روزهای اشغال مشهد به دست متفقین را با اینکه آن زمان سنوسال کمی داشت، بهخوبی به یاد دارد. روزهایی که صفهای طولانی نان تمامشدنی نبود و خیلیها بعداز ساعتها ایستادن در صف، حتی همان یک قرص نان نامرغوب را هم به دست نمیآوردند و ناامید و با دست خالی به خانه بازمیگشتند.
او با چشمان خود فقر و فلاکت مردم را دید و خیلی دوست داشت به آنها کمک کند، قرص نانی به آنها بدهد، لباسی بر تنشان بپوشاند، اما خانواده او نیز دست کمی از دیگران نداشت. سالها از آن روزهای فقر و سختی میگذرد و او حالا سرپرستی هزارخانواده فقیر و فرزند یتیم را برعهده دارد.
مؤسسه و خیریه «محبانالرضا (ع)» در بیشاز شصتسال فعالیت خود، دست خانوادههای مستضعف و بچههای یتیم بسیاری را گرفته است. در ادامه، گفتوگوی ما را با حاج حسین علمایی، خیّر و مسجدساز ساکن محله فلسطین، خواهید خواند.
حاج حسین علمایی متولد سال ۱۳۱۲ است. او که در خانوادهای مذهبی بزرگ شده است، از همان کودکی با سفارش به بخشش و نیکوکاری به دیگران روبهرو میشود. خودش میگوید: دوران کودکیام همزمان بود با اشغال ایران توسط متفقین و حضور آنها در مشهد. نان بهسختی پیدا میشد.
وضعیت اقتصاد و کار هم خراب بود. بیشتر مردم بهجز اقلیت ثروتمند شهر، در تأمین هزینههای زندگی ناتوان بودند. خانواده ما نیز وضعیت مشابهی داشت. باوجوداین مرحوم پدرم، حسن علمایی، برخلاف خیلیها تنها به فکر خانواده خودش نبود و تاجاییکه میتوانست، به افراد فقیر و گرسنه کمک میکرد.
هنوز این سفارش پدرش را در خاطر دارد که میگفت «به فکر فقرا و بچههای یتیم باشید. اگر دست آنها را بگیرید، خداوند دست شما را خواهد گرفت و کمکتان خواهد کرد.»
حسین نوجوان، این وصیت پدر را همیشه آویزه گوشش کرد. او حتی در دوران مدرسه، غذای خودش را با همکلاسیهایی که وضعیت مناسبی نداشتند، تقسیم میکرد.
حاج حسینآقا، قبلاز انقلاب، مغازه ابزارفروشی در خیابان چهارطبقه داشت. با اینکه تنها ممر درآمدش همین مغازه بود، هرماه بخشی از درآمدش را برای فقرا کنار میگذاشت و آخر ماه با این پول، مقداری مواد غذایی، لباس و کفش خریداری میکرد و دراختیار بچههای یتیم و افراد نیازمند قرار میداد.
تعریف میکند: چندسالی بود که ازدواج کرده بودم و همسر و فرزند داشتم. خانهای که در آن ساکن بودم، اجارهای بود، اما در چنین شرایطی هم کمک به نیازمندان را فراموش نکردم. البته خیلی زود تأثیر و نتیجه کمک را دیدم. در راسته بازار چهارطبقه چندابزارفروشی دیگر هم بود که خیلی بزرگتر و معروفتر از مغازه کوچک من بودند، اما همیشه سرشان خلوت بود و مشتری چندانی نداشتند، اما مغازه ما همیشه پر از مشتری بود. همیشه به سود کم، اما حلال اعتقاد داشتم.
بعد از مدتی چندنفر دیگر نیز در کار خیر با او همراه میشوند و خانه حاج حسینآقا به مرکز تجمع اقلام و کمکهای جمعشده تبدیل میشود، اما خانهاش کوچک بوده است؛ بههمیندلیل به محلی مناسب و مجزا نیاز داشت.
در گیرودار تلاش او و دوستانش برای پیداکردن محل و جای مناسب برای ادامه فعالیتهای خیرخواهانه، اتفاق غیرمنتظرهای میافتد که منجر به تأسیس خیریه محبانالرضا (ع) در سال۱۳۴۱ میشود.
