خیابان شهیدبابانظر ۶ جایی است که همسایهها دستکم هفتهای دو بار یکدیگر را میبینند و روزهای شنبه برای فراهمکردن مقدمات یک دورهمی مؤمنانه به وسعت صدنفر و یکشنبهها برای بهثمررساندن نیتهایی از جنس امید و حاجت.
علی قاسمی روزگاری که تعداد کبابیهای مشهد به انگشتان دست هم نمیرسید، کبابی راه انداخت. میگوید: کنار نانوایی، کبابی بود و گاهی به آنجا سر میزدم. چندماهی در نانوایی کار میکردم که احساس کردم کار در کبابی را بیشتر دوست دارم.
بتول اصلی میگوید: کارگاه خانوادگی در خانه داشتیم و کارهایی که سفارش میگرفتیم را تولید میکردیم. سفارشها که زیاد شد، از سال ۹۰ کارگاه زدیم و از چند نفر از خانمها دعوت به کار کردیم.
روبهروی ایستگاه راهآهن مشهد در بولوار شهیدکامیاب، اغذیهفروشیهای فراوانی غذاهای آماده را در هیئت ساندویچ یا به صورت پرسی به مشتری ارائه میدهند و از طریق این شغل روزگار میگذرانند.
«اوستا برات» که سالهاست در روزهای محرم آشپز ی میکند، میگوید: فلسفه دادن شله، این است که به همه برسد. برنج کم و زیاد دارد. ترس دارد. البته خرج شله درستکردن بهمراتب از برنج بیشتر است.
سیدحسن رئیس السادات ۳۰ سال است که برای هیئتها رایگان آشپز ی میکند. آقاسید معمولا غذای نذری هیئت محلهاش را با کمک دوسه نفر از اهالی میپزد و تاکنون هیچوقت پیش نیامده که غذایش خراب شود.
جواد دلدار مدعی است حوالی سال ۱۳۹۰، یکی از افرادی بوده که فلافل را در مشهد باب کرده و پیشبینیاش نیز درست از کار درآمده است: تا سال ۱۳۹۲، در تمام خیابانهای مشهد، فلافل خواهند فروخت.