کد خبر: ۹۶۲۴
۱۳ تير ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰

جمعه‌های شیرین آقای دکتر

دکتر اسماعیل‌زاده، بیش از ۱۵ سال است که روز‌های تعطیلش را در شهرک شیرین، به ویزیت رایگان بیماران نیازمند می‌گذراند.

بعداز اجرای یک برنامه فرهنگی در شهرداری منطقه ۶ بود که به‌اتفاق شهردار منطقه و چند نفر دیگر از همراهان وی به قصد دیدار با پزشکی که می‌گویند بیش‌از ۱۵ سال است به رایگان، بیماران محله را ویزیت می‌کند، راهی مسجدی در شهرک شیرین شدیم.

 شهردار خیلی راغب بود این پزشک خیّر را از نزدیک ببیند و با او صحبت کند و از این خدمت‌رسانیِ بدون چشمداشت تشکر کند. برای همین بود که بعد‌از اجرای یکی از برنامه‌های فرهنگی و طبق قراری که از پیش گذاشته بودیم، راهی محل شدیم.

از پل معروف شهرک که تنها راه ارتباطی این محدوده به سایر محلات شهر است، با احتیاط گذشتیم؛ زیرا روایت‌های مختلفی از انواع تصادفاتی که در همین محدوده و این راه ارتباطی باریک و پرخطر رخ داده است، شنیده‌ایم. راهی که در آن، در نقطه‌ای ماشین‌ها از دوطرف به هم گره می‌خورند و کوچک‌ترین بی‌احتیاطی، پیامد‌های سنگینی خواهد داشت.

بعد‌از گذشتن از زیر پل شهرک شیرین به بولوار اصلی می‌رسیم که نسبتا خلوت است. وارد یکی از فرعی‌ها می‌شویم و مسجدی را می‌بینیم که در آن باز است. هنوز وقت نماز نرسیده ولی تعداد زیادی کفش جلوی آن جفت شده است. پرده را کناری می‌زنیم و از درِ کوچک و قدیمی مسجد می‌گذریم. مردان و زنان بسیاری در صفی طولانی داخل مسجد نشسته‌اند؛ صفی که به میز کوچکی که آقای دکتر پشت آن نشسته ختم می‌شود. همگی ساعاتی پیش آمده‌اند نزد خادم مسجد و برای ویزیت آقای دکتر وقت گرفته‌اند. خادم مسجد هم در برگه‌های شطرنجی کوچکی به آنها شماره داده تا زمانی که آقای دکتر از راه می‌رسد، همه به‌نوبت ویزیت شوند.

وقتی وارد این مکان مقدس می‌شویم، همه شماره‌هایشان را در دست دارند و مردی سالخورده روی صندلی کنار میز آقای دکتر نشسته است. دکتر فشار مرد را می‌گیرد و دستگاه فشار را روی میز می‌گذارد. چند سوال از او می‌پرسد و نسخه را می‌نویسد. پیرمرد با صدایی لرزان و لحنی رضایت‌بخش از آقای دکتر تشکر می‌کند و از روی صندلی بلند می‌شود تا بیمار بعدی که دکتر، شماره‌اش را می‌خواند، از جای بلند شود و نزد او بیاید. در همین فاصله به سراغش می‌رویم.

آقای شهردار و معاونانش، خودشان را معرفی می‌کنند. آقای دکتر اسماعیل‌زاده با اینکه کمی شوکه شده، از ما می‌خواهد بگذاریم بیمار بعدی‌اش را ویزیت کند، بعد با هم گفتگو کنیم. همین می‌شود که ما کناری می‌نشینیم و منتظر می‌مانیم تا نسخه بیمار بعدی هم نوشته شود.

دکتر اسماعیل‌زاده، ظاهری ساده و معمولی دارد. با چهره‌ای آرام و مهربان. وسایل اولیه ویزیت بیماران  را با خود به همراه آورده است. پزشک جوانی که بعد‌ها از میان گفته‌هایش می‌فهمیم در تنها روز تعطیلی‌اش هم، صدای خانواده را درآورده که چرا حتی یک روز در خانه نمی‌ماند؛ چراکه او طبق عهدی که با خود بسته روز‌های جمعه‌اش را به خدمت‌رسانی در شهرک شیرین می‌گذراند.

 

دیدار سرزده شهردار منطقه ۶ با آقای دکتر

آقای دکتر به‌آرامی از جایش بلند می‌شود و سمت ما می‌آید. همین که متوجه می‌شود  نماینده روزنامه شهرآرا هم در جمع حضور دارد، می‌خواهد هیچ مصاحبه‌ای با او نداشته باشیم. هرچه هم می‌پرسیم، پاسخ درستی نمی‌دهد  یا با اکراه جواب می‌دهد. البته این واکنش از دکتر اسماعیل‌زاده بعید نیست؛ پزشکی که بیش از ۱۵ سال، بدون چشمداشت و هیچ سروصدایی در منطقه محروم خدمت کرده باشد، حالا چندان علاقه‌مند نیست که این کار در بوق و کرنا شود.

