دکتر اوجانی، پزشک شهرک شهیدرجایی به آچار فرانسه معروف است!
بسیارند انسانهایی که دست دهنده دارند و کار نیک انجام میدهند. یکی مسجد میسازد و دیگری مدرسه یا بیمارستان، یکی همدوست دارد در آستانه سال جدید، لباسی نو به تن نیازمندان کند. همه از یک نیت ناشی میشود و قشنگی کار هم به این است که همه به اختیار و با رضای دل و خاطر این کار را میکنند. در این موضوع کمیت اصلا جایگاهی ندارد، میخواهد هزار تومان باشد یا چند دهمیلیونتومان...
فردی که این هفته با او گفتوگو میکنیم هم ازجمله کسانی است که از همین دست کارها میکند، اما کار او تفاوتی دلنشین دارد. دکتر سعید اوجانی جراح و متخصص مغز و اعصاب منطقه ما و بیش از نیمی از زندگی خود را وقف خدمت به هممحلهایهایش کرده است. او سالهاست در محله پورسینا طبابت میکند و حالا هممحلهایها او را بهعنوان عضوی از محله و همسایه خود میدانند.
۳۰ سال طبابت در یک محله
دکتر سعید اوجانی ۵۸ سال دارد و از همان سالهای اولیه تشکیل جهادسازندگی گرفته تا امروز با حفظ رسالت خدمت، برای سلامتی نیازمندان، بی هیچ چشمداشت مالی کارش را ادامه داده است.
او تنها پزشک متخصص مغز و اعصاب در شهرک شهید رجایی است که نهتنها محله پورسینا، بلکه تمامی اهالی را دوست ورفیق و حتی هممحلهای خود میداند.
دکتر اوجانی ۳۰ سالی میشود که در محله پورسینا فعالیت پزشکی میکند، تاآنجاکه بسیاری از هممحلهایها این روزها دیگر فقط برای معالجه به مطب او نمیروند، گاه یک احوالپرسی و گاه گپ و گفت و درددلی، میشود بهانه تازهکردن دیدارها.
راهاندازی کمیته بهداشت جهادسازندگی
بیمارانش از هر سنی هستند؛ پیر، جوان، نوجوان و حتی کودک. با اینکه صبحها در بیمارستان ارتش مشغول کار است، عصرها هم تا دیروقت در مطب میماند تا تمامی بیماران را ببیند.
او حرف را از روزهای جوانی شروع میکند و میگوید: سال ۵۵ در رشته پزشکی دانشگاه مشهد قبول شدم و همان روزهای تحصیل با شلوغیها و تظاهرات مردمی برای بهثمررسیدن انقلاب همگام و همراه بودم. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل جهادسازندگی فعالیت فرهنگی خود را شروع کردم.
ادامه میدهد: با همراهی دوستانم دکتر فیروزآبادی، دکتر قاضیزاده هاشمی که الان وزیر بهداشت هستند و دکتر موسوی کمیته فرهنگی و بهداشت جهادسازندگی را راه انداختیم و فعالیتهای خود را آنجا شروع کردم.
دکتر اوجانی به اهمیت کار طبابت در روستاهای مرزی و بهویژه مناطق محرومی که به طب بهداشت دسترسی ندارند،
اشاره میکند و میافزاید: بعداز تشکیل این کمیتهها، همزمان در روستاهای مرزی شهر و حتی استان به طبابت مشغول شدم و واکسیناسیون مردم و حتی در بعضی موارد عمل زایمان را بدون هیچ انگیزه مادی انجام میدادم.
برنامههای فرهنگی همراه با پزشکی
طبابت و پزشکی و برنامههای فرهنگی یک سر قضیه بود و عشق و شور خدمترسانی به هممیهنان اعزامی به خط مقدم و جبهه جنگ، قضیه دیگری بود که نمیتوان از آن بهراحتی گذشت. اوجانی با بیان اینکه در آن دوره علاوهبر طبابت، برای ساکنان روستاهای مرزی برنامههای فرهنگی نیز برگزار میکردیم، میافزاید: فعالیت پزشکی و فرهنگی ما ادامه داشت تا اینکه جنگ شروع شد. در آن زمان هم باز به درخواست خودم، پزشک اورژانس جنگ شدم؛ بدینمعنا که هر عملیات مهمی که قرار بود ازسوی نیروهای ما انجام شود، شب قبل با هلیکوپتر به محل اعزام میشدم.
