کد خبر: ۱۲۸۸۲
۱۷ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
دغدغه محمد دستمالچیان برای حفظ هویت با فیلم‌سازی

دغدغه محمد دستمالچیان برای حفظ هویت با فیلم‌سازی

محمد دستمالچیان خراسانی فیلم ساز مشهدی که مجموعه مستند‌هایی را در ارتباط با هویت شهر تولید کرده، اعتقاد دارد که برای پرداختن به موضوع هویت شهری، نیاز به ایجاد مراکزی داریم.

هویت شهری، مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و عناصری است که هر شهر و مردم آن را از دیگر شهر‌ها متمایز می‌کند و شامل ابعاد مختلفی، چون تاریخ، فرهنگ، معماری، فضا‌های عمومی و روابط اجتماعی است. یکی از ارکان مهم و تأثیرگذار در شکل دهی به شهر‌ها و فضا‌های عمومی که نقشی حیاتی در انسجام اجتماعی و توسعه پایدار ایفا می‌کند.

توجه به هویت شهری نه تنها باعث حفظ و تقویت ویژگی‌های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی هر منطقه می‌شود، بلکه به ارتقای کیفیت زندگی شهروندان و ارتقای روابط انسانی در محیط‌های شهری نیز کمک می‌کند. شهر‌ها امروز به سرعت در حال رشد و تغییر هستند و ضرورت توجه به هویت شهری به منظور جلوگیری از گسست‌های فرهنگی و اجتماعی و فراهم آوردن فضایی متناسب با ارزش‌ها و نیاز‌های مردم، بیشتر از هر زمان دیگری احساس می‌شود. رسانه و به ویژه فیلم مستند به عنوان ابزاری قدرتمند، توانایی دارد تا هویت و تاریخ را به تصویر بکشد و به مخاطب کمک کند تا بهتر با فضای شهری و تغییرات آن ارتباط برقرار کند. ساخت فیلم‌های مرتبط با هویت شهری نه تنها می‌تواند زیبایی‌های پنهان و برجسته شهر‌ها را به نمایش بگذارد، بلکه چالش‌ها و تحولات اجتماعی آن‌ها را نیز به تصویر کشیده و از این طریق، نقش رسانه را در حفظ و تقویت هویت‌های شهری نمایان می‌کند. این نوع فیلـــم‌ها می‌توانند فضایی ایجاد کنند که در آن مردم، با دیدگاهی نو نسبت به محیط زندگی خود، ارتباط برقرار کرده و حس تعلق بیشتری پیدا کنند.

محمد دستمالچیان خراسانی فیلم ساز مشهدی که مجموعه مستند‌هایی را در ارتباط با هویت شهر تولید کرده، اعتقاد دارد که برای پرداختن به موضوع هویت شهری، نیاز به ایجاد مراکزی داریم تا دغدغه‌مندان در این حوزه بتوانند با حضور در آن و آشنایی با دیگر فعالان این عرصه، تجربیات خود را نیز با یکدیگر به اشتراک بگذارند.

در گفت‌و‌گو با این هنرمند فیلم ساز، ضرورت‌های پرداختن به موضوع هویت شهری را مرور کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

از کوچه حوض نو تا صداوسیمای خراسان

متولد ۱۳۴۸ هستم. بزرگ شده بافت اطراف حرم. پدرم در کوچه حوض نو مغازه داشت که تخریب شد و الان به بخشی از صحن پیامبر اعظم (ص) فعلی تبدیل شده است. گاهی اوقات به شوخی به دوستان می‌گویم این صحن را پیش از آنکه خادمان حرم مطهر جارو بزنند، من بار‌ها جارو زده‌ام! سال ۱۳۶۳ کار فیلم سازی را به صورت خودجوش آغاز کردم. البته در ابتدا به دنبال آن بودم که بازیگر شوم. آن زمان افراد در انجمن سینمای جوانان در سینما هشت دوره می‌دیدند. به همراه یکی از دوستانم به نام علی کاظمی، کار فیلم سازی را در قطع هشت میلی متری و به صورت آزاد آغاز کردیم. من در این فیلم‌ها در نقش بازیگر و بعد از آن تدوینگر حضور داشتم.

