پای صحبت اهالی سیدی که بنشینید، حتما از آنها میشنوید که حدود شش دهه پیش محلهای به این نام وجود نداشته، بلکه بیابان برهوتی بوده است که از هیچ طرفش به شهر نمیرسیده، تا اینکه شخصی به نام «سیدمحمود سیدی» به اینجا میآید و چاه آبی حفر میکند. وجود آب در این منطقه، افراد زیادی را برای ایجاد باغ و زمینهای کشاورزی گردهم میآورد و کمکم آبادانی این قسمت از شهر رقم میخورد.
برای بیشتر دانستن از گذشته محله سیدی، از صحبتهای پراکنده شهروندان به پسر مرحوم سیدی و باغی بیستهزارمتری میرسیم که مقبره مرحوم سیدی را در خود جای داده است. حاشیه خیابان خلج، محل قرار ما با خلیل سیدی است. امروز پنجشنبه است و خانواده مرحوم طبق قراری که دارند، بر سر مزار عزیزانشان حاضر شدهاند.
وارد باغ میشویم. راهی سنگی که درختان دو طرف باغ را از هم جدا کرده است، ما را به سمت آرامگاه هدایت میکند. سایهسار درختان و سرسبزی محیط، سکوت و آرامشی دلنشین را بر باغ حاکم کرده است. همانطور که فاتحهای میخوانیم، همراه با فرزندان سیدی بر سر مزار کسی مینشینیم که خیلیها او را بنیانگذار منطقه سیدی میدانند.
در آرامگاه سیدی، چند سنگ قبر وجود دارد که یکی از آنها متعلق به منیر تدین، همسر مرحوم سیدی و دیگری هم متعلق به مرحوم سیدی و همان کسی است که این منطقه را آباد کرده.
روی این سنگ قبر که بلندتر از چهار سنگ دیگر و در محفظهای شیشهای است، متنی حک شده که اطلاعات مختصری از فردی میدهد که سالهاست نامش بر سر زبان اهالی افتاده است؛ «در آغوش این خاک، مردی به خواب ابدی رفته که بنیانگذار شهری جدید در جوار عتبه مقدسه حضرت ثامنالائمه (ع) بود.
مرحوم سیدمحمود سیدی، خدمتگزار و مومن و مردمدوست بود که همتش، مصروف آبادانی شهر و رفاه مردمان میگردید ولی افسوس که مرگ نابهنگامش به همه این خدمات و آرزوهای بزرگ، پایان داد و در سنین سیوهفتسالگی در تیرماه هزاروسیصدوچهلویک دیده از جهان فروبست و در همانجا که به دست خویش آباد کرده بود، آرام گرفت تا دیگران را به خدمت به خلق تشویق کند.
هرچند اصلیترین دلیل ما برای نوشتن از بنیانگذاری که هنوز مردم از او به نیکی یاد میکنند، نشر دادن خدماتش است، گفتگوی ما با پسر مرحوم سیدی وقتی آغاز میشود که به او اطمینان خاطر میدهیم که زیاد از خدمات و کارهای خیّر خاندان سیدی نخواهیم نوشت.
خلیلآقا که حدود سه سالی میشود خودش را بازنشسته کرده، این گونه از پدرش یاد میکند: «مرحوم پدرم، انسان سازندهای بود و آنطور که از مرحوم مادرم شنیدم، در کار خریدوفروش زمین و ساختن شهرک بود. منطقه سیدی از مناطقی است که پدرم آبادش کرده است. شیوه کار او به این صورت بوده که در جایی، زمینی میخریده و با ایجاد چاه و استخر، آنجا را آباد میکرده.»
حدود سال۱۳۳۵ که هنوز آبادی در این محدوده از منطقه ۷ وجود نداشت، مردم در روزهای تعطیل برای تفریح و استفاده از استخر سیدی به اینجا میآمدند و ساعاتی را به شادی سپری میکردند. آنطور که پسر مرحوم سیدی تعریف میکند، تا سالها پیش این استخر وجود داشته، اما حالا تبدیل به گاراژ شده است.
