سالهای ۸۱، ۸۲ بنیاد شهید تصمیم گرفت برخی از جانبازان و ایثارگر ان را که خانه ندارند، خانهدار کند. بعدها وقتی مجتمع جانبازان ساخته شد، نامش را خیابان آیتالله مشکینی گذاشتند.
ابراهیم ذاکری میگوید: شرایط رفاهی اسرای ایرانی در مقایسه با اردوگاههای عراق صد به صفر بود. من این را بهعنوان کسی میگویم که هم فرماندهی اردوگاه اسرای عرقی را برعهده داشتم و هم در لباس اسیر چهار سال در عراق در بند بودم.
محمد مقدم سال ۹۳ از ایران با پدر و مادرش در افغانستان تماس میگیرد و حلالیت طلبیده و اجازه میگیرد تا برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه برود.
فاطمه خادمی در ۶۵ سالگی، هنوز غذای مورد علاقۀ فرزندشهیدش را به یاد او میپزد.
حسین خیرآبادی سختترین تصمیم زندگی اش را گرفت واعضای بدن دخترش را به نیازمندان هدیه داد.
۱۰ بار اعلام کردند آزادی و هربار با بهانهای ردم کردند. حتی آخرین بار که بعد از چهار ساعت پرواز به ترکیه رسیدیم، باورم نمیشد آزادم.
در کارنامۀ کاری احمد مهرانفر عناوین مختلف شغلی را میتوان پیدا کرد؛ اما پای خاطراتش که مینشینیم رزمندهبودن برایش افتخاریست فرای همۀ سمتها.