رشته تحصیلی من هم معماری و گرافیک بود و در هنرستان سینا درس می‌خواندم. کلا در این رشته حدود ۱۰ نفر تحصیل می‌کردند. بعد از دیپلم برای خدمت سربازی رفتم. پس از خدمت سربازی به تهران رفتم و در مرکز آموزش فیلم سازی وزارت ارشاد، در رشته تدوین فیلم تحصیل کردم.

تدوین فیلم، مسیر زندگی‌ام را تغییر داد. استادان بسیار خوبی آنجا داشتیم که از جمله آن‌ها می‌توان به مرحوم علی معلم، کامبیز روشن روان، بهروز افخمی، محمدرضا معینی و... اشاره کرد. مدیر آنجا هم مرحوم نادر طالب زاده بود. ما آخرین دوره دانشجویان آنجا بودیم. بعد از ما، آنجا منحل شد و به موزه سینما تبدیل شد. احمد ضابطی جهرمی هم آن زمان استاد ما بود که وقتی کارهایم را دید، به من گفت که به سمت سینمای مستند بروم. حتی اگر بعد از آن بخواهی به سینمای داستانی برگردی، ضرر نمی‌کنی. من هم به پیشنهاد او عمل کردم.

پس از اتمام تحصیلات و حدود سال ۱۳۷۴ صحبت از نیاز به نیرو در صداوسیمای مرکز خراسان شد. آن زمان، کم کم احساس می‌کردم به یک شغل ثابت نیاز دارم. وارد صدا و سیمای خراسان شدم. در آن مدت، مسئولیت مونتاژ برنامه‌های مستند و تلویزیونی را برعهده داشتم. در آن مقطع تعداد زیادی برنامه تلویزیونی هم ساختم که در بخشی از آن‌ها به عنوان کارگردان و در بخشی نیز به عنوان تدوینگر حضور داشتم. در این مدت با افرادی مانند سیدرضا مشرف، محمد ثقفی و فرامرز رمضانی آشنا شدم که گرایش‌های ساخت مستند داشتند و مونتاژ کار‌های آن‌ها برعهده‌ام بود.

 

دغدغه محمد دستمالچیان برای حفظ هویت با فیلم‌سازی

 

ورود به عرصه تولید مستند‌های هویت شهر

از حدود سال ۱۳۸۳ به طور رسمی از مجموعه صدا و سیما جدا شدم و در عوض به آن‌ها پیشنهاد تهیه و کارگردانی مجموعه‌های مستند را دادم. اولین مجموعه‌ای که ساختم «آب و آیینه» نام داشت که ۵۲ قسمت بود و مورد توجه و استقبال قرار گرفت. بعد از آن مجموعه‌ای با عنوان «دست‌ها و نقش ها» ساختم. در کنار آن، تک قسمتی‌های مستند با عناوین «هلال»، «ترنجبین» و... نیز ساختم. حدود سال ۱۳۸۵ بود که اولین جرقه‌های ساخت مستند با موضوع هویت در من زده شد. یک باره به دور و بر خود نگاه کردم و دیدم لوکیشن‌هایی که در گذشته در آن کار و اثر تولید می‌کردیم، در حال تخریب و نابودی است.

در اثنای همین زمان ها، با امیرحسین صفرلی که از مستندسازان پیشکسوت و عکاس بسیار خوبی هم بود صحبت کردم. بسیار دغدغه‌مند بود و منابع بسیار خوبی هم در زمینه تاریخ و هویت مشهد در اختیار داشت. بنا بر آن شد که با هم به محلات برویم و با افراد قدیمی و تأثیرگذاری که آقای صفرلی بیشتر با آن‌ها مرتبط بود، صحبت و مصاحبه‌ها را ضبط کنیم.

