
سالهای دور یکی از محورهای سماورسازی مشهد ۲ مغازه به هم چسبیدهای بود که تولیداتش بازار پر فروشی داشت. برزنونیها در این حوالی بنام و پرسابقه هستند. هر چند از آن همه برو و بیا و رفت و آمد حالا مغازهای کوچک مانده است با سقف چوبی و سماورهایی انبار شده بر هم که انگار تاریخ مصرفشان تمام شده است.
علیاصغر برزنونی میانسال مردی است نیشابوری که هنوز هم پایبند حجرهاش توی یکی از خیابانهای اطراف میدان جواد الائمه (ع) مانده است. هر صبح در مغازهای را باز میکند که در روزگاری نه چندان دور پر سر و صدا بوده است. مغازهای با همان شکل و شمایل قدیمی دارد.
تیرکهای سقف چوبی است و سیاهی کار صنعتی که با قلع کاری و آبکاری و پتک و سندان همراه است، سپیدی دیوارها را سترده است. او روزگاری را به یاد میآورد که نه تعمیرکار بلکه سماورساز به معنای واقعی کلمه بود.
سماوری را در گوشه مغازهاش نشانمان میدهد که آرام برزنونی ۵۵۵ بر آن حک شده است و دستاورد همان سالهای نه چندان دور است. روزگاری که سماور برزنونیها چراغ زندگی چندین خانواده را روشن نگاه میداشت و حالا چایسازهای برقی با مارکهای خارجی مجال رقابت را گرفتهاند.
کار او این روزها بیشتر تعمیر است تا ساخت سماور. میگوید: اینجا، ملک پدریام بوده است و سالهای قدیم هم محل زندگیمان و هم کارگاه صنعتی برزنونیها بود. من از ۱۲ سالگی وارد این کار شدم. آن زمان بازار سماورسازی رونق داشت و این همه سوت و کور نبود.
به حالا نگاه نکنید که از آن همه برو و بیا فقط مغازهای کوچک مانده است. با آنکه بازار خوبی نداریم، اما هنوز پای کار ماندهایم. ادامه میدهد: قبلا اینجا و مغازه کناری با برادر بزرگترم (عبدالعلی) سماور میساختیم تا زمان سربازی هم ادامه داشت، اما چون شغل پر سر و صدایی بود از طرف صنف اخطار داده شد که مناسب بافت شهری نیست.
برادرم کارگاهش را به منطقه دهرود در جاده سیمان منتقل کرد و من هم بعد از دوران خدمت مشغول به کار شدم. چند صباحی اتوشویی میکردم و دوباره به همان شغل اول که البته کم رونقتر شده بود یعنی تعمیر سماور برگشتم و تا به امروز هم دست از کار نکشیدم.
خانوادههای دهه ۶۰ که به دنبال مارک بنام بودند برند برزنونی ۵۵۵ به خاطرشان مانده است
برزنونی کوچک میافزاید: سماورسازی شغل پر سر و صدایی بود و مراحل زیادی داشت. باید ورق خارجی و یا نوردی ایرانی را به صورت گِرده و تنه در میآوردیم و قطعات ساخته شده را به خمکاری و چرخکاری میدادیم و محصول نهایی را میگرفتیم.
بعد از سوار کردن آنها سماور درست میشد که به نام خودمان برزنونی ۵۵۵ شهره بود. پدر و مادرها و خانوادههای دهه ۶۰ که به دنبال مارک بنام بودند این اسم به خاطرشان مانده است. هماکنون در این حوالی چند مغازه هستند که تعمیر سماور میکنند.
البته کارشان چیز دیگری بوده و بعد به تعمیر کردن سماور روی آوردهاند. من تنها کسی هستم که در این منطقه هم سماورساز بودم و هم تعمیرات سماور را انجام میدهم.
استاد برزنونی که با فوت و فن کار آشناست، نمیگذارد کار مردم لنگ بماند. او درباره مشکلات و خرابیهای سماورها اینگونه توضیح میدهد: گاهی ممکن است تنوره سماور که نقش محوری در گرم کردن آب دارد، به تعمیر یا تعویض نیاز داشته باشد.
