذاشتیم ساعت مشخصی دور هم جمع شویم تا خبرها را بین یکدیگر رد و بدل کنیم. سپس هر کدام، تلفنی مجموع گزارش‌ها را به اطلاع رسانه خودمان رساندیم. در نتیجه گزارش‌های ما 3نفر موجی از کمک‌های مردمی راهی منطقه زلزله زده شد طوری که وقتی بعد از 40 روز، دوباره برای سرکشی رفتیم، مردم آنجا به شدت از ما استقبال کردند.
وقتی محافظان، خبرنگار را با وزیر اشتباه می‌گیرند!
جمعیت زیادی برای استقبال از شهید رجایی آمده بودند. موقع ناهار سفره پهن شد. با فاصله چند نفر کنار شهید رجایی نشستم متوجه شدیم خودش را از سفره کنار کشید. مرحوم آیت‌الله طبسی و چند نفر از هیئت دولت او را به سرسفره دعوت کردند. بعد از اصرارهای زیاد شهید رجایی گفت: سرظهر است مردم به خاطر ما در بیرون تشنه و گرسنه ایستاده‌اند چطور می‌توانم بر سر این سفره رنگارنگ بنشینم. بلافاصله خادمان غذاها را جمع کردند. شهید رجایی با کاسه‌ای ماست و چند لقمه نان خودش را سیر کرد.
جادوی کلمات؛ روایت دارنده نشان برتر هنری از قدرت کلام شاعر
در یک شهر می‌بینیم به عنوان مثال دو شاعر خوب زندگی می‌کنند، اما مردم همان شهر حتی اسم این شعرا را نشنیده‌اند. استان خراسان مهد شعر و ادب است و خیلی دردناک است که وقتی به طوس می‌رویم به جای اینکه شکوه آن مبهوتمان کند، از غربت فردوسی دلمان می‌گیرد. کاخ شکوه این شاعر حماسی که شهرت جهانی دارد، در حال خاک خوردن است و این‌ها موجب ناامیدی شعرا و نویسندگان می‌شود. این بخشی از گفته‌های جواد گنجعلی است که می‌گوید برای بستر سازی فرهنگی باید از مدارس و به ویژه از دبستان‌ها شروع کرد.