منطقه ۱۲

منطقه ۱۲

هم‌نشینی محدوده تاریخی و مدرن در یک منطقه

منطقه ۱۲ از دو محدوده متصل و منفصل شهری تشکیل شده است. ساختمان‌سازی در ناحیه متصل این منطقه در ۲۰سال گذشته با سرعت زیادی پیش رفته و این موضوع باعث شده است این محدوده با خیابان‌کشی‌های استاندارد شهری، خانه‌های نوساز و... به‌عنوان یک منطقه نوین شهری شناخته شود. بافت تاریخی منطقه ۱۲ در ناحیه منفصل توس قرار دارد که قدمت برخی بنا‌های آن در اطراف شهر تاریخی طابران توس به هزار سال می‌رسد. ظرفیت‌های گردشگری و تاریخی سهم ویژه‌ای در رونق اقتصادی این منطقه دارند که از آن جمله می‌توان به آرامگاه فردوسی، بقعه هارونیه، ارگ توس، بوستان مینیاتوری، نمایشگاه بین‌المللی و... اشاره کرد. محله وکیل‌آباد از محلات قدیمی محدوده متصل شهری است که بسیاری از کارگران قدیمی حاج حسین‌آقا ملک هنوز در آن سکونت دارند. زمین‌های رها شده در بخش متصل شهری و نبود طرح تفصیلی و ساخت و ساز غیرمجاز در محدوده منفصل توس و محله وکیل آباد از مشکلات این منطقه است. شهرداری منطقه ۱۲ سال ۱۳۸۳ شکل گرفت و تا سال ۱۳۹۲ به صورت نیمه‌خصوصی با مشارکت شرکت آبادانی و مسکن الهیه اداره می‌شد. بعد از آن به طور کامل به شهرداری مشهد واگذار شد. در مساحت ۶۵۰۲ هکتاری این منطقه ۱۰۵ هزار نفر زندگی می‌کنند.

