تکتک دستهها با قدمهای کوتاه جلوی جایگاه میآیند و هرچه به فرماندهان نزدیک میشوند، قدمها را بلندتر و محکمتر برمیدارند؛ بهطوریکه میتوان گردوغبار را زیر پایشان بهوضوح مشاهده کرد.
محمدحسین قویدل میگوید: دوقانها الاغهایی بودند که قاچاقچیها تربیت میکردند. حیوان بدون سوار از سرخس به افغانستان میرفت. آن سوی مرز مواد بارش میکردند و دوباره همین راه را برمیگشت.
سرهنگ سیدکاظم فرتاش، فرماندار نظامی سوسنگرد در جنگ تحمیلی بوده، او کسی است که سالها با دکتر چمران در جبههها خدمت کرده و خاطرات آن دوران را بهخوبی به یاد دارد.
ستوان حسن کریمی از همرزمان شهید صیاد شیرازی است. او از سال ۵۰ در ارتش خدمت میکند و شش سال را در جبهههای جنگ حضور داشته است.
شهید غلاممحمد وحیدکَش در نیروی هوایی ارتش ، به عنوان یک چترباز خدمت میکرده است. در یکی از حملات، جایی در میان آسمان و زمین، تیری قلبش را نشانه میگیرد.
سیدعلی حیدری میگوید: درحال حرکت بودم که با اصابت گلوله مستقیم تانک به جیپ سرنگون شدیم. بعداز چند لحظه با همان سرووضع خونین دوباره سوار جیپ شدم.
شاید تعداد کمی از مردم بدانند که ناخداصمدی و تکاورانش بههمراه مردم خرمشهر ۳۴ روز ابتدای جنگ، نیروهای بعث را پشت دیوارهای شهر خرمشهر نگه داشتند.