یک طناب خریدم و وارد صحن که شدم، دخیل بستم. هرکس میپرسید: «برای چه دخیل بستی؟» میگفتم: «سرطان دارم.» واقعا هم اعتیاد مانند سرطان است و شاید از آن وحشتناکتر.
شله؛ غذای سالهای قحطی مشهد است و پختش قلق خاصی دارد که هر کس از پس آن برنمیآید. امیر دانشو شلهپز ماهر مشهد یکی از افرادی است که فوت و فن پخت شله را میداند.
چند سال پیش دکتر مینو صدرزاده تصمیم میگیرد آش درست کند و با سود حاصل از فروش آن به زنان سرپرست خانوار کمک کند، کمکم تعداد دیگهای آش زیاد میشود و بدین گونه مؤسسه «کرانه حضور» شکل میگیرد.
بانوان محله الهیه حدود هشتسال است که همه کارهای آشپز ی مسجد امام رضا (ع) را به عهده دارند و میگویند مزد خود را در این سالها از اهل بیت (ع) گرفتهاند.
علیاصغر وزیری، آشپز محله رسالت، نیم قرن میشود که با پخت و پز به عزادارن امام حسین (ع) خدمت میکند.
دورهای مجبور شدیم نام پیتزافروشیمان را بگذاریم «نان و پنیر». حتی یادم است یکی از دوستان پدرم، بهدلیل فشارها نام مغازهاش را گذاشته بود: «اسمش را نپرس»!
این دو آش خراسانی، فسیلهای زندهای هستند که از دوران کهن به ما رسیدهاند و حتما حاوی پیامهای فراوانی از آن روزگاران بسیار ناشناخته هستند.