کد خبر: ۱۲۸۷۲
۱۷ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
یک مسجدالرضاست و یک حاج‌عباس

یک مسجدالرضاست و یک حاج‌عباس

عباس‌ جاویدی، آشپز مراسم‌های مذهبی و بانی اصلی جمع‌آوری کمک‌های مردمی در محله کارمندان اول است.

«داشته و نداشته زندگی‌مان جز لطف اهل‌بیت (ع) و دعای خیر پدر و مادر نیست.» صحبت‌هایش را با این ایمان قلبی شروع می‌کند؛ این باور را از زمانی‌که به قول خودش دست چپ و راستش را شناخته، زندگی کرده است. می‌گوید: گفتن ندارد؛ خدا رحمتش کند. مادرم در روضه‌ها و مجالس شادی و سوگواری اهل‌بیت (ع) به ما شیر داد و پدر هم با زحمتکشی، نان سر سفره‌مان آورد؛ نتیجه‌اش چه چیزی جز این باید باشد!

حاج‌عباس جاویدی از قدیمی‌های محله کارمندان‌اول است که از سال‌۱۳۷۰، مسئول هیئت جوانان مسجدالرضا (ع) نیز بوده است و آشپزی برنامه‌های مناسبتی مسجدالرضا (ع) را سال‌هاست برعهده دارد. اما ویژگی منحصر‌به‌فردی که او را نسبت‌به سایر قدیمی‌های مسجد متمایز کرده، مشارکت گرفتن از مردم و خیران برای امور عمرانی و فرهنگی مسجد است.

 

یک مسجدالرضاست و یک حاج‌عباس

 

سه نسل پای دیگ نذری

‌حاج‌عباس آشپزی را از کودکی آموخته است؛ وقتی پای دیگ حاج‌حسین زابلی‌نژاد برای عزاداران حسینی غذای نذری می‌پخت. از همان زمان سعی کرد شاگرد حرف‌گوش‌کنی برای آشپزباشی باشد تا اگر روزی نیاز بود، آن‌قدر بلد باشد که بتواند یک‌تنه پای دیگ بایستد؛ همین هم شد.

او حالا سال‌هاست هم آشپز برنامه‌های مسجد است، هم برای آشپزی با کاروان‌های زیارتی راهی عتبات می‌شود. می‌گوید: همان شروع کار که پای دیگ می‌ایستم، نام مبارک فاطمه‌زهرا (س) را می‌آورم و می‌گویم خدایا قاطی‌کردنش با ما، برکتش با خودت!

خیلی‌ها معتقدند راز مزه غذای حاج‌عباس که حالا ۶۲‌سال از عمر پربرکتش می‌گذرد، همین ذکری است که او همان ابتدا بر زبان جاری می‌کند.

همان شروع کار که پای دیگ می‌ایستم، می‌گویم خدایا قاطی‌کردنش با ما، برکتش با خودت!

او نیز همچون حاج‌حسین به کم‌سن‌وسال‌تر‌ها میدان داد تا بعد از خودش، آشپزی برنامه‌های مسجد زمین نیفتد. حالا بعد‌از نزدیک به دو دهه، آشپز‌های سه نسل پای دیگ‌های نذری مشغول پخت‌وپز هستند. آنها با رمز «همدلی»، ضرب‌المثل «آشپز که دو تا شد، آش یا شور می‌شود، یا بی‌نمک!» را بی‌اثر کرده‌اند.

حاج‌عباس در توضیح همدلی می‌گوید: هر‌کدام از بچه‌ها نظرشان را با احترام به هم منتقل می‌کنند. گاهی هم پیش می‌آید که حتی به من می‌گویند چرا فلان کردی یا بهمان کار را نکردی! این‌جور موقع‌ها با یک «چشم» گفتن به نشانه تأیید، ذوقشان را کور نمی‌کنم.

 

مگر اینجا ملک پدری‌مان هست!

مراسم دهه اول ماه‌محرم و دهه آخر ماه‌صفر از مهم‌ترین برنامه‌های مسجدالرضا (ع) در چند دهه گذشته بوده که در هر شرایطی برپا بوده است.

حاج عباس می‌گوید: در این ایام هم خرج داریم؛ هم خدمات‌رسانی به زائران مشهدالرضا (ع) از اسکان گرفته تا دست‌کم دو نوبت ناهار در چهل‌و‌هشتم و شهادت امام‌رضا (ع).

گوشی حاج‌عباس زنگ می‌خورد! از توضیحات حاجی می‌توان فهمید که صحبت درباره شرایط اسکان در مسجدالرضاست. بدون هیچ سؤال و جوابی می‌گوید: «بله قدمتان سر چشم؛ تشریف بیاورید، جا هست.»

با تعجب می‌پرسم: «تماس‌گیرنده از کجا بود؟» می‌گوید: تبریز؛ می‌گویم: «خب چند نفرند؟» با طمأنینه پاسخ می‌دهد: «مگر اینجا ملک پدری‌مان هست؟ هر تعداد که باشند، ان‌شاءالله میزبانشان خواهیم بود.»

 

یک مسجدالرضاست و یک حاج‌عباس

 

دو‌راهی سخت ماندن یا رفتن!