او تاکید میکند: به ما پزشک خط مقدم هم میگفتند و بیشتر اعزام ما از طریق جهادسازندگی و بسیج و ارتش به مناطق جنگی صورت میگرفت. سپس میافزاید: در مناطقی مانند الصخره، البیضاء نزدیک اتوبان بصرهالعماره نیز حضور داشتم که در آنجا به ما پزشک چریکی میگفتند. ادامه فعالیتهایش به محله ما برمیگردد؛ محلهای که دیگر این روزها خود را شهروند این محله عنوان میکند.
اضافه میکند: از سال ۶۳ به بعد پزشک عمومی بودم و از همان سالهای اول کار رسمی پزشکی عمومی، همواره این موضوع درنظرم بود که در محلات محروم خدمت کنم. اصل موضوع خدمت به شهروندان، آن هم در مناطق محروم از ابتدا در ذهن و روح و فکرم وجود داشت.
اوجانی میگوید: از سال ۶۳ در جاده سرخس، بازه شیخ و دهمتری در کوچههای خیابان خاکی که هنوز دارای خدمات شهری نبود، کار طبابت را آغاز کردم و تا امروز همانجا و در همان محله و کنار همان مردم کارم را ادامه دادهام.

تـخصص هـم مانع نشد
او به سالهای گرفـتــــن تخصصش اشاره میکند؛ همان روزهایی که طعم شیرین موفقیت گرفتن یکی از سختترین تخصصها رامی چشد. میگوید: تخصص مغز و اعصاب و تخصص پوست دو مورد از سختترین تخصصها در پزشکی است. زمانی که سال ۷۸ تخصص گرفتم، بسیاری از دوستان و آشنایان به من پیشنهاد دادند مطب را به خیابان احمدآباد که مرکز اصلی استقرار پزشکان مشهد است منتقل کنم، زیرا در آن زمان تعداد متخصصان مغز و اعصاب در شهر بسیار انگشتشمار بودند.
او تاکید دارد: با تمامی این پیشنهادها باز هم به ندای درونیام توجه کردم و با علاقهای که داشتم، کار طبابت را در همین محله ادامه دادم.
دکتر اوجانی ادامه میدهد: این علاقه من بهطور مشترک در همسرم هم وجود دارد، تاآنجاکه او نیز که تخصص پوست دارد، هفتهای یکبار در این محله به شهروندان خدمت میکند.
وقتی کاروبار پزشکان محله کساد شد
از قیمتهای نجومی ویزیت برخی پزشکان دارای تخصص و فوقتخصص سخن به میان میآورم که میگوید: یادم میآید سالها پیش با اینکه تخصص داشتم، مبلغ ویزیت را از پزشک عمومی کمتر میگرفتم؛ این موضوع باعث شده بود که پزشکان عمومی مستقر در محله به نظام پزشکی اعتراض کنند، اما باز هم بهطور کامل زیر بار اخطار نظام پزشکی نرفتم.
یک خاطره خوش
اما این پزشک متخصص محله ما از پیچوخمهای متعدد روزهای کاریاش هم خاطرات خوشی دارد و هم خاطرات بد و حزنانگیز. او در بیان یک خاطره خوش از سالهای طبابتش در این محله میگوید: یادم میآید روزی بیماری نابینا داشتم که از یکی از روستاهای اطراف به مطب آمده بود. در مطب دچار استفراغ خونی شد و من هم بلافاصله کار را رها کردم و با همان رنوی مدل پایینم در آن زمان، بیمار را به بیمارستان رساندم که درنهایت حالش خوب شد. از آن زمان سالها میگذرد ولی هر بار که آن بیمار به مطبم میآید، آن خاطره هم برای او و هم برای خود من دوباره زنده میشود.
دیدن جوانانی که «اماس» دارند، ناراحتم میکند
او در ادامه از خاطرات حزنانگیز دوران طبابت به زنان جوان مبتلا به بیماریاماس یا جوانانی که سکته مغزی کردهاند، اشاره میکند و میگوید: بعد از این همه سال کار تخصصی مغز و اعصاب هنوز هم جوانان مبتلا به این دو بیماری ناراحتم میکند. او ادامه میدهد: اغلب این بیماران در خانوادههای ضعیف قرار دارند و، چون بیشتر آنان فلج میشوند، دیدنشان برایم واقعا ناراحتکننده است.