حاج حسینآقا از یک معجزه حرف میزند: حاجآقا «ضابطیان» یکی از خیران نامی مشهدی بود و از کمکهای ما به افراد نیازمند و ایتام خبر داشت، زمینی را که در خیابان هاشمینژاد داشت به ما داد تا هزینه و عواید آن را صرف فقرا و ایتام کنیم. اتفاق معجزهمانندی رخ داده بود. زمین را برای ساخت دفتر خیریه درنظر گرفتیم. ساختوساز که تمام شد، نامش را «خیریه محبان الرضا (ع)» گذاشتیم. فعالیتمان را با نگهداری و مراقبت از دو بچه یتیم شروع کردیم. در سالهای بعد زمین دیگری خریدیم و با اضافهکردن چند ساختمان جدید، خیریه گسترش چشمگیری پیدا کرد.
اکنون خیریه محبانالرضا (ع) با بیشاز شصتسال سابقه فعالیت بهعنوان یکی از قدیمیترین خیریههای مشهد، مراقبت از هزار خانواده یتیم و نیازمند را بهعهده دارد.
ساختوساز که تمام شد، نامش را «خیریه محبان الرضا (ع)» گذاشتیم و فعالیتمان را با نگهداری از دو بچه یتیم شروع کردیم
به گفته مدیر خیریه محبانالرضا (ع) هرخانواده پرونده محرمانهای در بایگانی خیریه دارد. براساس اطلاعات همین پرونده خانوادهها از خدمات مختلف خیریه برخوردار میشوند. هر ماه بسته معیشتی متناسب با تعداد افراد خانواده تقسیم میشود. هر خانواده کارت عابربانکی دارد که هرماه شارژ میشود. هرسال در اول ماه مهر، لباس، لوازمتحریر، کیف و کتاب برای دانشآموزان تهیه میشود و درصورت نیاز، این کمکها تا دانشگاه ادامه خواهد داشت.
خیریه محبانالرضا (ع) در تهیه جهیزیه برای نوعروسان نیز حمایت میکند. گفتنی است هزینه همه این خدمات و حمایتها ازسوی خیران و از محل درآمدهای املاک و مستغلاتی که خیریه در مشهد دارد، تأمین میشود.
علمایی میگوید: این خیریه با داشتن چندسالن پذیرایی، آشپزخانه، پاساژ و مسافرخانه تاحدود زیادی در تأمین هزینه خانوادههای تحت پوشش خود استقلال مالی دارد. باوجوداین خیریه بهمنظور حمایت بهتر و بیشتر از خانوادههای تحت پوشش، آمادگی کامل برای دریافت هرگونه کمک نقدی و غیرنقدی از همشهریان و خیران محترم را دارد.
محبانالرضا (ع) در این شصتسال خدمت به نیازمندان و فقرا در موقعیتها و اتفاقات ویژه، نقش خود را بهخوبی ایفا کرده؛ جنگ تحمیلی یکی از این موقعیتهای ممتاز بوده است.
علمایی دراینباره میگوید: در اوج جنگ و عملیاتها که مجروحان جنگی را به بیمارستانهای مشهد میآوردند، گاهی تعداد این مجروحان خیلی بیشتر از ظرفیت و تختهای بیمارستان بود. تعدادی از مجروحان که نیاز به مراقبت ویژه و خاصی نداشتند، به ساختمان خیریه انتقال داده میشدند. دستاندرکاران و نیروهای مشغول در خیریه مراقبت و نگهداری از این مجروحان را تا زمان بهبودی کامل برعهده داشتند.
او میگوید: ازطریق پارچهنوشته بزرگی که در سردر ورودی خیریه نصب بود، از شهروندان خواستیم که به جبههها کمک کنند. بهدلیل موقعیت جغرافیایی مناسب خیریه در میدان شهدا و اعتمادی که خیران و شهروندان داشتند، کمکهای بیشماری بهسمت خیریه روان بود که به جبهه ارسال میشد.
حاج حسینآقا خاطره شیرینی را به یاد میآورد؛ «چندسال قبل در دفترم نشسته بودم. جوانی شیکپوش با کیف سامسونت وارد اتاقم شد. خودش را که معرفی کرد، متوجه شدم یکی از ایتام تحت پوشش و حمایت خیریه محبانالرضا (ع) بوده است. خیلی تشکر کرد و معتقد بود اگر حمایت خیریه نبود، سرنوشت نامعلوم و بدی پیدا میکرد.
حالا یکی از مهندسان ردهبالای شرکت نفت بود و آمده بود تا ضمن تشکر از خیریه، هرکاری که میتوانست برای افراد فقیر تحت پوشش خیریه انجام بدهد.» حاج حسینآقا معتقد است این بزرگترین پاداشی بوده که در این شصتسال خدمت به فقرا و ایتام از خدا گرفته است.
