مجموعههای مردمنهاد بسیاری در سطح شهر هستند که هرکدام در زمینهای فعالیت دارند. اما اینکه یک جوان سیویکساله ناشنوا بهتنهایی به فکر تأسیس مجموعهای آموزشی و فرهنگی بیفتد که کارکردی خاص دارد و مختص یک گروه ویژه است، درخور توجه است. حالا آموزشگاه آنها در محله گاز، محل رفتوآمد بسیاری از ناشنوایان از شهرهای دور و نزدیک است.
همهچیز به تصمیم ایمان طوسی برمیگردد که در چهاردهسالگی و بهدنبال یک تب شدید، شنوایی خود را از دست داد و هرچه بزرگتر شد، بیشتر حس کرد که دنیای ناشنوایان دنیای متفاوتی است و آنها غربت و تنهایی بیشتری دارند.
میداند کنار همه کارهایی که برای این گروه انجام شده و کم است، یکی دیگر باید برای کمک به آنها همت کند و بههمیندلیل سال ۱۳۹۶ مجموعهای را برای توانمندسازی ناشنوایان راه میاندازد.
کمکم مادر، برادر و عروس خانواده هم به این جمع اضافه میشوند. درحقیقت یک گروه خانوادگی همراه این مجموعهاند تا زیر بال و پر آنهایی را بگیرند که باید با زبان اشاره با آنها حرف زد. به بهانه روز ناشنوایان در جمع آنها حاضر شدیم.
ایمان که دانشجوی دکترای زبانشناسی است تعریف میکند: اوایل همیشه با خود میگفتم معلولیت محدودیت نیست، اما بهمرور زمان با محدودیتهای زیادی برخورد کردم؛ مثلا نمیتوانستم از برنامههای تلویزیون که زیرنویس نداشت، استفاده کنم، یا نمیتوانستم تلفنی با کسی صحبت کنم.
اگر در خیابان تصادفی اتفاق میافتاد، هیچ راه ارتباطی برای تماس با ۱۱۰ و... نداشتم. فیلمهای سینما برای ما مناسبسازی نشده بود و در دوران تحصیل همیشه تنها میماندم؛ چون نه استاد و نه همکلاسیها حوصله صحبت به زبان اشاره با من را نداشتند.
ایمان تصمیم گرفت در حوزه مددکاری ادامه تحصیل دهد؛ برای این کار حرفه آرایشگری را یاد گرفت تا بتواند بخشی از هزینههای تحصیلش را بپردازد، اما باز هم برخوردهای اطرافیان آزارش میداد. به هر شکلی بود، تحصیلاتش را ادامه داد و بعد از آن به کمک مادرش این مجموعه را راه انداخت. اوایل، چون هیچ جایی در مشهد برای مشاورهدادن به ناشنوایان نبود، کلینیک مددکاری اجتماعی آنها به این گروه مشاوره میداد و بعدها فعالیتهای دیگری به آن اضافه شد.
آقاایمان تعریف میکند: اوایل دوست داشتم گوش شنوایشان باشم. آنها با زبان دست و اشاره صحبت میکردند و من به حرفهایشان گوش میدادم. بعدها بهخاطر همه سختیهایی که کشیده بودم، تصمیم به مطالبهگری گرفتم و درنتیجه کانون مردمنهاد «مهرآفرینان سرزمین سکوت» را راهاندازی کردیم که در حوزههای مختلف فرهنگی، ازدواج و آموزش فعالیت میکند. هزینهها را اطرافیان و خیران تأمین میکنند و خدا را شکر اینجا را سر پا نگه داشتهایم.
آقاایمان از زمانی تعریف میکند که به دانشگاه میرفته است. میگوید: از بین چهاردهناشنوای کلاس فقط چهار نفر فارغالتحصیل شدند و تنها دلیلش این بود که استاد، فردی سالم بود که فقط صحبت میکرد و جزوهای نداشت. وقتی با اعتراض من و دوستانم روبهرو میشد، پاسخش این بود که من نمیتوانم وقتم را برای شما بگذارم؛ این درحالی بود که من و همکلاسیهایم تا دیپلم با زبان اشاره درس خوانده بودیم.
او خوشحال است که با راهاندازی مرکز آموزش فنیوحرفهای در حوزه توانمندسازی توانیابان فعال است. ازجمله کارهای مطرح مجموعه را ساخت دستگاه شبیهساز رانندگی معرفی میکند که باعث رفع استرس افراد حتی افراد سالم در رانندگی میشود. علاوه بر این کتاب آییننامه راهنمایی و رانندگی نیز به زبان اشاره ترجمه شده است.
