ایرانیان از دیرباز دوستدار خاندان عترت و مفتخر به ولایت آنان بودهاند. تاریخ میگوید قبیله بنیحمرا، از قبایل ایرانیتبار شیعیمذهب کوفه، نخستین کسانی هستند که پس از واقعه کربلا، آشکارا مجالس عزاداری عاشورا را بهپا میکنند و برای خونخواهی سیدالشهدا (ع) به مختار ثقفی میپیوندند.
پس از شهادت امامرضا (ع) و دفن پیکر مطهر ایشان در مشهد، عزاداری امامحسین (ع) در ایران، رنگوبوی دیگری میگیرد و سبب میشود ایرانیان آن را هرساله و بهطور مداوم برگزار کنند.
برگزاری این عزاداریها البته در طول زمان دچار فرازوفرودهایی است؛ برای مثال با روی کار آمدن آلبویه که خود ایرانی و شیعه هستند، شیعیان و دوستداران امامحسین (ع)، مجال بیشتری برای عزاداری پیدا میکنند یا در دوره صفویه و حمایت رسمی آنان از تشیع، برپایی عزاداری دامنه گستردهتری مییابد و در سراسر نقاط ایران متداول میشود.
در دورههایی هم البته این آیین با محدودیتهایی روبهروست؛ ازجمله در زمان حکومت پهلوی اول که برپایی مجالس عزاداری محرم و روضهخوانی ممنوع میشود. در مجال امروز نگاهی انداختهایم بر محدودیت عزاداریها در دوره رضاشاه؛ البته عزاداری حسینی در دوران رضاشاه را باید در دو بازه زمانی مجزا بررسی کرد؛ یکی دوره پیش از شروع ممنوعیت و محدودیت در عزاداریها که قبل از تحکیم پایههای قدرت رضاشاهی و مبدل شدن او به یک مستبد کامل است و دوم، دوره پس از ایجاد ممنوعیتها و محدودیتها، قبل از کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی و ظهور رضاشاه در عالم قدرت و سیاست.
مراسم عزاداری حسینی در ایران فرازونشیب بسیاری را طی کرده است. مراسم و محافل عزاداری محرم که پس از مشروطه دوم دچار رکود شده بود، در سالهای پایانی حکومت احمدشاه قاجار و پیش از کودتای رضاخانی، دوباره رونق میگیرد.
مرحوم «آیتالله حسین بدلا» در کتاب خاطرات خود نقل میکند: «در دوره ناصری، حکومت به برپایی مجالس عزاداری اهتمام ویژهای داشت. بعد از مشروطه دوم از رونق اولیه عزاداری کاسته شد، اما احمدشاه تا حد زیادی سعی میکرد وضعیت سابق را زنده کند؛ به همین منظور، شخصا در مراسم عزاداری شرکت میکرد و دولتمردان را نیز به شرکت در آن مراسم تشویق مینمود».
بر همین اساس، رضاخان نیز که با کودتای ۱۲۹۹ به فضای سیاسی کشور راه یافته است، رویه حضور در مراسم عزاداری را در پیش میگیرد. در این دوره، هم مردم و هم خود رضاخان و دستگاه حکومتی به برگزاری هرچه باشکوهتر سنت عزاداری حسینی و مجالس و مراسم سوگواری سیدالشهدا (ع) تأکید میکنند.
به همین دلیل از سال ۱۳۰۰ خورشیدی تا قبل از ایجاد محدودیتها و ممنوعیتها برای برپایی مجالس عزاداری، در تکیه دولت، در حضور شاه و درباریان و همچنین در ادارات دولتی و نظامی و حتی در مجلس شورای ملی، محافل روضهخوانی برپا میشود. در این زمان، تکیه قزاقخانه به دستور شخص رضاخان، از مراکز مهم عزاداری و روضهخوانی است.
«آیتالله بدلا» در همین زمینه میگوید: «آقاسیدکمالالدین بهبهانی، برادر آقاسیدعبدالله بهبهانی، (مؤسس مشروطیت بود) روضه مفصلی داشت که همه سران مملکت هم میآمدند. به من خبر دادند امشب دسته قزاقها میآیند روضه سیدکمالالدین. گفتند دسته بدجوری منظم و مرتب و مستقیم است. یک مو نمیزند. اینجور، رضاخان قدرت دارد که دسته را منظم کرده است.
