کد خبر: ۹۹۳۱
۱۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰

روزگاری که عمر بچه‌ها به دنیا نبود

ننه‌زرگل می‌گوید: همسرم برای فرزند پسر نذر کرد و از سال ۵۰ هرسال شب عاشورا دیگ نذری‌مان به راه است. ۵۳ سال است که نذرمان را ادا می‌کنیم، حتی بعد از فوت همسرم آن را ادامه داده‌ایم. ۲۸ سال آبگوشت نذری می‌دادیم، اما از دهه‌۷۰ به رسم مشهدی‌ها شله می‌دهیم.

زرگل کاری توی شناسنامه هشتاد‌وشش‌ساله است، اما روحیه شاد و سرزندگی‌اش ثابت می‌کند که سن تنها یک عدد است. ننه‌زرگل مادربزرگ خوش‌صحبت محله پروین اعتصامی است که وقتی پای خاطراتش از گذشته می‌نشینم، متوجه گذر زمان نمی‌شوم. او مادربزرگی سردوگرم‌چشیده است و بیان تجربه‌هایش به دل هر شنونده‌ای می‌نشیند.

 

بچه‌هایم زنده نماندند

ننه‌زرگل متولد و بزرگ‌شده بیرجند است و از زمانی‌که ازدواج کرده در خواف ساکن شده است. درست به خاطر ندارد چند‌ساله بوده که ازدواج کرده، اما تا به خودش آمده پای سفره عقد نشسته است.

فقط دو دختر و یک پسر از ۱۰ بارداری‌اش برایش باقی مانده است. ننه‌زرگل می‌گوید: آن زمان بیماری زیاد و بهداشت نامناسب بود. دسترسی به دکتر و دارو هم زیاد نبود. بچه‌ای را که بیمار می‌شد تا به دکتر می‌رساندیم یا فوت می‌کرد یا دچار نقص عضو می‌شد. به همین‌دلیل در روستا‌ها بچه‌های فلج، کور، مبتلا به سالک و... زیاد بودند. مثل خیلی از روستایی‌ها فرزندان او هم که به دنیا می‌آمدند، تا یکی‌دو‌سالگی زنده بودند، اما به‌دلیل بیماری‌هایی مثل سرخک و آبله‌مرغان می‌مردند.

این مادربزرگ مهربان حرفش را این‌طور ادامه می‌دهد: همسرم به رسم مرد‌های قدیمی و روستایی دوست داشت که فرزند پسر داشته باشد. از سویی همه فرزندانم فوت می‌کردند. دخترم که به دنیا آمد، به همسرم گفتم بیا از خواف به تهران برویم. در تهران نه‌تن‌ها دختر اولش از بیماری جان سالم به در برد که دختر دومش هم به دنیا آمد.

او می‌گوید: تهران امکانات درمانی بهتری داشت. تا فرزندم بیمار می‌شد، دکتر و بیمارستان در‌دسترس بود. خدا را شاکر بودم که دو فرزندم زنده مانده‌اند، اما همچنان همسرم خواهان پسر بود.

 

نذر ۵۳ ساله

همسرش برای پسردارشدنشان نذر می‌کند؛ نذری که تا امروز ادا شده است؛ «درست یادم نیست محرم چه سالی بود. همسرم فرد مقیدی بود که در شب تاسوعا و عاشورا برای عزاداری به هیئت می‌رفت و اگر کاری از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد. شب عاشورا که از مراسم عزاداری برگشت، گفت نذر کرده‌است اگر خدا فرزند پسری به ما داد و برایمان ماند، ساکن مشهد شویم و اسمش را غلامرضا بگذاریم. یک سال بعد باردار شدم و پسرم به دنیا آمد.

طبق نذرمان همان سال ساکن مشهد شدیم. هنگام شناسنامه‌گرفتن، همسرم گفت، چون به لطف و عنایت امام‌حسین (ع) صاحب این پسر شده‌ایم، اسمش را غلامحسین می‌گذارم.»

آنها بعداز سکونت در خیابان احد، هیئتی به نام عاشقان مهدی (عج) راه‌اندازی کردند. غلامحسین هم از همان کودکی در این هیئت خدمت می‌کند. او می‌گوید: از سال ۵۰ هرسال شب عاشورا دیگ نذری‌مان به راه است. ۵۳ سال است که نذرمان را ادا می‌کنیم، حتی بعد از فوت همسرم آن را ادامه داده‌ایم. ۲۸ سال آبگوشت نذری می‌دادیم، اما از دهه‌۷۰ به رسم مشهدی‌ها شله می‌دهیم.


* این گزارش سه‌شنبه ۱۶ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۶ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44