از آنجایی که در دوران تحصیل جزو شاگردان برتر و ممتاز بود، خودش اجازه انتخاب پایگاه محل خدمتش را داشت. علیرضا اسدیزاوه دزفول را انتخاب کرد.
در طول یک و نیمسال کارت بازرسی موتور هواپیما را گرفت که بالاترین درجه در تعمیر موتور است. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که شروع شد، هشت سال خدمتش در مناطق گرمسیری به پایان رسیده بود و میتوانست تقاضای انتقالی به مناطق خوش آب و هوا و آرامتر را بدهد اما مردانه در دزفول ماند تا هواپیماهای جنگی را تعمیر کند.
در این عرصه هم از دل و جان مایه گذاشت. جابهجایی موتورهای سنگین هواپیما باعث شدهاست دچار دیسک کمر شود. زمانی هم که هواپیماهای عبوری از مناطق شیمیاییشده را تعمیر کرده، بدنش شیمیایی شده و در اثر آن، سالهاست که بیناییاش را از دست داده است.
اسدیزاوه بسیاری از خلبانان دوران جنگ را میشناسد. از مهارتشان میگوید که چطور در شرایط سخت جنگی، هواپیما را کنترل میکردند و خدا را شکر میکند که او و دیگر همکارانش طوری کارشان را انجام دادهاند که در طول هشت سال جنگ تحمیلی، با وجود تحریمها و کمبودها حتی یک هواپیما بهدلیل نقص فنی سقوط نکرده است.
این شهروند هفتادوپنجساله محله الهیه، بیشتر سالهای خدمتش را در پایگاه هوایی دزفول بوده و 28سال است که بازنشسته شده و به عشق علیابن موسیالرضا(ع) در مشهد سکونت دارد.
اسدیزاوه تحصیلاتش تا سیکل را در زادگاهش بخش زاوه گذرانده و بعد استخدام وارد ارتش شده است. دیپلم و تحصیلات بالاترش را در ارتش گرفته و چون جزو نفرات برتر بوده برای ادامه تحصیل بورسیه میشود.
او تعریف میکند: «سه نفر بودیم که برای بورسیه پزشکی انتخاب شده بودیم. من در خانهام تلویزیون و عکس شاه نداشتم. یک نفر این موضوع را به گوش نیروهای اطلاعاتی رسانده بود و همین باعث شد که نگذارند از بورسیه پزشکی استفاده کنم.»
او آنزمان در رشته تعمیر موتور هواپیما ادامه تحصیل میدهد و تخصص تعمیر موتور جت را میگیرد. در این مرحله هم چون نمرات خوبی داشته است خودش میتوانسته پایگاه محل خدمتش را انتخاب کند. اسدی و دو دوست دیگرش که آنها هم جزو نفرات برتر بودند، پایگاه هوایی دزفول را انتخاب میکنند.
ما گفتیم میخواهیم یکی دو ساله تمام کار تعمیر هواپیما را یاد بگیریم او هم سنگ تمام گذاشت
او میگوید: «در دزفول استوار ولیپور باید کار را به ما یاد میداد. اگر هست خدانگهدارش باشد و اگر نیست خدا رحمتش کند، ما گفتیم میخواهیم یکی دو ساله تمام کار تعمیر هواپیما را یاد بگیریم او هم سنگ تمام گذاشت و بعد از یک و نیمسال، من و دو همکار دیگرم، کارت بازرسی موتور هواپیما را که بالاترین مرحله در تعمیر موتور هواپیماست، دریافت کردیم.»
سال59 که جنگ شروع میشود، او هشتسالی را که باید در مناطق گرمسیری خدمت میکرد، گذرانده بود و میتوانست تقاضای انتقالی دهد اما ترجیح داد در دزفول بماند و هواپیماهای جنگی را تعمیر کند.
اسدی که با وجود بیماری و 75سال سن، حافظه خوبی دارد تعریف میکند: « 31شهریور سال59، ساعت یک و 45دقیقه ظهر بود که در نمازخانه نشسته بودیم و صدای مهیبی آمد. عراق باند هوایی را زده بود. همه رفتیم سر خدمت. موقع غروب هم دوباره پایگاه را بمباران کردند.
همه نیروها دست به کار شده بودند. 200هواپیما را از چند پایگاه آماده حمله کردیم و ساعت چهار صبح، مأموریتشان شروع شد و عراق را بمباران کردند. آنزمان رژیم بعثی عراق گمان نمیکرد ما چنین نیروی هوایی داشته باشیم. روز بعد، دوباره عراق باند هوایی ما را زد و سرلشکر خوشنیت شهید شد.»
صدای اسدی دیگر میلرزد و با بغض ادامه میدهد: «شهید غلامعلی خوشنیت خودش را به مرز رسانده بود که جنازهاش در ایران باشد. او جزو اولین شهدای پایگاه وحدتی دزفول بود. از آخرین شهدایمان هم حسین لشکری بود که بیش از 17سال در اسارت عراق بود. خدا رحمتشان کند هر دو در حرم مطهر رضوی دفن هستند.»
