محمدباقر گلکار که کارش را به عنوان مهندس و با ساخت پل و خاکریز در جبهههای جنگ شروع کرده، با دیدن شهادت همرزمانش و تاسف از اینکه نمیتواند به آنها کمک کند، تحصیل را در رشتۀ پزشکی ادامه داد.
خدیجه واحدی از آنهایی نیست که تفنگ در دست گرفته باشد یا در پشت جبهه خدمترسانی کرده باشد، او از اهالی مقاوم جزیره مجنون است. همانهایی که حاضر شدند ترکش بخورند اما خانه و کاشانهشان را ترک نکنند.
حسین سعیدی جانباز ساکن خیابان هنرور، زندگیاش را وقف نگهداری از فرزند معلول و همسر بیمارش کرده است.
برخی ترکشها باعث آسیب به رودهها و آپاندیس بانوی جانباز ساکن شهرک شهید رجایی شده است و بعضی از آنها هم در طول زمان با تیغ جراحی از بدنم بیرون کشیده شدند.
رضا اسدیان سختترین لحظهها را در اردوگاه موصل بهآرامی گذرانده است، چون با امید و هدف، زندگیاش را پیش برده است.
پیداکردن خانم و آقای ارغوانی اصلا ساده نبود. پارسال همین وقت های پاییز بود که یک کلیپ 10ثانیه ای از آن ها در فضای مجازی دست به دست چرخید که آن ها را در حال عبور از مقابل سینما سیمرغ نشان می داد. کلیپی که بدون هیچ کلمه و حرفی تنها در حرکت یک ویلچر، یک عشق استخوان دار قدیمی را روایت می کرد.
جانبازیاش را کتمان میکند و میگوید: همین که ایثارگر نام بگیرم، برایم کافی است. من خادم شهدایم، همیشه خواستهام در مسیر آنها قدم بردارم و عمرم را وقف زندهنگهداشتن یاد شهدا میکنم. بکائیان، ایثارگر پنجاهوششساله محله شاهد، بیشتر سالهای جنگ را در خط مقدم حضور داشته و این روزها هم در سالن شهدای تبلیغات فرهنگوهنر خراسانرضوی، مشغول جمعآوری یادگاریها و اسناد مربوط به شهداست