حسن کوچکتر بود اما زودتر از حسین رفت
یکی از این جلوه‌های ایثار و مقاومت در محله جاهدشهر و خیابان گل‌ها زندگی می‌کند، مادر شهیدان گران‌قدر حسین و حسن خزان گلاری. این دو شهید بزرگوار ۵ سال با هم اختلاف سنی داشتند، یعنی حسین ۵ سال از حسن بزرگ‌تر بود، اما همیشه در کنار هم و یار و یاور یکدیگر بودند. با هم در مبارزات آزادی‌خواهانه مردم ایران در مقابل رژیم پهلوی حضور داشتند و بعد‌ها هم‌زمان با آغاز جنگ تحمیلی خانه و کاشانه را رها کرده و برای دفاع از عزت، ناموس و شرف مردم ایران جان خود را فدا کردند، حسین در زمان شهادت متأهل بود.
جهادگری که با تاسیس موسسه خیریه کار جهادی را ادامه می‌دهد
علی مروی، جهادگر سابق و مدیر خیریه محبان الائمه(ع)، یکی از چهره‌های شناخته‌شده محله جاهدشهر است. او که به قول خودش همه افتخارش خدمت به محرومان بوده و هست، بیش از 40سال است که با همکاری و حمایت مردم درخدمت محرومان و مستضعفان بوده و تمام سال‌های خدمتش را در روستاهای محروم استان و کشور گذرانده است. جهادگر ساکن در محله جاهدشهر، بعد از بازنشستگی از جهاد سازندگی، مؤسسه خیریه محبان الائمه(ع) را تأسیس کرده و خدمت به مستضعفان و محرومان را ادامه می‌دهد.
رفیق 50ساله پهلوان رستم، همچنان با او لُنگ می‌بندد و کَباده می‌زند
احمد جاودانی، سال1334 در تپل‌محله به دنیا می‌آید و از سنین نوجوانی ورزش زورخانه‌ای را از همین محله شروع می‌کند. احمد جاودانی‌ که سابقه دوستی50ساله با علی‌اکبر قاسمی (پهلوان رستم) را دارد، در همکاری با پهلوان رستم و گسترش ورزش زورخانه‌ای نقش مهمی داشته است. او سال 1361که پهلوان ساخت و راه‌اندازی گود زورخانه وکیل‌آباد را شروع کرد، به همراه تعدادی از قدیمی‌های این محل از جمله فضائلی، ملکی‌نژاد، کاردان و... حمام قدیمی این محله را بازسازی و تبدیل به گود زورخانه کردند.
نبرد تنها بانوی معلول رزمی‌کار ایران برای زندگی
5سالی می‌شود که مریم روی ویلچر می‌نشیند اما این چرخ‌های دایره‌ای هیچ‌وقت او را ناامید نکرده و نه‌تنها مانع شور و نشاطش نشده‌ است، بلکه او را در تحمل سختی‌ها و تلاش برای رسیدن به پله‌های بالاتر راسخ‌تر کرده‌است. در این مدت نه خودش ناامید شده‌ و نه خانواده‌اش. بعد از شروع بیماری تا سه‌سال هر روز صبح فیزیوتراپی می‌رود و عصرها هم در باشگاه ورزش می‌کند. بعد از سه سال که کمی احساس بهبودی می‌کند، درس و مشق و مدرسه را از سرمی‌گیرد و درحال حاضر هم دانشجوی سال آخر رشته گرافیک است.
عروس‌کشانی که زندگی فاطمه خانم را سیاه کرد
فاطمه قرایی با همسرش زندگی خوب و خوشی داشت، اما یک اتفاق ناگوار همه خوشبختی‌های او را به تلخی مبدل کرد. او می‌گوید: «چند سال در کنار همسرم زندگی خوب و شادی داشتیم، تولد فرزندم(محمد عماد) نیز شادی و نشاط زندگی ما را دوچندان کرده بود، اما یک تصادف، زندگی خانوادگی ما را تباه و نابود کرد. 7سال قبل به همراه همسر و پسرم سوار بر خودرو شخصی خودمان درحالی که از میهمانی یکی از اقوام به طرف خانه برمی‌گشتیم، در مسیر (خیابان سیدی) با کاروان عروسی برخورد کردیم. یکی از راننده‌ها که حالت طبیعی هم نداشت کنترل خودرو از دستش خارج شد و با شدت به اتومبیل ما برخورد کرد. خودرو ما واژگون شده و راننده خاطی نیز از صحنه متواری شد و هیچ‌گاه او را نیافتیم. بعد از این حادثه همسرم فوت کرد، پسرم با اختلالات شدید مغزی مواجه شد و من هم هر دو پایم را از دست دادم...!»
داستان یک بازداشت عارفانه و شهادت عاشقانه
سید داوودرضوی طهماسبی ماجرای فرزندخواندگی‌ محمداژدر را اینطور تعریف می‌کند: یک روز نیروهای کمیته تعدادی منافق را دستگیر کرده و به اداره اطلاعات(فرمانداری سابق مشهد) آوردند. به عنوان مسئول رسیدگی به پرونده این افراد، به اتاقی که محل نگهداری آنان بود رفتم و در بین افراد دستگیر شده، چشمم به نوجوان کم سن‌وسالی که در بین این افراد نشسته بود افتاد. با خودم احساس کردم که این نوجوان بی‌گناه است و اشتباهی دستگیر و به این محل آورده شده‌است. بلافاصله از مأموران خواستم که او را به اتاقم بیاورند تا با او صحبت کنم. در پرونده‌اش نوشته شده بود: دستگیری به‌دلیل دزدیدن دوچرخه. وقتی با او شروع به صحبت کردم، متوجه شدم که او در جلو یکی از سینماهای مشهد ایستاده بوده و در حال نگاه کردن به عکس‌های جلو سینما بوده‌است، مأموران نیز به او مشکوک شده و او را دستگیر می‌کنند. در همان لحظه متوجه شدم که این پسر بی‌گناه بوده و اشتباهی دستگیر شده‌است.
36 سال با بچه‌های حاشیه‌شهر
مسعود کیوانی متولد سال ۱۳۴۳ در مشهد است و در محله الهیه سکونت دارد. او که از دوران سربازی به عنوان معلم سرباز خدمت معلمی در مناطق محروم را شروع کرده تا به امروز به این خدمت ادامه داده است. او در طول این سال‌های طولانی با عناوین مختلف معلم، مدیر مدرسه و دبیرستان، مدیر هنرستان، مدیر مرکز پیش‌دانشگاهی، مدیر مرکز پژوهشی و مدیریت مجتمع شبانه‌روزی خدمت کرده‌ و تقریبا تمام این ۳۶ سال را در مناطق محروم و ۳۲ سال آن را نیز در منطقه آموزش و پرورش تبادکان سپری کرده‌است. او نقش موثری در راه‌اندازی چندین پژوهش‌سرا در منطقه تبادکان داشته و دانش‌آموزهای مستعد فراوانی را به نظام آموزشی کشور معرفی کرده‌است.