شب شام غریبان هم شمعها در یک خط مستقیم قرار داشت. تا شاه نشده بود، خوب این برنامهها را منظم نگه میداشت؛ مثلا روضه برقرار میکرد در قزاقخانه. منبریهای درجهاول [را]هم دعوت میکرد و از همه محلات و دستهجات برای عزاداری میرفتند قزاقخانه. این اندازه برای روضه و عزاداری فعالیت داشت».
رضاخان سردار سپه در دوران وزارت جنگ نیز عزاداریهای محرم را بهصورت مفصل برگزار میکند. سال ۱۳۰۰ از روز دوم محرم ۱۳۴۰ قمری، در تکیه قزاقخانه، روضهخوانی و عزاداری و ذکر مصیبت خامس آلعبا (ع) شروع میشود.
دستهبندهای سینهزن و سنگزن محلی و صنفی که به آنجا میروند، وزیر جنگ (سردار سپه) آنها را گرامی میدارد و به هریک از سران و مؤسسان آن، یک طاقه شال داده میشود و پذیرایی گرمی بهعمل میآید. آنطور که نقل میشود، وزیر جنگ برای آنکه در تمام طبقات نفوذ کرده باشد، بدون استثنا تمام ذاکران و روضهخوانها را برای اقامه ذکر مصیبت دعوت میکند.
در مجموعه دوجلدی «تاریخ بیستساله ایران»، نوشته حسین مکی، آمده است: «رضاخان پس از اتمام روضه، به هریک مبلغی پول میداد. از همه اینها مهمتر اینکه روز دهم محرم (روز قتل)، دسته قزاقها با یک هیئت و نظم و تشکیلات مخصوصی به بازار آمده و چند دسته موزیک درحالیکه آهنگ نوا و عزا مینواختند، اسب و یدک همراه داشتند و خود سردار سپه نیز درحالیکه سر خود را برهنه کرده بود و کاه روی سر خود میپاشید، در جلوی دسته دیده میشد.
دستهای از قزاقها هم به سروصورت خود گل زده، عزاداری میکردند. همچنین شب یازدهم، قزاقها شام غریبان گرفته بودند و خود سردار سپه سروپابرهنه، شمع به دست گرفته با آنها همراه بود. قزاقها به مسجد جامع تهران و مسجد شیخعبدالحسین که از بزرگترین مجالس روضه آن روز بود، آمدند و یک دور، دور مسجد گردش کردند». جالب اینکه مجلس روضه قزاقخانه و نظامیان، آنقدر اهمیت مییابد که احمدشاه نیز در آن شرکت میکند.
رضاخان بعد از رسیدن به رئیسالوزرایی، دیگر مانند قبل در دستهها شرکت نمیکند، اما همچنان از مراسم عزاداری ائمه (ع) حمایت میکند و خود در آنها حضور مییابد. طبق آمار نظمیه تهران در سال ۱۳۰۴، روز هفتم محرم، ۴۸ مجلس روضه و در روز تاسوعا ۵۳ مجلس برگزار میشود.
«قهرمان میرزاعینالسلطنه» در ذیل خاطراتش درباره ایام محرم سال ۱۳۴۴ قمری (۱۳۰۴ خورشیدی) چنین مینویسد: «شنبه دهم، امروز عاشورا بود. من فقط جلوی بازار خودمان ایستاده، تماشای دستهجات را میکردم. همه خبرها همینجاست.
دسته نظامیان گذشت؛ خیلی مبکی و باشکوه. اول کتل و یدک و سواره نیزهدار، بعد موزیک و شاگردان مدرسه نظام، بعد پیادهنظام توپخانه، سواره همه سرهای باز، بعضی دستهجات لخت، صاحبمنصبان سربرهنه جلو، بعد اصناف متعلق به نظام؛ ازقبیل خباز، کفاش، خیاط، دو ذوالجناح هم داشتند».
رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت و تحکیم پایههای قدرتش، تغییر رویه میدهد. او در اولین اقدام مستقیمی که پس از رسیدن به سلطنت انجام میدهد، محل روضه قزاقخانه را به تکیه دولت منتقل میکند و بهنوعی از شکوه و جلال و مدت آن میکاهد.
در این دوره، اولین مراسمی که بهطور رسمی و دستوری ممنوع میشود، رسم تعزیه و شبیهخوانی، قمهزنی و زنجیرزنی [ازجمله زنجیرهای تیغدار]است. قمهزنی طی دستوری در سال ۱۳۰۸ ممنوع میشود. رضاشاه به دو دلیل این مراسم را غدغن اعلام میکند؛ یکی مخالفت برخی از این مراسم با اصول بهداشتی و دیگری بهدلیل خرافه دانستن آنها.
