پرویز روحبخش میگوید: انقلاب که پیروز شد، گفتند: «گویندههای سابق دیگر نباید خبر بخوانند». این طور شد که من شدم اولین گوینده تلویزیون مرکز خراسان پس از انقلاب اسلامی.
مشتری که میآمد بیرون، اگر حواست نبود، یکی بینوبت خودش را میانداخت داخل حمام و در را از پشت میبست. آن وقت بود که واویلا داشتیم، سر همین بینوبتی. بعدها هم که تلفن آمد، کسانی بودند که زنگ میزدند و اصرار میکردند نوبت بگیرند، اما نمرهدادن فقط حضوری بود.
نصرت، دختر مزرعهدار متمول تایبادی بعد از ازدواج زندگی سختی را تجربه میکند. او مدتی به تهران میرود و در کوره آجرپزی کار میکند اما نهایت دست سرنوشت او را بیبی حمومی محله جانباز میکند.
بزرگ خاندان نعیمآبادیها وقتی پایش به مشهد رسیده بود، ساکن کوچه حاجی رقیه شده و شروع کرده بود به ساخت چهارطبقه؛ این ساختمان «چهار آشیانه» نام داشت.
زهره طلوعی میگوید: گودال گوشله اوایل بازگشایی بولوار دستغیب پُر شد و خانه ما به همراه تعدادی دیگر روی آن ساخته شد. «گُوشَله» جایی بود که مردم گاوهایشان را در آن نگه میداشتند.
حسین عجمی میگوید: معلمان سپاهدانش در دوره سهماهه آموزشی اطلاعات مختلف بهداشتی، پزشکی، حقوقی و حتی اداری را میآموختند تا گرهگشای مشکلات مردم در روستاها باشند.
احمد ماهوان نویسنده کتاب «تاریخ مشهد قدیم» دایرهالمعارفی ارزشمند از آداب و رسوم و اطلاعات مردمان مشهد دیروز است.