مرحوم سیدی پنج پسر و یک دختر داشته که سالها پیش دو پسر او نیز فوت کردهاند. خلیلآقا و کسی که درحالحاضر بیشتر وقتش را صرف خدمت به نیازمندان میکند، یکی از فرزندان مرحوم است که در زمان فوت او، تنها یک سال داشته.
او میگوید: «بزرگترین برادرم در زمان فوت پدرم، ۱۲ سال داشته و من و خواهرم از آن سالها خاطره زیادی به یاد نداریم. هرچه میدانم، شنیدههایی از زبان مرحوم مادرم و دوستان و همدورههای پدرم است که مدتی قبل، از آنها درباره پدرم پرسوجو کردم.»
تنها دختر مرحوم سیدی هم که از چهاردهسالگی برای تحصیل به اروپا رفته بود، خاطرهای از پدر ندارد و تنها یک جمله کودکانه، خاطره پدر داشتن را برای او زنده میکند و آن جمله، شکایتی است از تکدختر بودن و خواهر نداشتن.
پسر مرحوم سیدی از خدماتی میگوید که پدرش قبل از آمدن به منطقه سیدی انجام داده است؛ «بیشتر افراد، پدرم را بعد از آمدن به این محله میشناسند، درصورتیکه او قبل از آمدن به اینجا، ابتدا چاه آبی در قاسمآباد و بعد در امامیه، حفر و آن دو منطقه را آباد میکند.
طبق تحقیقهای من، پدرم در دهه ۳۰، پنج حلقه چاه و یک استخر در قاسمآباد میسازد که همین اقدام او دلیل آبادانی آنجا میشود. در آن زمان مردم برای تفریح به استخر قاسمآباد که به استخر شهرک دانش معروف بوده، میرفتند و تعطیلات آخر هفته را آنجا میگذراندند. اگر از قدیمیهای آنجا بپرسید، حتما از این استخر خاطرهای دارند.»
یکی از اهالی در بیان خاطراتش از محله سیدی میگوید: «سال ۵۲ که وارد این محله شدم، اینجا خارج از محدوده بود که از هیچ سویی به شهر متصل نمیشد، فقط حدود ۱۰ کارخانه موزاییک سازی و کارگاه سنگ اینجا بود.
سیدی که این محله به نامش است، کسی بود که در همان سالهایی که نشانی از آبادی در اینجا یافت نمیشد، بیشتر زمینهای اینجا را صاحب بود و به همین خاطر هم اینجا با نام او شناخته میشد
سیدی که این محله به نامش است، کسی بود که در همان سالهایی که نشانی از آبادی در اینجا یافت نمیشد، بیشتر زمینهای اینجا را صاحب بود و به همین خاطر هم اینجا با نام او شناخته میشد. او زمینداری بود که در قلعه خلج زندگی میکرد.»
وی میافزاید: «آن شخص، حدود ۲۰ سال پیش از انقلاب در این محله بیآبوعلف، چاهی حفر کرد و استخری راه انداخت و درختهای زیادی کاشت و باغی هم برای خودش درست کرد و به قول قدیمیهای این محله، دکان ودستگاهی برای خودش راه انداخت.»
با اهالی که صحبت میکنیم، گاهی از موقوفه سیدی سخن به میان میآورند. درباره موقوفه از فرزند او میپرسیم که میگوید: «ما چیزی به نام موقوفه سیدی نداریم و هرچه هست، همین باغ و آرامگاه خانوادگی است.»
وی میافزاید: «در داخل این باغ وسیع، حسینیه و آشپزخانهای هم احداث شده که از این دو مکان برای کمک به نیازمندان بهویژه نیازمندان سیدی استفاده میشود.»
سیدی جوان ادامه میدهد: «علاوه بر سالگردهایی که برای خاندان سیدی در این مکان برگزار میشود، مراسم شبهای احیا و شبهای ماه مبارک رمضان و همچنین ماهی یکبار مجلس ذکر مصیبت برای اهلبیت (ع) در حسینیه آرامگاه برگزار میشود.»
