خیلی از ما وقتی به آخر خط میرسیم، بیشتر توسل و نذر میکنیم تا گره از گره باز شود. نمود این جمله را میتوان در زندگی محمدتقی اسلامی دید. کسی که در جوانی بعد از ابتلای سخت به بیماری، مادرش برای شفای او نذر کرد در حرم امامرضا (ع) کارگری کند. او بعد از طیکردن دوره سخت بیماری درحالیکه دکترها جوابش کرده بودند، شفا یافت و برای ادای نذر مادر، شاگرد کارگاه «ساخت معرق با کاشی» در حرممطهر شد.
او در هشتادویکسالگی وقتی پای گفتگو مینشیند، از فرصت دوباره زندگیکردن که به او داده شد و از عنایت امامرضا (ع) میگوید و اینکه در گذشته که ابزارها چندان پیشرفته نبود، برای معرق کاری در حرممطهر، استاد و شاگردها چه زحمات زیادی میکشیدند که همه از سر ارادت به، ولی نعمتشان بوده است.
محمدتقی سال ۱۳۲۱ در روستایی از تربتحیدریه به دنیا آمد و تا روزی که کار در بارگاه امامرضا (ع) را شروع کرد، چندباری زیارت نصیبش شده بود. آخرین زیارت قبل از مریضی هم وقتی بود که عمه بیاولادش را به مشهد آورد تا شناسنامه برایش بگیرد و او را راهی مکه کند. او در سال ۱۳۴۵ بعد از توسل به امامرضا (ع) با دوندگی فراوان برای عمهاش شناسنامه میگیرد و او را راهی حج میکند.
با یادی از آن روزها میگوید: چند روز بعد از این بدرقه، سخت درگیر کشاورزی در روستا شدم. از کار بود یا چیز دیگر، چنان بیماری در جسمم رخنه کرد که بعد از سه شبانهروز شبیه میتی شده بودم که نفسش کموبیش میآمد. همان روزها حتی مقدمات کفنودفن من را هم فراهم کردند. حاجآقای امینی که محضردار بود و مدتی شاگردیاش را کرده بودم، پیشنهاد داد برای درمان، من را راهی مشهد کنند. حتی استخاره هم گرفت و خوب آمد.
محمدتقی که سالها قبل پدرش را از دست داده بود، با کمک مادر و چند تن از اقوامش به مشهد میرسد. دکتر عربشاهی تشخیص بیماری مننژیت مغزی میدهد و میگوید راهی ندارد مگر امامرضا (ع) نگاه لطفی به این جوان بیندازد.
حاجآقا میگوید: بعد از این جواب دکتر، مادرم راهی حرممطهر میشود و شفایم را از امامرضا (ع) طلب میکند. همانجا نذر میکند در ازای سلامتی و زندهماندنم، من کارگر و خادم امامرضا (ع) شوم. خداراشکر بعد از چند عمل جراحی و ماهها بستریشدن در بیمارستان گوهرشاد، شفا پیدا کردم.
حاجآقا درهمان سال برای وفا به عهدی که مادر بسته بود، راهی مشهد و آستانقدس میشود. همان زمان با درخواستش برای کار موافقت میکنند و در کارگاه حاجاحمد زجاجی، از معرقکاران کاشی حرممطهر، بهعنوان شاگرد مشغول به کار میشود.
حاجآقا اسلامی تا کار معرق با کاشی را میبیند، ازخداخواسته عاشق این کار میشود؛ بهطوریکه ۳۰ سال از ۳۵ سال کارش در حرممطهر میشود ساخت معرق با کاشی و نصب آنها در بخشهای مختلف حرم.
او از نحوه معرقکاری در دهه ۴۰ و ۵۰ در حرممطهر چنین به یاد میآورد: آن زمان استادهای زیادی مانند حاجاحمد زجاجی، بجستانی، حسین غفاریان، حاجمیرزاحسین حسینینژاد، حاجحبیب، غلامرضا عرضی و حاجمحمود حداد بودند که خیلیها استادهای بنام حرم بودند. برای ساخت معرق ابتدا نقشه کاشی را روی کاغذ میکشیدیم، بعد آن را روی کاشی که ساخته بودیم، پیاده میکردیم.
