آرزوهایشان کوچک است: آرزوی دیدن دوباره همسر، کاسبی در مغازه، سکونت در خانهای که سالها کلید درش همراهشان بوده است.
داستان زندگی جعفر حامد شهروندی که در آستانه هشتادسالگی همه زندگیاش در مغازهای اجارهای خلاصه شده است.
طلعت خزایی و حیدرعلی طویلیقصیری تنها مایملک زندگیشان که خانهای قدیمی در محله عامل بوده را به نیت مدرسهسازی وقف کردهاند تا نامش یادبودی باشد برای «حمید»؛ فرزند مفقودالاثرشان.
سیدحسن امیررضوی ۸۰ ساله، آنقدر به کتاب و کتابخوانی علاقه دارد که با وجود ضعف و ناتوانی جسمانی هر روز عصازنان و با کمک همسرش خودش را به کتابخانه میرساند.
دخترم چقدر دل تنگت هستم. از همان پنج سال پیش که دیگر ندیدمت و حتی نتوانستم صدای زیبایت را بشنوم آرزویم شده است روزی از دفتر آسایشگاه صدایم کنند و بگویند، دخترت پشت خط است.
آنگونه که حمیده صفاریان، مدیر مرکز آموزشیتوانبخشی سالمند ان نشاط میگوید، اینجا تنها مرکز روزانه خراسان رضوی است که با برنامههای تفریحی، آموزشی و توانبخشی خود، حدود ۷۰ سالمند مرد و زن را زیر پوشش دارد.
به گفته مامانخدیجه، زمان نوجوانی او هفتدختر مجرد، وسیلهای مانند انگشترشان را در کوزه میانداختند و بعد یک دختربچه یکی را درمیآورد.آنها معتقد بودند صاحب انگشتری که از کوزه درآمده، به زودی ازدواج میکند.






