سیدقاسم حسینی معروف به «سید آسیابان» در محله آبکوه به دنیا آمده است. او آخرین آسیابان زنده محله آبکوه است. مرحوم سیدمحمد، پدرش، نیز آسیابان بود. سیدقاسم از کودکی همراهش میشد؛ به همین دلیل اهالی محله آبکوه، او و پدرش را با لقب «سید آسیابان» میشناختند.
آقاقاسم دو سال دیگر هفتادساله میشود. او گذشتهای را به خاطر میآورد که سنگ بیشتر آسیابها با نیروی حیواناتی مثل الاغ و گاو یا با نیروی آب به حرکت درمیآمد. او حالا روز و شبش را در مغازه کوچک میوه فروشی سر میکند.
سید قاسم حسینی میگوید: پدرم اولین آسیابان محله آبکوه بود که آسیاب دیزلی را که با گازوئیل کار میکرد، به کارگرفت. آسیاب دیزلی قدرت و سرعت بیشتری داشت. به همین دلیل بیشتر آجیل فروشیهای مشهد حتی آن معروف هایشان، از مشتریهای آسیاب ما بودند. پدرم بعد از چند سال، آسیاب دیزلی را برقی کرد که تا زمان انقلاب هم رونق داشت.
اهالی قدیم محله آبکوه هنوز هم طعم خوش نانی را که با آرد آسیاب سید محمد حسینی طبخ میشد، به خاطر دارند. سید قاسم میگوید: نان مرغوب و خوش خوراکی که از این آرد تهیه میشد تا دو هفته و حتی بیشتر بدون هیچ گونه تغییر و کپک زدگی سالم میماند و میشد آن را خورد. افسوس که نانهای امروزی که با آردهای نا مرغوب پخته میشود بعد از دو روز کپک میزند و دیگر نمیتوان آن را خورد.
محله آبکوه که تا پنجاه سال قبل، پر از باغ و زمینهای کشاورزی بود، سرسبزی خود را مدیون نهر آبی بود که از میان محله عبور میکرد. سید قاسم میگوید: درکنار این نهر، درختان توت تنومندی قرار داشت. سایه خنک آنها در تابستان، محلی برای تفریح و استراحت اهالی و رهگذران بود. هرسال در فصل توت، مردم شهر برای خوردن آن به محله آبکوه میآمدند.
به گفته او آب جاری در این نهر به دلیل سردی و خنکی اش، به «آب سرده» معروف شده بود. آب سرده علاوه بر مصارف خانگی و کشاورزی، استفاده دیگری نیز داشت و آن، شستن قالیها و فرشهای حرم مطهر رضوی در آب این نهر بود؛ «فرشهای حرم رضوی در دو محل، یکی در محله نوغان و دیگری در محله آبکوه، شسته و تمیز میشدند.
هرسال تابستان و همچنین آخراسفند، خادمها فرشهای حرم مطهر رضوی را برای شست وشو به کنار این نهر آب میآوردند. تعدادی از اهالی محله آبکوه نیز به عنوان تبرک در شستن این فرشها به خادمان حرم رضوی کمک میکردند. علاوه بر اهالی، دیگر افراد محلات هم که از این واقعه مطلع میشدند، برای کمک میآمدند. خیلی از قدیمیها اعتقاد عجیبی به شفابخشی این آب داشتند و سعی میکردند حتما تن و بدن خود را با آبی که از روی فرشها خارج میشد، شست وشو دهند.»
او ادامه میدهد: اهالی محله آبکوه سالها قبل از اینکه خدمت به زائران پیاده امام رضا (ع) مثل این سالها معمول و مرسوم باشد، با ساخت محلی به نام «خانه خیرات» از طریق کمکهای مردمی اهالی از زائران رضوی پذیرایی میکردند؛ چون قلعه آبکوه نخستین محله قبل از ورود به شهر و تشرف زائران به حرم مطهر رضوی بود.
در روزهای شهادت یا ولادت امام رضا (ع) که زائران روستاها یا شهرهای اطراف با خر و گاری برای زیارت میرفتند، در محل خانه خیرات توقف کرده و اهالی آبکوه از آنها پذیرایی میکردند. حتی اگر مسافری قصد ماندن داشت، جای مناسب و راحت برایش فراهم بود.
قلعه آبکوه در زمینهای متعلق به آستان قدس رضوی قرار داشت و بیشتر ساکنان این قلعه، رعایا و کشاورزانی بودند
به گفته او خانه خیرات درکنار قلعه چهار برج واقع بود و تا بیست سال قبل نیز وجود داشت. خانه خیرات که در ابتدا با نیت پذیرایی از زائران حرم رضوی ساخته شده بود، در زمان نبود زائران به محل سکونت و نگهداری از افراد فقیر و ناتوان تبدیل میشد.