رضاشاه از این آسیب بهره میبرد؛ چون اوهام و خرافات رسوخکرده به مراسم، نهتنها مورد تأیید هیچ قوه عاقلهای نیست که مراجع و روحانیان شیعه هم دلبستگی به اینگونه رسوم ندارند. رضاشاه با ممنوعیت چنین مراسمی، در تقابل با روحانیان و اکثریت مردم قرار نمیگیرد و تا سال ۱۳۱۰ خورشیدی، مراسم مذکور ممنوع اعلام میشود.
«آکی ئوکازاما»، بانوی جهانگرد ژاپنی که بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۱ به ایران آمده است، پس از شرحی از تعزیه در ایران، در سفرنامهاش مینویسد: «من از بخت بد نتوانستم در مدت اقامتم در ایران، این تعزیه را که حالوهوای هزارویکشب دارد، ببینم. امروز تکیه دولت، دیگر وجود ندارد و نشنیدهام که شاه (کنونی) به دیدن این تعزیه رفته باشد».
مرحله بعدی محدودیت و ممنوعیت، برای دستهجات عزاداری رخ میدهد؛ رضاشاه ابتدا در این امر، محدودیتهایی ایجاد میکند.
«مریت هاکس» آمریکایی در خاطراتش از سال ۱۳۱۱، در کتاب «ایران؛ افسانهوواقعیت» مینویسد: «در بیشتر شهرها تردد دستهها محدود به نواحی خاصی در شهر میشد؛ مانند بازارها و میدانهایی که چندطرف آن را بسته بودند و مذهبیها مجبور بودند بهدور آن حرکت کنند. فرمانداری بسیار روشنفکر تصور میکرد محدود کردن دستهها به نقاط نسبتاخلوت، از شکوه و عظمت شهدا خواهد کاست. برخی تصور میکنند و بعضی امیدوارند که رسم دسته راهانداختن، کمکم بهطور کامل از بین برود».
بالاخره تا سال ۱۳۱۴ دستهجات عزاداری نیز ممنوع میشود و تنها برپایی روضه در مساجد، تکایا، اماکن عمومی و خانهها مجاز است.
پس از طی این مراحل، رضاشاه هدف اصلی و نهایی خویش را اجرا میکند و آن، منع روضه و روضهخوانی و جلسات سوگواری و عزاداری سیدالشهدا (ع) است. اقدام دولت در ضدیت با روضهخوانی، آنچنان است که از واکنش مذهبی مردم بیم دارد و چنین دستور داده میشود: «این اقدامات با متانت صورت گیرد». سرانجام تا سال ۱۳۱۶، مراسم روضهخوانی نیز مانند دیگر مراسم عزاداری حسینی، ممنوع میشود؛ اگرچه مردم بهصورت مخفیانه و پنهانی در خانهها، مکانهای دورافتاده و حتی گاهی در صحرا و بیابان، همچنان مراسم روضه و عزاداری را برگزار میکنند.
مشهد دوره قاجار یک شهر با آیینهای با شکوه مذهبی است که در ایام محرم میزبان عزاداران بسیاری بوده، اما این شکوه در دوره پهلوی اول با تصویب قانون ممنوعیت عزاداری در ماه محرم به خاموشی میگراید. اسناد میگویند بهدلیل واقعه مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ این ممنوعیت زودتر و با سختگیری بیشتری اعمال میشود. با این همه مردم این شهر برای حفظ رسوم ماه محرم راهکارهای دیگری را پیمیگیرند.
حجتالاسلام «حاجآقا سیدمحمدمهدی طباطباییشیرازی»، نماینده دور دوم و سوم مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی، در خاطرات خویش نقل میکند: «در همان مشهد قرار شد که برنامه روضهخوانی باشد. پدرم مرا هم برد با خودش و گفت قرار است بچهها داخل کوچه باشند که خبر بدهند؛ اگر مأموری آمد، بچهها راپرت بدهند.
آن وقت رفتیم در محمدآباد مشهد، [در]باغ انگوری، مجلس عزاداری برپا شد». درواقع این شکل از برخورد با اعتقادهای دینی مردم، سبب میشود خانوادههای مذهبی، آیینهای عزاداری محرم را به شکل پنهانی و زیرزمینی یا در باغهای بیرون شهر و حتی در حمامهای عمومی با حضور تعداد محدودی از افراد برگزار کنند.