آنطور که او به یاد میآورد، این پیادهکردن طرح روی کاشی تمرکز فراوانی میخواست و زور نمیخواست: در این کار ابتدا طرح اولیه روی کاغذ توسط استاد یا معمار یا نقاش تهیه میشد، بعد کاغذ را تکهتکه میکردیم. البته در طرح شاهعباس این تکهتکهشدن نیست و شیوه کار فرق میکند. هر قسمت تکهشده شمارهگذاری میشد، بعد با قیچی بند اسلمی و بند خطایی را درمیآوردیم. بعد با اره گلها را درمیآوردیم و کنار هم میگذاشتیم. سپس تکهها را با یک سرشک رقیقی میچسباندیم روی کاشیها و خشک میکردیم.
بعد از این کار، کاشیها زیر دست تیشهدار میرفت. کار او جداسازی لعابهای اضافه بود. با تمامشدن کارش ما سنباده میزدیم که ابتدا با دست بود، بعدها دستگاه آمد و کار راحتتر شد. برای رنگ هم برخلاف امروز از رنگهای گیاهی بهره میبردیم. بعد طبقهبندی میکردیم و داخل جعبه میگذاشتیم. البته به این آسانی که نبود؛ تولید کاشی از سیمان، سخت بود. کارها را با دست و دستگاه سنباده میکشیدیم و نمرهگذاری میکردیم. موقع نصب، استادها براساس شمارهها کارها را میچیدند.
او به تفاوت معرق خراسان با سایر شهرها اشاره میکند و میگوید: کار معرق در حرممطهر از بینظیرترین و محکمترین کارها در کشور است. مثلا در اصفهان کاشی را با گچ میساختند که به همین دلیل مقاومت کمی داشت، اما رنگولعابش از کاشی خراسان بیشتر بود. در اینجا ما پشتشان سیمان میزدیم و مقاومتشان را زیاد میکردیم. برخلاف اصفهان که سنبادهکشی ندارند، ما ساعتها سنباده میکشیدیم تا قالب کاشیها زیبا و زاویهدار شود.
هنر دست حاجآقا در حرممطهر کم نیست. خودش به سقاخانه، نقارهخانه، صحن امام، دانشگاه رضوی و موارد مشابه اشاره میکند و میگوید: سال ۱۳۴۶ بود که سقف سقاخانه را کار کردیم که نمونه قبلی نداشت تا از روی آن بشود کار کرد. در نتیجه، ابتدا متراژ گرفته شد، بعد نقشه آن تهیه شد و نقشهها را دادند به ما معرقکارها. در نهایت هم کارها تهیه و نصب شد.
او که زیر دست استادان زیادی کار کرده است، از شکرالله خوشدست، معمار و مقرنسکار بزرگ حرممطهر، یاد میکند و میگوید: در کار بینظیر بود و همه ذوق و هنرش را در حرممطهر بهکار میبرد. بهمعنای واقعی عاشق کارش در این مکان بود. از سر همین ارادت هم آثار خوبی از خودش بهجا گذاشت که نمونه آن رواق دارالشکر است.
او خودش طرح این رواق را داد و همه طرحهای معرق، مقرنس و همچنین آینهکاریهای آن را خودش کشید و حتی در اجرا کمک کرد. رواقی که بهگفته خودش آن را برای باقیاتصالحاتش ساخت. آنطور که آقای اسلامی به یاد میآورد، کارگاه معرق و مقرنسکارها در صحن انقلاب و صحن نو بود که در اواخر دهه ۷۰ به کنهبیست منتقل شد.
حاجآقا اسلامی این روزها در هشتادویکسالگی درگیر چندین بیماری است که جسمش را نحیف و مغزش را درگیر کرده است و حتی امکان بردنش به حرم و عکاسی از او در محل معرقکاریهای خودش نبود. برای او آرزوی سلامتی و بهبودی میکنیم.
* این گزارش پنجشنبه ۱۱ آبانماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۲۴ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.