حسینی میگوید: یکی از همین افراد برای مدت سی سال در همین خانه خیرات ساکن بود و اهالی همه نیازهایش را تأمین میکردند؛ زمانی هم که فوت کرد، اهالی مراسم تشییع باشکوهی برایش برگزار کردند.
محله آبکوه که قدیم نامهای دیگری داشت برطبق گفته اهالی، قدمتی هزار وچندصد ساله دارد و از سه قلعه مجزا تشکیل میشد. این قدیمی محله میگوید: قلعه آبکوه در زمینهای متعلق به آستان قدس رضوی قرار داشت و بیشتر ساکنان این قلعه، رعایا و کشاورزانی بودند که به مدت چندین قرن روی زمینهای کشاورزی کار میکردند.
او ادامه میدهد: دومین قلعه که ساکنان آن رعایا و کشاورزان زمینهای اوقافی بودند، قلعه سعدآباد بود. قلعه دیگری نیز به نام قلعه کهنه (چهار برجی) وجود داشت؛ چون این قلعه چهار برج داشت به این نام معروف شده بود. ساکنان این قلعه علاوه بر شغل کشاورزی دارای شغلهای دیگری مثل نجاری، عطاری، حمامی و پارچه فروشی نیز بودند.
تعدادی از ساکنان قلعه چهاربرجی، بازنشستهها و خادمان حرم مطهر رضوی بودند که بعداز بازنشستگی قطعه زمینی را خریده و در محله ساکن شده بودند. درمجموع به این افراد که شغلی غیر از کشاورزی داشتند، خوش نشین یا آفتاب نشین میگفتند.
اهالی محله آبکوه درکنار داشتن اعتقادات عمیق مذهبی در صحنه انقلاب و دفاع مقدس نیز پیشگام بودند و ۱۴۰ شهید و مجروح جنگی را به انقلاب تقدیم کردند. آقاسید میگوید: غلام رضا قدسی اولین شهید محله آبکوه و دومین شهید انقلاب اسلامی در مشهد است.
او که از پیروان آیت الله شیرازی بود، سال ۱۳۵۷ زمانی که در راهپیمایی ضدرژیم شرکت کرده بود، در ابتدای کوچه آب میرزا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. رژیم شاه برای جلوگیری از شورش بیشتر مردم مانع از تشییع جنازه و خاک سپاری شهید قدسی شد و او را شبانه در بهشت رضا (ع) دفن کرد.
یکی از هم رزمان انقلابی شهید قدسی که شاهد این صحنه بود، شهادت او را به خانواده اش اطلاع داد. اهالی محله نیز با وجود تهدید مأموران ساواک، مراسم عزاداری باشکوهی برای این شهید بزرگوار محله برگزار کردند. این حادثه اقدامات و جنبشهای انقلابی در مشهد را بیشتر و منسجمتر کرد.
محله آبکوه دارای سه مسجد بنی هاشمی، رضوی و امام حسین (ع) است درهرکدام از این مساجد، علاوه بر برگزاری نماز جماعت توسط امام جماعت مسجد، جلسات آموزش و یادگیری قرآن نیز برگزار میشده است. بین همه آنها جلسه آموزش قرآن مرحوم شیخ غلامرضا راستگو از ماندگارترین و بهترین جلسات بوده است.
حسینی که در کودکی یکی از شاگردان این جلسه قرآن بوده است، میگوید: براساس رسم و سنتی که تا پنجاه سال قبل در مشهد وجود داشت، بچهها قبل از رفتن به مدرسه با قرائت قرآن آشنا میشدند. جلسات آموزش قرآن بیشتر توسط روحانیون مسجد برای بچههای محله برگزار میشد. مسجد بنی هاشمی یکی از سه مسجد محله بود که نماز جماعت آن با مرحوم شیخ غلام رضا راستگو، پدر حاج آقا راستگو، مجری معروف که در تلویزیون برنامه اجرا میکرد، بود.
شیخ غلام رضا راستگو برخلاف برخی مربیان قرآن که متوسل به زور و فلک بودند، شیوه تازه و نویی برای آموزش قرآن و تربیت بچهها داشت. او که از اهالی همین محله و فرد بسیار مهربان و خوش اخلاقی بود، با استفاده از داستان و طنز، حروف و آیات قرآن را به بچههای محل میآموخت. به همین دلیل جلسه قرآن مسجد بنی هاشمی بیشترین شاگرد را داشت. فرزند وی، مرحوم محمدحسن راستگو که چند سال قبل فوت کرد، روش مرحوم پدرش را دنبال میکرد و از مجریان مشهور برنامههای کودک در تلویزیون بود.
* این گزارش شنبه یکم اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۳ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.