سالخوردگان مشهدی در خاطراتشان گفتهاند که عوامل حکومتی، علما را میگرفتند، قبایشان را قیچی میکردند و پس از تحمل یک ماه حبس، تعهد میگرفتند که دیگر روضه نخوانند؛ به همین دلیل بود که روحانیان و روضهخوانان شهر وقتی در مجلسی حاضر میشدند، از مردم میخواستند آرام گریه کنند، مبادا صدا به گوش بیگانهای برسد و خبر به عوامل حکومتی ببرد.
۱۳۰۱: محرم این سال، رضاخان میرپنج، برای مشروعیت یافتن میان مردم با یقه باز، پیشاپیش هیئت عزادار در میدان توپخانه حرکت کرد.
۱۳۱۱: رضاخان تعطیلی چهارروزه محرم را به سه روز کاهش داد و اعلام کرد از برپایی آیینهای مرسوم در عزاداریها جلوگیری شود.
۱۳۱۴: رضاخان دستور داد عزاداریها فقط در تکایا و مساجد برگزار شود. عزاداران فقط مجاز به روضهخوانی هستند و سینهزنی و بهراه انداختن دسته در خیابان، غدغن است.
۱۳۱۶: طی اعلامیه محرمانه وزارت داخله، روضهخوانی هم ممنوع شد. در این دستور، هدف از چنین کاری، دور کردن مردم از خرافات و آشنا کردن آنها با تمدن امروزی بیان شد.
۱۳۱۹: دولت رضاخانی به سران اصناف و بنگاهها دستور داد جشنواره جشن و شادی راه بیندازند که برگزاری این جشنوارهها، مصادف با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بود.
۱۳۲۲: مردم بیتوجه به ممنوعیت عزاداری، مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی را در تکایا برگزار کردند و درپی آن، برپایی مجالس روضهخوانی نیز در خانهها باب شد.
محدود شدن روضههای دولتی و ممنوع شدن بعضی اقسام عزاداری: ابتدا محل روضه قزاقها در تهران به تکیه دولت انتقال یافت. زنجیر زدن و دستهبندی که همیشه در روضهها متداول بود، هم در تکیه دولت برگزار نشد. همچنین تعداد روزهای تعطیل در دهه اول محرم از چهار روز به سه روز کاهش یافت و از کارهای فرعی و مرسوم مثل زنجیرزنی در دستههای عزاداری جلوگیری شد.
تغییر صورت ظاهری عزاداری به مراسم کلیسا: در مجالس روضه از میز و نیمکت بهرسم کلیساهای غربی استفاده شود. رضاخان در پاسخ به نامه ستاد ارتش در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۱۴ خورشیدی، درباره چگونگی برخورد با مراسم ایام محرم در مساجد و تکایا چنین دستور داد: «البته بایستی روضهخوانی کنند و ممانعت نمیشود، ولی روضهخوانی بایستی در مساجد و تکایا باشد، آنهم مرتب و باقاعده و در روی نیمکتها، مستمعین بنشینند و آقایان محدثین و متخصص، روضهخوانی کنند. سینهزنی و از این قبیل کارهای سابق بهکلی ممنوع است».
خرافه شمردن عزاداری: بعضی جنبههای عزاداری در آن دوران مثل قمهزنی، وجهه خوبی نداشت و به همین بهانه، کل مراسم خرافه انگاشته شد. رژیم برای عملی کردن این کار در اسفند ۱۳۱۶ هجریشمسی، طرح «ممنوع بودن روضهخوانی» را با توجیه بیرون کشیدن خرافات از سر مردم، به استانداریها ابلاغ کرد.
ممنوعیت کامل عزاداری: وزارت داخله حکومت پهلوی در اسفند ۱۳۱۶ هجریشمسی طی بخشنامهای به تمام استانداریها و فرمانداریها اعلام کرد: «جلوگیری از روضهخوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا نمودن به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسی داخلی دولت است».
حتی کار به جایی رسید که در هنگام مراسم ترحیم افراد -که معمولا ذکر مصیبت ائمه (ع) گفته میشد- نیز محدودیتهایی برقرار شد که طی آن در این نوع مراسم، واعظ حق ذکر مصیبت را نداشت.