اسدی چند بار از بنیصدر با عنوان ملعون یاد میکند و میگوید: «از شش ماه قبل از آغاز جنگ هرچه به این ملعون میگفتند عراق آرایش جنگی دارد اعتنا نمیکرد، وقتی هم حمله کرده بودند دستور داد پایگاه هوایی دزفول را تخلیه کنیم اما فرمانده پایگاه لغو دستور کرد و مردانه ایستادیم و پایگاه را حفظ کردیم.
خدا خیرشان دهد، نیروهایی که ماندند خیلی مقاومت کردند. نیروهای کمکی هم رسیدند و خداراشکر نگذاشتیم دزفول سقوط کند.»
به گفته او پایگاه چهارم شکاری وحدتی دزفول در هشت سال دفاع مقدس نقش بینظیری داشته و مهمترین نقش را در بین پایگاههای نیروی هوایی ارتش ایفا کرده است.
او معتقد است اگر مقاومت، رشادت و ایستادگی این پایگاه در دوران دفاع مقدس بهویژه ماههای ابتدایی جنگ تحمیلی نبود، سرنوشت جنگ به گونهای دیگر رقم میخورد.
اسدی توضیح میدهد: «این پایگاه باعث شد جلو پیشروی ارتش عراق گرفته شود چراکه در آن برهه، خود شهر دزفول زیر آتش توپخانه و موشکهای عراق قرار داشت و اگر این پایگاه سقوط میکرد، دزفول، شوش و اندیمشک هم سقوط میکردند. در واقع مقاومت پایگاه وحدتی شهرهای یادشده را هم نجات داد.
به گفته او این پایگاه ابتدا 107خلبان داشته اما حدود 30خلبان آن در دو ماه اول جنگ شهید شدند و علاوه بر آنها تعدادی هم مجروح شده یا به اسارت درآمدند.»
او به عنوان بلد الصواریخ یا شهر موشکها که عراقیها در طول جنگ تحمیلی به شهر دزفول داده بودند، اشاره میکند و میگوید: «در آغاز جنگ تحمیلی، دزفول بیش از ۲۰۰بار موشکباران و ۲۰هزار بار گلولهباران شد اما مردم آن با وجود موشکباران شدید همچنان مقاومت میکردند و نماز جمعه دزفول هر هفته با حضور مردم و رزمندگان اقامه میشد. همچنین مردم، بخشهای تخریبشده را بازسازی میکردند و اراده رژیم بعثی در خالیکردن این شهر و درهم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان تبدیل کردند.»
او درباره فعالیتش در دوران جنگ میگوید: «هر بار که هواپیما پرواز میکند و مینشیند، باید برویم موتور آن را بررسی کنیم که مشکلی نداشته باشد. هر هواپیمایی هم که 800ساعت پرواز کند، باید به طور کامل موتور آن باز و تک تک قطعات بررسی و دوباره بسته شوند. برای ارتفاع هم هواپیما امتحان میشود و بعد اجازه پرواز میدهیم.
در طول هشت سال دوران جنگ، با پرواز تک تک هواپیماهایی که از باند ما بلند میشدند، سر باند منتظر میماندم تا به سلامت بازگردند. البته خلبانان ماهر و از جان گذشتهای داشتیم و خداراشکر در آن هشت سال، حتی یک نمونه سقوط هواپیما بهدلیل نقص فنی نداشتیم.»
خلبانان ماهر و از جان گذشتهای داشتیم و خداراشکر در آن هشت سال، حتی یک سقوط هواپیما بهدلیل نقص فنی نداشتیم
اسدی تعریف میکند: «برای عملیات فتحالمبین هواپیما باید در منطقه دشمن فیلمبرداری هوایی میکرد. سرگرد نصری، خدا پشت و پناهش باشد، خلبان هواپیما بود و باید بهطور ضربدری چند مرحله منطقه دشمن را طی میکرد.
هنگام پرواز یک موشک به هواپیما زده بودند و چون از نوع موشکهای حرارتی بود بین دو اگزوز هواپیما اصابت کرده بود و با وجود این موشک، او هواپیما را به سلامت نشاند. بعد هم نیروهای خنثیسازی، موشک را خنثی کردند و سپس ما مشغول تعمیر هواپیما شدیم.»
او همچنین یادی از عملیاتهای بیتالمقدس و والفجر8 میکند و میگوید: «در این عملیاتها خیلی نیروها از جمله نیروهای ما درگیر بودند. در بیتالمقدس، 90هواپیمای عراقی و در والفجر8، بیش از 60هواپیمای عراقی را زدیم. خدا تیمسار ستاری را رحمت کند، روحش شاد.