به اصطلاح در این مورد باید تنوره را آشخور کرد. گاهی چرنه کتری کنده میشود و یا سماور سوراخ میشود که به جوش دادن نیاز دارد. اگر تعمیر سماور خرج زیادی داشته باشد همان اول به مشتری میگویم که اصلاً سماور ارزش تعمیر دارد یا نه.
برعکس هم پیش میآید بعضیها با کوچکترین مشکلی که پیش میآید به کارگاه میآیند و میخواهند آن را بفروشند. اول سماور را بررسی میکنم و توضیح میدهم با مبلغی کم میتوان مشکلش را حل کرد.
وی همچنین میگوید: برخی از مردم اعتقاد دارند مزه چایی که ری کنده درست شده است به مراتب از طعم چای کتری و قوری بهتر است. یادش بخیر سماورهای زغالی این طعم را بیشتر داشتند. آن زمان شهر مشهد گازکشی نشده بود و سماور گازی هم به بازار نیامده بود.
در میان سماورهای زغالی، بخشی به نام تنوره بود که در قسمت زیر آن شبکه وجود داشت. در همین بخش زغال میگذاشتند و با گرمای آن آب جوش میآمد. البته تهیه زغال و یا به عمل آوردن زغال از چوب هم برای خودش کاری بود و به هر حال تهیه چای با آن روش چندان ساده نبود.
اصولاً زندگی به شیوه قدیمی چندان ساده نبود، اما لطف و صفای زیادی داشت. هنوز هم خیلیها مثل من دوست دارند چای را در همان سماورهای قدیمی درست کنند و بخورند. حتی نمیتوان چایی که با سماور تهیه شده است را با کتریهایی که روی گاز آشپزخانه داغ شده، یکی کرد. به خاطر همین هم مردم وقتی به دشت و بیابان میروند دنبال چای آتشی هستند لابد علتی در میان است.
بخش زیادی از مغازهای که امروزه کارگاه برزنونی است، مملو از سماور، کتری و قوریهایی است که بر روی هم انباشته شده است. بخشی از آنها هم کاملاً خاک گرفته و پیداست سالها کنار کارگاه روی هم ماندهاند.
او میگوید: اینها مال مردم است. حتی سماورهایی از ۱۰ سال قبل برای تعمیر آوردهاند و صاحبانش برای تحویل مالشان برنگشتند. آن مغازه دیگر هم پر از سماور و کتری و قوری است. به خودم اجازه نمیدهم اموال مردم را بهرغم اینکه فضای کارگاه را گرفتهاند دور بریزم. زندگی من با سماورها عجین شده است و میشود گفت شغل جدیدی هم برای خودم به همین لحاظ دست و پا کردهام: امین سماورهای مردم!
بخشی از آنچه هر کاسبی را دلگرم کار میکند، موضوع اقتصادی و مالی است. بیشتر صنفها در این زمانه از وضعیت درآمدی راضی نیستند و استاد سماورساز هم از این مسئله مستثنا نیست. او میگوید: ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان درآمد دارم، اما نمیتوانم روی آن حساب کنم.
فکر کنید با همین مبلغ باید وسایل کار را هم بخرم. این درآمد فقط نیمی از مخارج ماهانه خانوادهام را تأمین میکند. با اینکه درآمدم اصلاً خوب نیست، اما جرئت تغییر و ارتقای کار را هم ندارم. علتش هم برمیگردد به اینکه پشتوانه ندارم.
امروزه سماورسازی سرمایه زیادی میخواهد. وسایل فنی و صنعتی زیادی میخواهد و باید سولهای بزرگ خارج از شهر داشته باشی و چندین نفر کارگر. مثل سالهای قبل نیست که با سرمایه کوچک میتوانستیم کارهای خوب و پردرآمدی داشته باشیم. کار ما چندان رونقی ندارد و به زودی از بین خواهد رفت و کسانی هم که در این رشته فعال هستند مثل من از قدیم در این رشته ماندهاند.ای کاش زمانه جور دیگری بود.
* این گزارش یکشنبه ۱۳ آبان سال ۱۳۹۷ در شماره ۳۱۶ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.