ارتش

داستان شکل‌گیری ارتش در خراسان
شاه عباس صفوی از کرد‌های جنگجوی ولایات غربی ایران بهره گرفته و آن‌ها را به شمال و شمال شرق خراسان کوچ می‌دهد، نادرشاه هم چنین می‌کند و خراسان بدل می‌شود به قرارگاه اصلی قشون ایران، در دوره افشاری.
ارتش؛ همسایه صد ساله خیابان شهید نامجو
بنای ارتش که از سال ۱۳۰۰ در این مکان که خارج از شهر مشهد محسوب می‌شد برپا شده بود، این روز‌ها خالی شده است. برخی از قسمت‌های ورودی پادگان لشکر ۷۷ جایش را به خیابان‌های تازه‌تأسیس داده است.
روایت جاسازی بمب در نوزاد قنداقی از زبان محافظ امام!
رحمان حوتی تعریف می‌کند: خاطرم هست یک‌بار نوزادی را آوردند که قنداق‌پیچ شده بود. به امام گفتند دستی به این نوزاد بکشید که متبرک شود.
کوچه ارتش‌نشین‌ها از ۲۰ سال قبل مسکونی شد
حدود بیست‌سال قبل بود که نیروی زمینی ارتش در شهر مشهد اینجا زمین‌هایی را خریداری کرد و برای ساخت به پیمانکار سپرد. حدود چهارسال طول کشید تا خانه‌ها ساخته شود.
سربازی محمدحسن آهنی هیچ‌گاه به سرانجام نرسید
یک‌بار به عنوان نیروی گارد شاهنشاهی انتخاب شدم تا برای گذراندن دوره‌ها بروم، ولی نماینده هنگامی که متوجه بینایی کم چشم چپم شد، من را کنار گذاشت.48روز به همین شکل می‌گذرد و دوستانش هر کدام برای گذراندن دوره آموزشی او را ترک می‌کنند. حالا تعداد کمتری از داوطلبان باقی‌مانده بودند. روزی فرمانده پادگان به محوطه خوابگاهی آن‌ها می‌آید و می‌گوید که نیروهای سرباز امسال تکمیل شده‌اند و باید به شهرهایشان بازگردند.
عاشقانه‌های یک قرار هفتگی
چند سالیست که پویش چهارشنبه‌های امام رضایی یا همان طرح «معین‌الضعفا» حال وهوای عجیبی به شیفتگان امام رضا(ع) داده است. پویشی که همه تلاش می‌کنند در لابه‌لای مشکلات روزانه خدمتی به دلدادگان امام رضا(ع) به‌ویژه سالمندان کنند.مدیریت حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ارتش در خراسان رضوی نیز تصمیم گرفت به برکت نام‌گذاری روز زیارتی امام رضا(ع) در روزهای چهارشنبه علاوه‌بر سرکشی از خانواده شهدا و تکریم والدین شهیدان، خانواده شهدا را به زیارت امام رضا(ع) ببرند و ساعاتی به یادماندنی را برایشان رقم بزنند.
مشهد، پایگاه و پناهگاه جنگ بود
شهر مشهد بر همین قاعده، روزگاری نه‌تنها سنگر، که پایگاه و پناهگاه رزمندگان کشور بود؛ شهری که در نقطه‌نقطه آن، مردم از مدار زندگی عادی خود خارج و جزئی از یک کل شده بودند که برای حفظ میهنشان از خود می‌گذشتند. از خانه به کوچه، از کوچه به مسجد، از مسجد به مدرسه و از آنجا به جای‌جای شهر می‌رفتند و نقش خودشان را در دفاع از قامت کشورشان اجرا می‌کردند تا خمیده نشود.