او در این عملیاتها فاصله بین دستگاههای رادار با سکوهای پرتاب موشک را زیاد کرد و با این ترفند، هواپیماهای عراقی سر درگم میشدند و در این فاصله، سرنگون میشدند.»
به گفته او برای اینکار، رزمندهها دهها کیلومتر از زمین را در گرمای سوزان، سنگچین و آمادهسازی کرده بودند که کار بسیار دشواری بود .
او که در زمان بمباران حلبچه شیمیایی شده است، تعریف میکند: «هواپیما از منطقه شیمیاییشده بازگشته بود و باید موتور آن را بازرسی میکردیم. دیدم در اثر برخورد گازهای شیمیایی بازمانده روی هواپیما با لباس یکی از نیروها، لباسش پودر شد اما آنقدر فکر این بودیم که زودتر هواپیما را آماده پرواز کنیم، این چیزها برایمان مهم نبود.
همانجا من هم شیمیایی شدم. ابتدا با خارش پوستی خودش را نشان داد اما به تدریج در طول سالها بیماریام پیشرفت کرد و به چشمانم زد تا اینکه حدود 30سال پیش بیناییام را از دست دادم.
شش بار چشمم را جراحی کردهاند اما فایده نداشت اکنون هم خدا را شاکرم که وقتی به گذشته نگاه میکنم وجدانم راحت است و میدانم کمکاری نکردهام. همه با دل و جان در راه دفاع از اسلام ایستادیم هرچند من لیاقت شهادت را نداشتم.»
اسدی در همین دوران جنگ بهدلیل اینکه موتورهای سنگین هواپیما را به جای شش هفت نفر، سه چهار نفری جابهجا کردهاند، به بیماری دیسک کمر مبتلا شده و برای این هم تحت عمل جراحی قرار گرفته است.
اومیگوید: «در جبهه به ما نیاز داشتند من هم از مرخصیها استفاده نمیکردم و دلخوش به این بودم که بتوانم کاری برای اسلام انجام دهم.»
تحریمها و کمبود قطعاتی که در زمان جنگ بوده، کار اسدی و دیگر همکارانش را سختتر میکرده اما به گفته خودش، آنها هیچوقت به کمبودها فکر نمیکردند و در هر شرایطی دنبال این بودند که چطور میتوانند امکانات موجود را مدیریت کنند.
او برای تعمیر قطعات هواپیما از هر ابزاری که موجود بوده استفاده میکرده است گاهی هم که قطعهای نیاز به تعویض داشته همان قطعه را از هواپیماهایی که دیگر قابل استفاده نبودند برمیداشته و جایگزین میکرده است. مقداری قطعه هم از طریق کشورهای دیگر وارد ایران میشده است.
این بازنشسته ارتش به طرح معکوسسازی قطعات اشاره میکند و آن را مدیون شهید ستاری میداند و توضیح میدهد: «از زمان جنگ، شهید ستاری معکوسسازی را مطرح کرد. بدین معنی که باید خودمان از روی قطعات هواپیماهای خارجی قطعه میساختیم تا به تولید داخلی برسیم.
در واقع اولین جهادخودکفایی ارتش، خودکفایی نیروی هوایی بود و در این افتخارآفرینی همین بس که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «من جهاد خودکفایی را در نیروی هوایی دیدم و اولین نهضت قطعهسازی در نیروی هوایی شروع شد.»
به گفته او ما در بحث تولید قطعات مورد نیاز هواپیماهای شکاری به دستاوردهای بسیار خوبی دست یافتهایم و با توجه به تجربیات و توانمندی خوب متخصصان داخلی، توانستهایم علاوه بر تولید قطعات مورد نیاز در مجموعه نیروی هوایی و وزارت دفاع، تعمیرات را با تخصص بالای نیروهای داخلی کشورمان انجام دهیم.
همچنین با علم و تجربه موجود در کارکنان نیروی هوایی، تعمیرات سنگین هواپیمای اف14 بهطور بومی از سال 1372 آغاز شده و به موفقیتهای خوبی در این عرصه دست پیدا کردهایم.»
اسدی در ادامه یادی از شهدای انقلاب میکند و میگوید: «این انقلاب بهراحتی به دست نیامده، برای آن خونهای زیادی ریخته شده و سختیهای فراوانی پشت سر گذاشته شده است. رنگ قرمز پرچم ما نماد خون شهیدانمان است و کسی نمیتواند به ماهیت این پرچم لطمه وارد کند.»
اسدی تأکید میکند: «دشمنان قسم خورده اسلام، دائم در حال برنامهریزی و تلاشاند تا این امنیت را بر هم بزنند و اگر تا امروز به این هدف خود نرسیدهاند نتیجه تلاش کسانی است که بیهیچ ادعایی دغدغه خدمت به مردم را دارند و ما باید قدر زحماتشان را بدانیم.»