او کارش را انجام می‌دهد و مردمی که باید از این کار مطلع شوند، همان بیماران نیازمند محله هستند و او اصلا دلیلی برای معرفی خود به دیگران نمی‌بیند. به اصرار ما و آقای شهردار کمی برایمان حرف می‌زند، اما تاکید می‌کند که نمی‌خواهد حرف‌هایش چاپ شود. آن‌طور‌که برایمان می‌گوید سال گذشته، مطبی در این محل داشته و با نیاز مردم این منطقه آشنایی کامل دارد. می‌گوید   تا همین امروز هم هیچ مطب پزشک یا مرکز درمانی‌ای در این محل فعال نیست.

حتی وقتی از دکتر می‌خواهیم اجازه بدهد تا عکاسمان برای تهیه عکس به مسجد مراجعه کند، مخالفت می‌کند

دکتر بعد‌از اینکه مطبش را به محدوده صدف منتقل می‌کند، به‌خاطر آشنایی با محرومیت مردم شهرک شیرین و جدایی این محدوده از سایر محلات و دسترسی سخت مردم به پزشک و مراکز درمانی، تصمیم می‌گیرد روز‌های جمعه‌اش را چند‌ساعتی به مسجد محل بیاید و ساکنان را ویزیت کند. او حتی پیگیر مجوز‌های لازم هم شده و جواز طبابتش در آن محل را دارد.

می‌گوید این کارش به‌خاطر مردم آن محل است و از اینکه بتواند بیماران را ویزیت کند و در‌صورت مشاهده مشکلات جدی، آنها را به متخصص مربوطه معرفی کند، حس خوبی دارد.

آقای شهردار با تشکر از این حرکت آقای دکتر، از او می‌خواهد در‌صورت نیاز به همکاری شهرداری و تاسیس مرکزی درمانی، اگر طرح و پیشنهادی دارد، ارائه بدهد. قاسم زوکی‌نژاد اعلام آمادگی می‌کند برای تاسیس مرکزی درمانی در این محل، زمینی در‌اختیار خیّران قرار دهد. آقای دکتر خیلی زود صحبت‌ها را تمام می‌کند و دوباره به‌سمت میز کوچکش می‌رود و شماره بیمار بعدی را صدا می‌زند. آقای شهردار و معاونانش هم خداحافظی می‌کنند و از مسجد خارج می‌شوند. این فرصت مناسبی است که به‌سراغ خانم‌هایی برویم که در صف نشسته‌اند و منتظر نوبتشان هستند.


همه امید ما به آقای دکتر است

یکی از خانم‌هایی که منتظر نشسته با اظهار رضایت و تشکر فراوان از کار دکتر اسماعیل‌زاده می‌گوید: خدا به آقای دکتر خیر بدهد. تنها ایشان به فکر ما هستند. ما در محل زندگی‌مان، پزشک دیگری نداریم. هیچ‌وقت مطبی نبوده که برای ویزیت به آنجا مراجعه کنیم. این محل، مرکز درمانی هم ندارد. گاهی که به پزشک نیاز پیدا می‌کنیم، باید به محلات دیگر برویم.

این درحالی است که شهرک شیرین، محله‌ای کوچک نیست و ساکنان بسیار دارد. فکر می‌کنم پزشک و مرکز درمانی و داروخانه، ابتدایی‌ترین نیاز هر شهروند باشد ولی هیچ‌یک از مسئولان به این موضوع توجه ندارند. اصلا با خود نمی‌گویند این مردم برای گرفتن یک قرص مسکن هم باید به محلات دیگر بروند. باز خدا آقای دکتر را خیر بدهد. ما هر مشکل درمانی که داشته باشیم، صبر می‌کنیم تا روز جمعه که آقای دکتر می‌آیند و راهنمایی‌مان می‌کنند. خودشان برایمان نسخه می‌نویسند و اگر نیاز به متخصص داشته باشیم، راهنمایی می‌کنند تا نزد متخصص برویم. در این پنج‌شش سالی که ساکن این محل هستم، هر هفته جمعه ایشان را در این مسجد می‌بینم که به مردم خدمت می‌کنند و مردم هم، همه دعاگویشان هستند.

یکی دیگر از بانوان با بیان اینکه شهرک شیرین مشکلات بسیاری دارد، می‌گوید: یکی از مهم‌ترین مشکلات شهرک شیرین، جزیره‌ای‌بودن این محل است؛ به‌طوری‌که تنها راه ارتباطی به سایر محلات، پل زیر راه‌آهن است. عبور‌و‌مرور از آن سخت است و خیلی کم پیش می‌آید کسی از محلات دیگر به اینجا بیاید. بیشتر افراد از ساکنان محل هستند که مجبورند برای رتق‌و‌فتق امورشان به دیگر محلات بروند.