هیچ پشتوانه مالی هم برای آن نداشتیم و کسی هم از ما نخواسته بود چنین کاری را انجام دهیم. کمی که کار جلو رفت، پیشنهاد مکتوبی برای تولید مستند به شهرداری بردیم که چندان ما را تحویل نگرفتند. این اتفاق هم زمان بود با آغاز تخریب بافت‌های قدیمی شهر. البته در ابتدا قرار بود این بافت‌ها احیا شوند. نه اینکه تخریب شوند و از بین بروند. اما نتیجه کار به این ختم شد که تخریب بافت‌های قدیمی آغاز شد و تلی از خاک را بر جای گذاشت. در این دوره، حتی پیشنهاد دادم لااقل در‌های قدیمی و پادری‌های سنگی را که از خانه‌های قدیمی بر جا می‌ماند، در جایی نگهداری کنند؛ ولی نتیجه‌ای نداد. البته خودم چند تا از این در‌های قدیمی را از سمساری خریده‌ام که الان در مجموعه‌ای نصب شده است.

وقتی شهرداری در آن مقطع زمان کار ما را جدی نگرفت، یک ویدئوی بیست دقیقه‌ای را تدوین و با عنوان «حرمت» به صدا و سیمای خراسان رضوی ارائه کردیم. آن‌ها از کار استقبال کردند. قرارداد تولید در قالب ۵۲ قسمت منعقد شد. پس از گذشت چهار سال سی قسمت آن را تحویل دادیم. شرایط برای پرداختن به برخی موضوعات فراهم نشد و به منابع مناسبی نرسیدیم. در این سی قسمت، علاوه بر گزارشی از شکل گیری شهر مشهد، به سوابق برخی خیابان‌ها و محلات، اشخاص و وقایع و نیز برخی اصناف پرداخته شد. این مجموعه بار‌ها در شبکه‌های مختلف سیما و حتی در شبکه‌های استانی بازپخش شده است.

 

هیچ پشتوانه مالی برای مستندسازی درباره مشهد نداشتیم و کسی هم از ما نخواسته بود چنین کاری را انجام دهیم

تولید مستند‌های محله محور

پس از آن تعدادی کار برای شبکه مستند تولید کردم و موضوع هویت شهر را رها کردم. بعد از آن هم که همه کشور با چالشی به نام کرونا رو به رو شد و بخش زیادی از کار‌ها و از جمله ساخت فیلم با تعطیلی روبه رو شد. دوباره به موضوع هویت مشهد برگشتم و پیشنهاد ساخت مجموعه‌هایی به صورت محله محور و موضوع محور را مطرح کردم.

مجموعه‌هایی مانند بالاخیابان، پایین خیابان، محرم، تفرجگاه‌های مشهد، کُشتی مشهد، مرحوم احمد کافی که این مجموعه‌ها نیز با فرمت HD تولید شد. در این مسیر به جز امیرحسین صفرلی که نقش پررنگی در مسیر ساخت مستند‌های من ایفا کرد، حسن معین که نویسنده و راوی مستند‌ها بود، نقشی مهم را ایفا کرد.

 

دغدغه محمد دستمالچیان برای حفظ هویت با فیلم‌سازی

 

ساخت مستندی درباره فلکه حضرتی و تاریخ انقلاب در مشهد

برنامه سازی درباره حرم مطهر را در دهه ۷۰ شروع کردم. نخستین کار که تدوینش را برعهده داشتم، برنامه تلویزیونی به نام «آسمان هشتم» بود که نصرت کریمی کارگردانی آن را برعهده داشت. آثار دیگری را نیز درباره حرم مطهر تولید کرده‌ام و همچنان اگر مجالی باشد، دوست دارم این کار‌ها را ادامه دهم.

از جمله کار‌هایی که در نظر دارم آن‌ها را به سرانجام برسانم، دو کار برایم اولویت دارد. نخست، ساخت مستند «فلکه حضرتی» است. میدانی که تا سال‌هایی نه چندان دور، دور حرم مطهر کشیده شده بود و حرم مطهر رضوی به صحن عتیق و مسجد گوهرشاد و بعد‌ها صحن نو خلاصه می‌شد، خیابان‌های مشهد به آن ختم می‌شدند. قلب شهر را در دل خودش جای داده بود و مرکز شهر مشهد به حساب می‌آمد و دور تا دور فلکه حضرت، مغازه‌ها و حجره‌هایی بود که سوغات زائران را تأمین می‌کرد.

