مشهد قدیم - صفحه 76

همه چیز درباره تاریخچه اتوبوس در مشهد؛ از مقاومت در سوار شدن تا عروس‌کشان
در بهاری که نخستین اتوبوس از ایستگاه فلکه شمالی (فلکه بین خیابان طبرسی و شیرازی) راه افتاد، کسی حاضر به سوار شدن نبود. در آن بهار (1318خورشیدی) مردم از اتوبوس‌ها استقبال نکردند و حتی عده‌ای از اعیان حاضر به درشکه سواری بودند، اما پا در اتوبوس نمی‌گذاشتند. مقاومت ابتدایی در سوارشدن به اتوبوس سرانجام بعد از چندماه شکست.
کاشانه‌ای برای نقاهت کرونایی‌ها
شرایط تازه را می‌پذیرد و قبول می‌کند که به نقاهتگاه بیاید. اکنون همسرش در آسایشگاه بانوان است. کمی آن‌سوتر در سوئیت بانوان روی تختش منتظر رسیدن ناهار نشسته است و خدا را شکر می‌کند که چشمانش دوباره رو به دنیا باز است و می‌تواند به زودی به خانه برود و فرزندان و نوه‌هایش را در آغوش بکشد. مرکز نگهداری بیماران کووید ۱۹ امام رضا (ع) اولین و تنها نقاهتگاه مشهد است که در بولوار سپاه از سوی بهداری شمال شرق فعال شده است.
معلمی بازنشستگی ندارد
روزهای 65سالگی‌اش را در کنار کودکان و نوجوانان محله امام رضا می‌گذراند؛ محله‌ای که دوران بازنشستگی‌اش را در آن سپری می‌کند و هنوز هم مانند گذشته به دنبال تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان محله است. «محمدحسن منتظری» از معلمان بازنشسته است که کارنامه‌ای پربار در سال‌های کاری‌اش دارد.
جابه‌جایی عظیم سردر مدرسه عباسقلی‌خان برای حفظ تاریخ
در بهار سال1376 برای اینکه سردر مدرسه در طرح نوسازی و بهسازی اطراف حرم مطهر خراب نشود، در یک جابه‌جایی بزرگ، کل سردر از نقطه اولیه به نقطه دیگری تغییر مکان داد. این طرح نجات‌بخش فقط همان یک‌بار در بافت قدیمی مشهد انجام شد و با وجود موفقیت، دیگر تکرار نشد تا امروز افسوس بخوریم به آنچه که از خانه و مکان‌های تاریخی در نوسازی اطراف حرم مطهر خراب کردیم.
محله کشمیری‌ها؛ محدوده پاکستانی‌نشین‌ مشهد
پاکستانی‌هایی که 200سال قبل از کشور همسایه راهی این شهر شدند در مجاورت حرم مطهر ساکن شدند. پرجمعیت، شلوغ و پررفت‌وآمد بودند و خیلی زود توانستند نام محله را در پایین‌خیابان به نام خودشان یعنی «کشمیری‌ها» ثبت کنند. محله‌ای که این روزها فقط نامی از آن باقی مانده است، اما تا همین چهل، پنچاه سال پیش یکی از محله‌های به‌نسبت بزرگ مشهد و خارجی‌نشین به شمار می‌رفت.
دکتوره زینب، مامایی که 3 سال در عراق عاشقانه خدمت کرد
زینب آلبوبیری، ساکن محله کوی کارگران است که عشق برایش خلاصه می‌شود در دو چیز؛ مامایی و حضرت امیرالمؤمنین! دو وجه متفاوت شخصیت او به هم پیوند می‌خورد تا دلبستگی‌اش به حضرت امیر را در قالب رشته‌اش نشان بدهد. زینب حدود ۳ سال در هر ماه ۱۰ روز، زیر سایه حضرت پدر زندگی کرده است. اتاقش رو به گنبد مولا بوده و هر صبح با سلام به حضرت به مطب رفته و مشغول ویزیت رایگان بیماران در درمانگاه آستان مقدس علوی شده است.
ارثیه خانوادگی حاج محمد و پسرها
سال‌های طولانی است که دستی در پخت شله دارند. شله‌ حاج محمد و پسرانش که دستور پختش خانوادگی و کار دست و بدون ابزار مکانیکی است. علی، احمد، محمود و جبار حالا با پا به سن گذاشتن پدر، اجاق شله‌پزی را در محله مهرآباد روشن نگه داشته و نگذاشته‌اند این رسم دیرین خانوادگی فراموش شود. رسمی که حاج محمد سروری‌نیا از پدرش حاج رمضان به ارث می‌برد و معلوم نیست این پخت شله چند پشت در خانواده‌شان رسم بوده است. حاج محمد از مهرآبادی‌های قدیمی و متولد همین محله است و 4پسرش که استاد شله‌پزی هستند، هر سال 6دیگ بر پا می‌کنند و آن را با کیفیتی می‌پزند که خیلی از مهرآبادی‌ها طعم آن را هرچند یک‌بار چشیده‌اند.