کد خبر: ۲۸۸۱
۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

ماهم کارگریم، مثل شما که دکترید، مهندس یا کارمندید

داستان زندگی پاک دستانی که چرخ شهرمان با زور بازوی آن ها می چرخد

«چرا مارو از بقیه جدا می دونین؟» این حرف تأمل برانگیز یکی از کارگرانی بود که با او مصاحبه داشتیم. او از اینکه ما، آدم ها و شغل ها را دسته بندی می کنیم ناراضی بود. دوست نداشت در تقسیم بندی اقشار مختلف گم شود و سهمش فقط باشد کمی دل سوزی و بی خیالی زیادی به حق و حقوق و امنیتش.

راستش او خودش را جزئی از این جامعه می دید که سهمی در چرخش چرخ زندگی و اقتصاد کشورش دارد. نه تنها او که بسیاری از کارگران این موضوع را درخواست دارند. حالا یکی با مصاحبه آن را بیان می کند، یکی با هنرمندی اش، یکی با خلاقیتش و یکی دیگر با پیدا کردن کیف و پول های گمشده و برگرداندن آن به صاحبش. امروز روز جهانی کارگر است و ما هم تلاش داریم از کارگرانی بگوییم که با زور بازویشان چرخ شهرمان را می چرخانند.


او در کوره ها نفس می کشد و نقش می زند

حمید فرازی، کارگری است که هنرآموزهای زیادی دارد. او نه تنها شب و روزش را پای کوره و سامان دهی کارگران می گذراند بلکه وقت های فراغتش را می گذارد برای آموزش نقاشی. حتی زمانی که کرونا و محدودیت هایش شروع شد، شب ها در گروه مجازی به صورت آنلاین کار سیاه قلم را آموزش می داد.

فرازی تاکنون چهار نمایشگاه شخصی داشته است. کوره متعلق به کسی دیگر است و او فقط سامان دهی کارگران را عهده دار است و شب ها برای حفاظت همان جا می خوابد.

 


پاکبانِ نویسنده

محسن رحیم‌دل، پاکبان است و شب و روز شهر را از سیاهی در می آورد، به خاطر علاقه اش به نویسندگی کتاب چاپ کرده و حالا قلمش ذهن ها را جلا می دهد. شاید خیلی از شهروندان او را نشناسند. پاکبان میان سالی که با جارویش بر تن خشک شده برگ های زرد می کشد و از گیاهان بادقت خاصی مراقبت می کند، یک داستان نویس است.

با اینکه او فقط تا مقطع راهنمایی درس خوانده است، پس از نوشتن اولین کتابش درباره دفاع مقدس، به این حوزه علاقه مند شده و مدت ها می خواسته است که داستان زندگی شهیدی را در قالب کتاب منتشر کند. این اتفاق سرانجام رخ می دهد و با ماجراهای شیرینی هم همراه می شود. او یک بار که از هشتمین اثرش رونمایی می کند، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در مراسم رونمایی کتابش حضور می یابد.

 


از فلک خواست و چرخش را راه انداخت

خاله چرخ و فلکی هم یکی دیگر از کارگرانی است که حالا چرخ زندگی بچه های محله مشهدقلی را دستش گرفته و آن رابه فلک می سپارد. گلبهار کاقنجی بعد از اینکه همسرش بر اثر بیماری قلبی فوت کرد، نمی دانست با شش فرزند تنها و یتیمش چه کند. همسر او پیش از این چرخ و فلکی را با دستان خودش درست کرده بود و از این راه کسب درآمد می کرد.

حالا گلبهار نمی دانست با دست های خالی برای فرزندانش چه کند تا اینکه یک روز تصمیم می گیرد تا چرخ و فلک همسرش را از انباری خارج کند و کار شوهرش را ادامه دهد. چرخاندن چرخ و فلک سخت و سنگین بود، اما او این کار را ادامه داد.

حالا خاله چرخ و فلکی می گوید: با وجود فراگیرشدن بازی های رایانه ای، گوشی همراه و چرخ وفلک های بزرگ برقی، این چرخ وفلک دستی و قدیمی هنوز هم جذابیت خودش را برای بچه های دهه 80 و 90 دارد.

 


من وظیفه ام را انجام می دهم، حتی اگر 50 هزار تومان مژدگانی بدهند

احتمالا درباره پاکبانانی که پول های گمشده شهروندان را به آنان برمی گردانند شنیده اید. آخرین موردش یکی از پاکبانان زحمتکش شهرداری منطقه12، حسن یعقوبی است. با اینکه او سه فرزند معلول دارد، خانه اش نیمه ساز است و کلی خرج و مخارج گوناگون دارد اما تصمیم می گیرد تا سه میلیارد تومان پولی را که پیدا کرده به صاحبش برگرداند.

حسن آقا، تاکنون دوبار کیف پول پیدا کرده است، اما هردوبار چشمش را به روی مشکلات می بندد و کیف ها را به صاحبانش برمی گرداند حتی اگر صاحب کیف درقبال این پاک دستی به او فقط 50هزار تومان مژدگانی بدهد

 

جواد جباری بهروز، پاکبان پاک دست اداره خدمات شهری شهرداری منطقه 7 هم یکی دیگر از همان آدم هایی است که چشمش را به مال مردم ندوخته است. او 53 سال دارد و از مهر سال گذشته به جمع پاکبانان اضافه شده است.

او در همین مدت اندک، دو بار با پیدا کردن کیف حاوی پول در برابر آزمون وجدانش قرار گرفته است و با اینکه مشکلات مالی بسیاری دارد و با هر کدام از کیف ها می توانسته است از زیر بار بدهی هایش خارج شود، اما امانت داری می کند و از این امتحان ها سربلند خارج می شود.

 

ارسال نظر