 مستند دیگری که ساخت آن برای من اولویت دارد، مستند «نقطه عطف» است. کاری در ارتباط با تاریخ انقلاب در مشهد که در قالب آن می‌خواهم به بخش‌هایی از تاریخ مسجد کرامت و نقش افراد شاخص و برجسته در شکل گیری انقلاب در مشهد از جمله رهبر انقلاب اسلامی بپردازم. در این باره، موضوع مهمی که با آن روبه رو هستم، هزینه‌های سنگینی کار است. چون تولید این گونه کار‌ها نیاز به کار بازسازی دارد. اغلب مستند‌های من قالب بازسازی پیدا می‌کند.

 

باید به موضوع هویت شهر توجه بیشتری شود

اعتقاد دارم باید به موضوع هویت شهر مشهد توجه بیشتری شود. در جریان توسعه شهر، خواسته یا ناخواسته، بسیاری از عناصر هویت شهری از بین رفته است. از افرادی که در زمان حیات آن‌ها کسی سراغ آن‌ها را نگرفته یا فوت کرده‌اند یا دیگر توانی برای روایت شهر را ندارند تا ساختار‌های فیزیکی شهری از جمله منازل، کوچه ها، خیابان ها، میادین یا حتی محله‌هایی که در مدت زمان کوتاه، به کلی دگرگون شده‌اند.

 به جای خانه‌هایی که در محلات نزدیک به حرم مطهر، سال‌ها محل سکونت افرادی بود که دلخوشی آن‌ها این بوده که صبح را به پشت بام منزل بروند و رو به حرم مطهر به آن حضرت عرض ارادت کنند، مجتمع‌های تجاری و هتل‌هایی سر برافراشته است که هیچ رنگ و بویی از هویت گذشته آن منطقه را ندارد. مغازه‌های کوچکی که جای خود را به مجتمع‌های تجاری بزرگ و مرتفع داده است و...

به نظرم، قبل از انقلاب اسلامی و در زمان ولیان بخش بزرگی از بافت تجاری مشهد خراب شد و متأسفانه در برهه‌هایی از زمان پس از انقلاب هم بافت مسکونی اطراف حرم تخریب شد. متأسفانه افرادی در مقطعی مدیریت شهر را برعهده گرفتند که اهل مشهد نبودند و از این شهر خاطره‌ای در ذهن نداشتند و دغدغه‌ای هم برای حفظ آن نداشتند. بیشتر شهر را با نگاه اقتصادی می‌دیدند و اینکه شهر باید هزینه اداره خود را تأمین کند و این هم از راه تخریب و ساخت و ساز و فروش تراکم به دست می‌آمد. در محدوده اطراف حرم مطهر، مراکز تجاری جایگزین سکونتگاه‌ها شد و ...

 

جذابیت‌های مستند

با وجود آنکه می‌توانستم مسیرم را در تولید آثار داستانی دنبال کنم، اما ساخت مستند را انتخاب کردم. از جمله مزیت‌های مستند نسبت به داستانی این است که دست کارگردان و تدوینگر در کار باز است و بر خلاف داستانی، می‌تواند از چارچوب پیش بینی شده خارج شود. ممکن است برای یک اتفاق جدید که در مسیر سوژه رخ می‌دهد، ماه‌ها منتظر ماند.

 اصلا همین چیزهاست که موجب جذابیت مضاعف مستند می‌شود. سوژه‌هایی که به دلیل کهولت سن، دارو مصرف می‌کنند و در روایت نباید خسته یا هیجانی شوند. در مصاحبه‌ها شخص را آزاد می‌گذارم که هر چه می‌خواهد بگوید. بعد از آن اگر احساس کنم روی مسئله‌ای باید تأکید شود، با توجه به سرفصل‌هایی که نیاز است، کار را دنبال می‌کنم. ساخت فیلم مستند در گونه تاریخ شفاهی، مسائلی منحصر‌به‌فرد دارد و مشکلات زیادی بر سر راه آن قرار دارد. ممکن است یک عنصر جدید، کل مسیر کار را تغییر دهد. باید عاشق باشی تا بتوانی در این ژانر فیلم بسازی. گاهی اوقات سراغ سمساری‌ها می‌روم و اگر ببینم فیلمی در بساط دارند که قرار است آن را دور بریزند، آن را می‌خرم. گاهی از دل همین فیلم ها، آثار نابی به دست می‌آید که ارزش آن را فقط فیلم ساز است که متوجه می‌شود.