وی درباره هدفش از ساخت حسینیه میگوید و میافزاید: «روز نخستی که اینجا را ساختم، نیتم این بود که مردم همهروزه در این حسینیه، نماز ظهروعصر را بهپا کنند ولی هنوز میسر نشده که به امید خدا با احداث درمانگاه، عملی خواهد شد.»
سال گذشته کلنگ ساخت درمانگاه در آرامگاه سیدی به زمین خورد. این درمانگاه قرار است در هزارو ۳۰۰ مترمربع و چهارطبقه احداث شود و با رایزنیهای انجامشده، تعدادی از زبدهترین متخصصان مغزواعصاب و کلیه بهطور رایگان به مردم خدمت کنند.
همچنین قرار است بخش زایمان درمانگاه امامهادی (ع) که در نزدیگی آرامگاه قرار دارد، در درمانگاه در حال احداث مستقر شود. بخشهای تخصصی مغزواعصاب و دیالیز هم در طبقات دوم و سوم این ساختمان و دفتر خیریه هم در جنب آن ایجاد میشود.
به غیر از درمانگاه، مدرسه سیدی هم که در جوار باغ قرار گرفته است، متعلق به همین مجموعه است و در سال۱۳۶۰ تاسیس شده.
بهدلیل قولی که به پسر مرحوم سیدی دادهایم، از بیان دیگر خدمات بازماندگان خاندان سیدی به نیازمندان، به همین اندازه بسنده میکنیم که آشپزخانه سیدی با ظرفیت سرویسدهی به ۱۴ هزار نفر ازجمله مکانهایی است که در طول سال پای افراد نیازمند زیادی را به باغ میکشاند.
تهیه جهیزیه، کمک به دانشآموزان بیبضاعت ۱۴ مدرسه در محدوده سیدی در زمینه پوشاک و نوشتافزار و همکاری با بخشهای مددکاری بیمارستانهای امدادی، امامرضا (ع) و قائم (عج)، از دیگر خدمات این خاندان است که هنوز نام سیدی را در بین مردم، زنده نگهداشته است.
به غیر از درمانگاه، مدرسه سیدی هم که در جوار باغ قرار گرفته، متعلق به همین مجموعه است
گویا در کوهسنگی هم ردی از حضور این فرد آبادگر یافت میشود. پسر مرحوم سیدی در اینباره میگوید: «قبل از ساخت ساختمان زیستخاور، آنجا محدودهای بایر بود. در کوهسنگی قناتی وجود داشت که پدرم آنجا املاکی خرید و اقدام به حفر چاه در آنها کرد. بعد از این اقدام پدرم بود که استخر و شیرهای سنگی کوهسنگی را ساختند و آنجا آباد شد.»
حتما درباره این شخص آبادگر، ناگفتههای زیادی است که باید گردآوری شود. پسر مرحوم سیدی با تایید همین جمله میگوید: «دستخطی از پدرم برای ما به یادگار مانده است که عنوان وصیتنامه ندارد ولی برای ما هم وصیت است هم نصیحت.
مرحوم مادرم تعریف میکرد پدرم دو سال قبل از فوتش در شبی این را برای ما فرزندانش نوشته است. او در آن نوشته بر چهار اصل تاکید کرده که توجه به آنها باعث ماندگاری نام سیدی شده است؛ حیثیت، سیادت، شرافت و نام نیک.»
او بیان میکند: «پدرم سواد زیادی نداشت و فقط شش کلاس درس خوانده بود ولی خط زیبا و طرز فکر روشنی داشت. نام نیکی که از پدرم به یادگار مانده است، باعث افتخار من است و برای اینکه آن را سرلوحه کار خودم قرار بدهم، وصیتنامه او را با خط نستعلیق، چاپ و بهعنوان خطمشی زندگی روی دیوار دفتر خیریهام نصب کردهام.»
* این گزارش سه شنبه، ۱۴ اردیبهشت ۹۵ در شماره ۱۹۱ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.