اولین سفر زیارتی حاج‌عباس به کربلا به سال‌۹۰ برمی‌گردد و در این چهارده‌سال، ۱۰۹‌بار توفیق تشرف به عتبات عالیات داشته است. معتقد است محب حسین (ع) و اولاد حسین (ع) باید طوری زندگی کند که هیچ احدی خدای‌نکرده نگوید «لعنت بر پدر و مادرش!».

حاج‌عباس از آن دسته آدم‌ها نبوده که «کوچه‌روشن‌کن و خانه تاریک‌کن» هستند. او در همه‌جا با باورهایش زندگی می‌کند و مرام و مردم‌داری‌اش، آشنا و غریبه نمی‌شناسد؛ همه‌جا خداوند را حاضر و ناظر می‌داند.

می‌گوید: همسرم عمل قلب باز کرده بود و پزشک معالج شرایطش را مثبت ارزیابی می‌کرد. این درحالی بود که به‌عنوان آشپز کاروان کربلا بلیت و ویزا برایم صادر شده بود. برای خداحافظی رفته بودم بیمارستان که دیدم حالش ناگهان دگرگون شد و با نگرانی گفت اگر بروی، من می‌میرم!

حاج‌عباس لحظه‌ای تردید نکرد و با یک تماس و عذرخواهی از مدیر کاروان، آرامش همسرش صدیقه‌خانم را به رفتن ترجیح داد.

 

اثری از آن سوختگی نبود!

معتقد است محب حسین (ع) و اولاد حسین (ع) باید طوری زندگی کند که هیچ احدی خدای‌نکرده نگوید «لعنت بر پدر و مادرش!»

«کرونا تمام شده بود که یک سفر کربلا روزی‌مان شد. همچون سفر‌های قبلی، آشپز کاروان بودم. دمای هوا از پنجاه‌درجه عبور کرده بود و حرارت سوزانی به سر‌و‌صورت می‌خورد.

مشغول پخت‌وپز بودیم که ناگهان کپسول گاز آتش گرفت و دستم بر‌اثر سوختگی پر از تاول شد. دور‌و‌بری‌ها نگران بودند و اصرار داشتند برویم بیمارستان. فکر اینکه دو اتوبوس زائر از زیارت اباعبدالله‌الحسین (ع) برمی‌گردند به امید اینکه غذایشان را بخورند و تا زیارت دیگر کمی استراحت کنند، نمی‌گذاشت کار را زمین بگذارم.»

حاج‌عباس آن روز با هر مصیبتی بود اول غذای کاروان را بار گذاشت و بعد برای شست‌وشو و پانسمان دستش راهی درمانگاه شد. تاول‌ها طوری شده بود که پرستار با قیچی آنها را می‌بُرید تا منشأ عفونت بیشتر نشود.

از روزی که این حادثه اتفاق افتاد تا کاروان رسید مشهد و حاج‌عباس برای ادامه درمان مراجعه کرد، ۱۰‌روز بیشتر نگذشت که پانسمان دستش را باز کردند و درنهایت تعجب، کمترین اثری از آن سوختگی شدید نبود.

زمزمه هر‌روز و هر لحظه‌اش این است: «تا زمانی‌که حسین (ع) است رفیق دل من، میل همراه‌شدن با دگران نیست مرا».

 

یک مسجدالرضاست و یک حاج‌عباس

 

از آبرویش برای مسجد خرج کرده است

اهل محله می‌گویند یک مسجدالرضا (ع) است و یک حاجی جاویدی؛ کار‌هایی می‌کند کارستان که از عهده هر کسی برنمی‌آید. حالا یک عمر است که همه فکر و ذکرش شده مشارکت‌گرفتن از مسجدی‌ها و ساکنان محلی برای توسعه و تجهیز فضای مسجد و برگزاری برنامه‌های فرهنگی و مناسبتی در آن و در‌مقابل، آبرو و اعتبارش را وسط گذاشته تا شاید گره‌ای از مشکلات جورواجور مسجد باز شود.

اتفاقا همین هم می‌شود؛ او همیشه دستش پر است و نقش مهمی در توسعه مسجد داشته است.

او را به‌عنوان خادم‌الحسین (ع) و بانی اصلی جمع‌آوری کمک‌های مردمی و نذورات در مسجدالرضا (ع) می‌شناسند. مجتبی غلام‌زاده، مداح و رئیس هیئت‌امنای مسجد، تعریف می‌کند: وقتی صحن مسجد را می‌خواستیم گسترش دهیم، مبلغی در حساب مسجد بود که به‌عنوان پیش‌پرداخت دادیم.

درکنار آن، پیشنهاد خرید سانتی‌متری زمین را به مسجدی‌ها دادیم تا همه امکان مشارکت داشته باشند و فشاری هم متحمل نشوند. در مجموع ۳۰۰‌میلیون تومان از مبلغ توافق شده پرداخت شده بود، اما پنج چک ۴۰‌میلیون تومانی که به مالک داده بودیم و هر ماه باید پُر می‌شد، مانده بود که فکرمان به جایی نمی‌رسید چطوری جورش کنیم.

حاج‌عباس آن‌قدر این در و آن در زد که همه این چک‌ها که مبلغش به ۲۰۰‌میلیون‌تومان می‌رسید، پرداخت شد و خیال همه را راحت کرد و این باقیات‌الصالحات را برای خودش گذاشت.

 

* این گزارش دوشنبه ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۸ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:44