گاهی اوقات سراغ سمساری‌ها می‌روم و اگر ببینم فیلمی در بساط دارند که قرار است آن را دور بریزند، آن را می‌خرم

 

ضرورت ایجاد مرکز مستندسازی

فعالیت در حوزه تاریخ شفاهی بسیار دشوار است. در برخی کشورها، برای کار در حوزه تاریخ شفاهی، مکان‌های خاصی در نظر گرفته شده است و اعتبارات خوبی برای آن‌ها در نظر می‌گیرند. ضرورت دارد که مرکزی برای موضوع تاریخ شفاهی ایجاد شود. اتفاقا شهرداری‌ها متولی این کار هستند و چنین مرکزی در هر شهر باید ایجاد شود.

پیشنهاد می‌کنم مرکز مستندسازی شرق کشور در خراسان بزرگ ایجاد شود. ایجاد مرکز مستندسازی از یک سو باعث می‌شود از جزیره‌ای کار کردن فاصله بگیریم و هم افزایی داشته باشیم و از سوی دیگر موجب انتقال تجربیات می‌شود. نباید سرمایه‌ای را که در قالب پژوهش و تصویربرداری و... داریم، بعد از ما به فراموشی سپرده شود.

باید این سرمایه قابلیت این را داشته باشد که در اختیار دیگران هم قرار داده شود. نباید از یاد ببریم که تاریخ شفاهی و یادآوری گذشته ها، هم باعث تقویت حافظه و هم سبب می‌شود ما از اصل خود غافل نشویم. دستگاه‌های فرهنگی و اجرایی، به ویژه در خطه خراسان هم باید برای این کار اولویت‌هایی داشته باشند و ساخت کار‌های هویتی باید به عنوان مأموریت در استان تعیین شود.

 

برای ساخت فیلم تاوان داده‌ام

من اهل فیلم ساختن هستم. اهل شوآف نیستم. طی این سال ها، این نخستین مصاحبه جدی‌ام است که تاکنون با مطبوعات داشته‌ام. تاکنون بیش از دویست قسمت برای صدا و سیما تولید داشته‌ام که هفتاد قسمت آن با موضوع صنایع دستی بوده است. برای ساخت فیلم بار‌ها تاوان داده‌ام. به خاطر شغل من، خانواده من هم درگیر بوده‌اند. اگر توانسته‌ایم سرپا بایستیم، هزینه‌های آن را از جای دیگر تأمین کرده‌ایم. در این کار به صورت طبیعی درآمد خاصی وجود ندارد. باید برای تولید یک اثر هنری، شرایطی فراهم شود که فقط ممکن است یک بار برای هر موقعیت فراهم شود. از شرایط خانوادگی تولیدکننده و فضای هنری گرفته تا فضای روحی و روانی فیلمساز و همچنین شرایط مادی.

هزینه‌های آن را از جای دیگر تأمین کرده‌ایم

 

شهرآرامحله می‌تواند منبعی برای ساخت مستند هویت شهر باشد

هم زمان با فعالیت‌هایی که من در مجموعه مستند‌های شهر انجام می‌دادم، مجموعه روزنامه شهرآرا و به ویژه شهرآرامحله هم بسیار فعال بود. کار‌های بسیار خوبی در زمینه محلات مشهد در این مجموعه انجام می‌شد و کار به صورتی بود که بعضی افرادی را که در مستند نیاز به حضور آن‌ها داشتم، از طریق شهرآرامحله پیدا می‌کردم.

حتی می‌خواستم زمینه‌ای فراهم شود که بتوانم با برخی خبرنگاران شهرآرا محله همکاری مستمر داشته باشم. خیلی از کار‌هایی که در حوزه شهرآرامحله انجام شد و کمتر کسی هم به این صورت سراغ آن رفته است، بسیار خوب و ارزشمند بود و می‌تواند منبع خوبی برای ساخت مجموعه‌های مستند هویت شهر باشد.

 

* این گزارش دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۴ در صفحه ۱۱ روزنامه شهرآرا چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44