ایثارگر

شهید می‌گفت نمی‌گذارم عمه‌مان تنها بماند
شهید سیدعلی احمد جعفری می‌گفت حضرت زینب (س) در خطر است و نمی‌گذارم عمه‌مان تنها بماند. باید بروم و دفاع کنم.
جانبازی که پرستار پسر و همسرش شد
حسین سعیدی جانباز ساکن خیابان هنرور، زندگی‌اش را وقف نگهداری از فرزند معلول و همسر بیمارش کرده است.
زندگی جانباز زن شهرک شهید رجایی با ۲۰۰ ترکش در بدن
برخی ترکش‌ها باعث آسیب به روده‌ها و آپاندیس بانوی جانباز ساکن شهرک شهید رجایی شده است و بعضی از آن‌ها هم در طول زمان با تیغ جراحی از بدنم بیرون کشیده شدند.
خبرهای اردوگاه موصل در مشت رضا بود
رضا اسدیان سخت‌ترین لحظه‌ها را در اردوگاه موصل به‌آرامی گذرانده است، چون با امید و هدف، زندگی‌اش را پیش برده است.
اسطوره های قاسم آباد و 1500روز پیاده روی
پیداکردن خانم و آقای ارغوانی اصلا ساده نبود. پارسال همین وقت های پاییز بود که یک کلیپ 10ثانیه ای از آن ها در فضای مجازی دست به دست چرخید که آن ها را در حال عبور از مقابل سینما سیمرغ نشان می داد. کلیپی که بدون هیچ کلمه و حرفی تنها در حرکت یک ویلچر، یک عشق استخوان دار قدیمی را روایت می کرد.
خادمی که یادگاری‌ها و اسناد شهدا را جمع‌آوری می‌کند
جانبازی‌اش را کتمان می‌کند و می‌گوید: همین که ایثارگر نام بگیرم، برایم کافی است. من خادم شهدایم، همیشه خواسته‌ام در مسیر آن‌ها قدم بردارم و عمرم را وقف زنده‌نگه‌داشتن یاد شهدا می‌کنم. بکائیان، ایثارگر پنجاه‌وشش‌ساله محله شاهد، بیشتر سال‌های جنگ را در خط مقدم حضور داشته و این روزها هم در سالن شهدای تبلیغات فرهنگ‌وهنر خراسان‌رضوی، مشغول جمع‌آوری یادگاری‌ها و اسناد مربوط به شهداست
این زخم کهنه هنوز تازه است
هر مادری که عزیزش را در جنگ از دست می‌دهد، شبیه سربازی است که همراه پسرش به میدان جنگ رفته باشد و برای سال‌ها با ترکش خاطرات تلخ در تاروپود روح زخم‌خورده‌اش سر کرده باشد. کافی است کمی پای صحبت این مادرها بنشینی تا از خیسی چشم‌هایشان بفهمی که این زخم کهنه هنوز تازه است و مجروح اصلی جنگ خود این مادران هستند.