این بانوی قدیمی محل در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: همین سخت‌بودن راه ارتباطی باعث شده هیچ پزشکی حاضر نشود در این محل اقدام به راه‌اندازی مطب کند. برای همین است که ما از حضور پزشکان متخصص و حتی پزشکان عمومی محرومیم و تنها دکتر اسماعیل‌زاده هستند که در مسجد محل به معاینه و ویزیت بیماران می‌پردازند.

این شهروند محله ادامه می‌دهد: پس‌از سال‌ها پیگیری مردم، مرکزی بهداشتی در محل راه‌اندازی شده است که برای همه اقشار این محل، خدمات درمانی ارائه نمی‌دهد. برای همین همه امید ساکنان شهرک شیرین، همین روز‌های جمعه است که آقای دکتر به مسجد می‌آید و به درد ما می‌رسد.
 

سنگ‌دل‌ترین آدم هم نمی‌تواند مسائل ما را نادیده بگیرد

یکی دیگر از شهروندان به بی‌توجهی مسئولان در این رابطه اشاره می‌کند و می‌گوید: کافی است یکی از مسئولان که کاری از دستش برمی‌آید، سری به محله ما بزند. آن وقت است که مطمئنم وضعیت عوض می‌شود؛ چرا‌که اگر مسئولی به این محل بیاید و ببیند جمعیت این محل بدون مرکز درمانی و پزشکی زندگی می‌گذرانند، هیچ امکاناتی برای زندگی مرفه ندارند، از ابتدایی‌ترین امکانات زندگی مانند داروخانه، مرکز درمانی و‌... محرومند.

حتی به یک بانک یا عابربانک دسترسی ندارند، راه ارتباطی‌شان با سایر محلات مناسب نیست، فروشگاه مناسب در محل ندارند و ده‌ها مشکل ریز و درشت دیگر، حتما کاری برای ساکنان این محل انجام خواهند داد. فکر نمی‌کنم حتی سنگ‌دل‌ترین آدم هم نتواند وضعیت سخت زندگی در این محل را نادیده بگیرد.


 حیفمان می‌آید بگذاریم و برویم

یکی دیگر از بیماران که در‌انتظار فرارسیدن نوبتش است، می‌گوید: متاسفانه این وضعیت باعث سوءاستفاده برخی افراد شده است؛ مثلا مدارس، هزینه‌های گزافی از خانواده‌ها درخواست می‌کنند که اصلا نمی‌دانی برای چیست و جواب درستی نیز نمی‌دهند. در‌حقیقت همه می‌دانند حرف ما در هیچ زمینه‌ای به جایی نمی‌رسد؛ ما هم چاره‌ای جز تحمل نداریم.

این ساکن محله ادامه می‌دهد: بار‌ها تصمیم گرفتیم از این محل مهاجرت کنیم ولی به چند دلیل امکان‌پذیر نشد. اول اینکه هزینه پرداخت اجاره در محلات دیگر را نداریم؛ ضمن اینکه سال‌هاست در این محل زندگی می‌کنیم و با‌وجود همه کمبود‌ها و مشکلاتش به محله‌مان علاقه‌مندیم.

از طرف دیگرامیدواریم روزی برسد که مشکلات محله‌مان حل شود؛ حیفمان می‌آید بعداز تحمل این همه سال سختی بگذاریم و برویم. دوست داریم روزی آبادانی محله‌مان را ببینیم؛ برای همین هرروز به امید اتفاق خوبی روزمان را آغاز می‌کنیم. امیدواریم به‌زودی شاهد روز‌های خوب محله‌مان باشیم.

 

جمعه‌هـای شیرین آقـای دکتر


 

نیازی به جارزدن نیست

در پایان گزارش، دوباره به‌سراغ آقای دکتر اسماعیل‌زاده می‌رویم که همچنان مشغول ویزیت بیمارانش است. خیلی دوست داریم ساعتی با وی گفتگو کنیم ولی ایشان به هیچ وجه حاضر به مصاحبه نمی‌شوند. حتی وقتی از او می‌خواهیم اجازه بدهد تا عکاسمان برای تهیه عکس به مسجد مراجعه کند، مخالفت می‌کند.

همین می‌شود که در گزارشمان به دیده‌ها و شنیده‌هایمان اکتفا می‌کنیم و باز هم آفرین می‌گوییم به پزشکی که ۱۵‌سال است به‌خاطر آشنایی با محرومیت مردمی که سال‌ها پیش در آنجا مطب داشته، روز‌های تعطیلش را به آنها اختصاص می‌دهد. او حتی تاکید می‌کند اگر فقط یک مطب پزشک در این محل وجود داشت، شاید این کار را انجام نمی‌داد و حالا هم تنها وظیفه‌اش را انجام می‌دهد و این به جارزدن نیاز ندارد.

 

* این گزارش د‌وشنبه ۳۰  فروردین ۹۵  در شماره ۱۹۴ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44