همانطورکه زندگی حاج حسینآقا متأثر از پند و اندرز پدرش شد، زندگی فرزندانش نیز از این جریان تأثیر گرفت. در سالهای جنگ، یکی از فرزندان حاج حسینآقا علمایی داوطلبانه به مناطق جنگی رفت. مجید بهعنوان پرستار در بیمارستان صحرایی اهواز که مخصوص مجروحان جنگی است، مشغول مراقبت و نگهداری از مجروحان شد.
او در یکی از عملیاتها که دشمن بعثی از بمبهای شیمیایی استفاده کرده بود، مجروح شد و بااینکه در یکی از بیمارستانهای مشهد دوسهبار تحت جراحی قرار گرفت، بعداز سهماه به شهادت رسید.
حاج حسینآقا درباره مجید اینطور میگوید: پسر بسیار دلسوز و مهربانی بود. طاقت سختی و مشکلات دیگران را نداشت. گاهی که برای کمک و همراهی به خیریه میآمد، به خاطر مشکلات آدمهای دوروبرش خیلی غصه میخورد. دوست داشت هرکاری میتواند برای آنها انجام دهد. روز شهادتش همه افراد نیازمندی که به آنها کمک کرد ه بود به خیریه آمده بودند و مثل کسانی که پسرشان را از دست دادهاند، گریه و زاری میکردند.
او به جز مجید چهار پسر و یک دختر دارد که کاروبارشان خوب است و در کار خیر همیشه پیشقدم هستند. حاج حسینآقا میگوید: هر پنجفرزندم تحصیلات و شغل خوبی دارند. من همه این موفقیتها و آرامش خود و فرزندانم را از صدقه سر همین خیریه و کمک به نیازمندان و ایتام میدانم.
حاجحاج حسین معتقد است خدمت به فقرا و ایتام بزرگترین پاداشی بوده که در این شصتسال از خدا گرفته است
خیلیها فکر میکنند کمک به فقرا و ایتام پول هدردادن است، اما اینطور نیست. درواقع این کار یک سرمایهگذاری با بیستسیدرصد سود نیست؛ تجارتی با صدها و دهها برابر سود است. خداوند را بهخاطر توفیق در این راه شکر میکنم. هرچه دارم از اوست و هرچه بخواهم نیز از او میخواهم. واسطهاش هم امامرضا (ع) بوده است. این آقا را اگر واسطه کنی، خدا بیجوابت نمیگذارد.
حاج حسینآقا درکنار تأسیس خیریه محبانالرضا (ع) و شصتسال خدمت به خانوادههای فقیر و ایتام، در ساخت یکی از مساجد بنام مشهد و محله ارشاد نیز نقش اصلی و محوری داشته است. او قبلاز انقلاب در محله فلسطین (خیابان نسترن) که آن سالها به نام «کوی تیمساران» مشهور بود، خانه نیمهساختهای را خریداری کرد و در آن ساکن شد.
به گفته وی دلیل نامگذاری این محدوده به کوی تیمساران این بود که اولین ساکنان این محدوده نظامیان بازنشسته ردهبالا مانند سرهنگها و تیمسارهای بازنشسته ارتش بودهاند؛ «تا سال۱۳۵۵ بیشتر این محدوده زمینهای خاکی و بیابانی بود. خانوادههای اندکی در آن ساکن شده بودند.
باتوجهبه دورافتادگی و نبود امکانات رفاهی و خدماتی، به نمایندگی از ساکنان پیگیر کارهای توسعه محله شدم. خیلی تلاش کردم تا خیابان را آسفالت کنند. بعداز آسفالتشدن خیابان کوی تیمساران (نسترن فعلی) ساختوسازها رونق گرفت. جمعیت که بیشتر شد، اولین چیزی که کمبودش احساس میشد، ساخت یک مسجد بود.»
علمایی پیگیری برای زمین مسجد را ازطریق آستان قدس رضوی شروع کرد و سرانجام موفق به گرفتن هزارمتر زمین از زمینهای آستان قدس رضوی برای ساخت مسجد شد. میگوید: آستان قدس رضوی مالکیت زمین را به نامم زد. بعد از آن با کمک همسایهها بنای مسجد را ساخته و آماده کردیم.
سال۱۳۵۷ با نام «مسجد قبا» افتتاح شد و در سالهای بعد، بهعنوان یکی از پایگاههای اصلی مردم برای شرکت در جبهههای جنگ، دریافت کمکهای مردمی به جبهه و محل تشییع پیکر شهدای محله، نقش مهمی را ایفا کرد. بعدها مسجد نوسازی شد و توسعه یافت. اکنون مسجد قبا یکی از مساجد محوری محله و منطقه است.
* این گزارش شنبه ۳۰ تیرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۵ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.