عملیات والفجر ۸ کنار هور «شتلی» بمباران شد، ما فرار کردیم، اما وسایلمان آنجا ماند. فردی وسایلم را به مشهد آورد
وقتی دکتر شهید شد!
از خاطرات جنگ هم سخن به میان میآورد و با لبخندی بر لب میگوید: یادم میآید به خاطر عملیات والفجر ۸ کنار هور «شتلی» بمباران شد، ما فرار کردیم، اما وسایلمان آنجا ماند. مدتی بعد فردی ساک وسایلم را با خود به مشهد آورده بود. خانواده هم که وسایل مرا بدون صاحب دیدند گمان کردند که شهید شدهام. یادم میآید آن زمان در تمام دانشگاه فردوسی پیچیده بود که دکتر شهید شده است، اما انگار قسمت نبود.
او خاطره دیگری را هم در این زمینه به یاد میآورد: یک بار در مسیر برگشت از جبهه سوار اتوبوس بودیم که در راه برگشت در سبزوار اتوبوسمان چپ کرد، اما خوشبختانه هیچکدام از مسافران آسیب ندیدند.
خراسانیها و «اچتیالویوان»
او از کارهای فوقبرنامهاش میگوید؛ اینکه علاقهاش به تحقیقات پزشکی هیچگاه کم نمیشود: علاوهبر کار طبابت به مطالعه و تحقیق هم علاقه دارم. با مطالعاتی که درباره بیماری «اچتیالویوان» انجام دادیم به نتایج خوبی دست یافتیم که انشاءا... به زودی اعلام خواهد شد.
اوجانی در رابطه با این بیماری میگوید: این بیماری ویژه خراسانیهاست که درآن دست و پاهای بیمار فلج میشود. این بیماری از زمانهای بسیار دور از آفریقاییها به خراسانیها منتقل شده است.
در آن زمان بسیاری از آفریقاییهایی که برای زیارت به مشهد آمدند و با ایرانیهای این خطه ازدواج کردند، این بیماری را به هماستانیهای ما انتقال دادند. تحقیق ما بر روی این بیماران به نتایج خوبی هم رسید و درصورت تایید دانشگاه در آیندهای نزدیک اجرایی خواهد شد.
پزشک همهکاره
او درباره دیگر فعالیتهایش میگوید: در منزل آچارفرانسه هستم، از لولهکشی ساختمان گرفته تا رنگکاری و هر کار کوچک دیگر؛ این مهارتها را هم مرهون کارآموزیهایی هستم که در دوره جوانی و در ایام تعطیل و فراغت میآموختم.
اوجانی در پایان به مرحوم قاسمپور و همسرش اشاره میکند و میگوید: صاحب مطب من شخصی بود که از همان سالهای ابتدا که من مستاجرش بودم، از من حدود یکسوم اجاره را دریافت میکرد.
مالک و همسرش هر دو فوت کردهاند که خداوند هر دوی آنان را رحمت کند. او ادامه میدهد: انسانهای خیّری بودند که حتی بعد از فوت نیز وصیت کردند که تا روزی که من در آنجا مطب دارم، اجارهبها به همین شیوه وصول شود.
این کار حاج آقای قاسمپور در آن زمان انگیزهای شد تا من نیز با بیماران همین رفتار را داشته باشم.
حرف آخر
چندان برایم توضیح نمیدهد، اما به گفته اهالی و بیماران، الان هم کارش خدمترسانی است و اصلا به مادیات توجه ندارد. کرامت انسانی برای این پزشک محله پورسینا اهمیت بیشتری از کسب و کار دارد.
به گفته اهالی، این پزشک معتمد محله بسیاری از بیماران کمبضاعت یا بیبضاعت معرفیشده از ارگانهای مردمی مانند کمیته امداد، خیریهها، بهزیستی و حتی کسانی که ریشسفیدان محل معرفی میکنند، همه رایگان ویزیت میشوند. موضوعی که شاید بسیاری از پزشکان متخصص و فوقتخصص بهراحتی از کنار آن بگذرند.
*این گزارش در شماره ۹۰ شهرآرا محله منطقه ۶ مورخ ۵ اسفندماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.