آقاایمان میگوید: همچنین اخبار را برای ناشنوایان انتخاب میکنیم و آنها را در جریان خبرها قرار میدهیم. تولید محتوای تخصصی یکی دیگر از کارهای این مرکز است؛ بهعنوان مثال همه آموزشهای فنیوحرفهای در این مرکز به زبان اشاره ترجمه شده است تا ناشنوایان در سراسر کشور از آن استفاده کنند.
البته فعالیتهای فرعی این مجموعه هم زیاد است که آقاایمان به برخی از آنها اشاره میکند و تعریف میکند: دفینویاب برچسبی برای اموال است که روی مدارک مهم مثل کارت ملی و کیف پول و... چسبانده میشود و دارای شماره پیامک مرکز است تا پساز پیداشدن اموال ناشنوایان با آنها تماس تصویری گرفته شود.
اعظم طوسی، مادر ایمان، فوقدیپلم رشته حسابداری دارد و یکی از اعضای فعال این مرکز است. افتخارش این است که سیسال به جامعه معلولان خدمت کرده است. انگیزه خود را برای این فعالیت، داشتن دو فرزند ناشنوا و لمس مشکلات آنها از نزدیک عنوان میکند.
هنوز هم باورش نمیشود که یک اتفاق، مسیر زندگیاش را تا این اندازه متفاوت کرده است؛ تعریف میکند: شانزدهساله بودم که ازدواج کردم. مدیریت دفتر تیپاکس (اسناد ماشین) را برعهده داشتم. از کارم خیلی راضی بودم و همزمان در دو شعبه فعالیت میکردم.
با بهدنیاآمدن فرزند بزرگترم، احسان که ناشنواست، ورق زندگیمان برگشت و کارم را نتوانستم ادامه دهم. بههمراه همسرم که او هم تحتتأثیر مشکلات افراد ناشنوا قرار گرفته بود، شروع به فعالیت کردم. همسرم با خریدن اتوبوس و مینیبوس، رانندگی سرویس مدارس استثنایی را قبول کرد. البته بعداز مدتی این کار را کنار گذاشت، ولی من که مشکلات ناشنوایان را از نزدیک میدیدم و رنج میبردم، دلم میخواست کاری برایشان انجام دهم.
اعظمخانم هنگام بیان گذشته زندگی خود بغض میکند و میگوید: من مادر هستم و نمیتوانم سختیکشیدن فرزندم را ببینم. یک فرد ناشنوا مشکلات بیشتری نسبتبه افراد سالم برای درسخواندن و کار و زندگی دارد؛ زمانیکه پسرم دانشگاه درس میخواند، چون رابطی در کلاسشان برای زبان اشاره نداشتند و حضور من در کلاس بهعنوان رابط غیرقانونی بود، پشت در کلاس گوش میایستادم تا مطالب را به پسرم منتقل کنم.
شاید خیلیها فکر کنند کار بیهوده و سختی بوده است و برخی هم به من میگفتند این کار را نکنم، اما بهترین لحظههای زندگی من زمانی بود که درسها را به فرزندم منتقل میکردم.
سعید طوسی متولد۱۳۶۴ است، کارشناسی نرمافزار دارد و مسئول مجموعه دفینو (دف اینویشن مارکت) است که تولیدکننده محتوای تخصصی و نوآوری برای ناشنوایان است.
سعیدآقا میگوید: شغل من آزاد است؛ به کمک مادر و برادرانم تصمیم گرفتیم به جامعه خدمت کنیم و دغدغههای ناشنوایان را در این مجموعه مطرح کنیم. چون کمبود مترجم داریم، سامانهای طراحی کردیم که افراد در موضوعات مختلف فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و... بهراحتی به مترجم آنلاین دسترسی داشته باشند. برای افراد سالم و ناشنوایان تولید محتوا میکنیم.
گروه خانوادگی آنها با دشواریهای بسیار مواجه شده است. گاه امید پیش رویشان مانند بارقهای نورانی جلوه یافته و گاه به حد کورسویی کوچک و دور رسیده است. بااینحال ناامید نشدهاند؛ چون میدانند خیلیها با زبان اشاره برایشان دعا میکنند و این دعا مستجاب میشود.
* این گزارش یکشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۰ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.