اسم «شاهحسین» و عَلَم معروفش را ۳ سال پیش از زبان یکی از پیرغلامانِ هیئت علیاکبریها در خیابان طلاب شنیدیم و این اربعین فرصتی دست داد تا در محله رضاشهر، پای صحبت کسی بنشینیم که بیشاز چهلسال در هیئتهای مختلف شهر علمکشی کرده است؛ محمدعلی توانایی خبازان، بچه نوغان قدیم است که این روزها، هفتاد و دو سالگیاش را پشتسر میگذارد.
توانایی خبازان اگرچه خادمی در دستگاه امامحسین (ع) را افتخار تمام زندگیاش میداند، اما اوج این افتخارات را مربوط به زمانی میداند که به «علم شاهحسین» شانه داده است. علمی که عنوان «بزرگترین علم ایران» را پشت نامونشانش دارد و حالا ۱۰ سال است بهجای هیئت، در موزه آستانقدس رضوی نگهداری میشود. با این علمکش قدیمی شهرمان درباره همین علم مشهور بهگفتگو نشستهایم؛ همراه این گفتگو باشید.
- از چه سالی وارد هیئتهای مذهبی شدید؟
نوغان قدیم هیئتی داشت به نام «آلطاها». خیلی کمسنوسال بودم که دست در دست پدرم راهی این هیئت شدم و بعدش هیئتهای دیگر همان محله. این آشنایی سبب شد که سالهای پس از آن هم هر محرم در دستگاه آقای مظلومم نوکری کنم.
- شما سالها علمکش علمی بودید که بهنام شاهحسین بود. او را از کجا میشناختید؟
اسمش حسین است، فامیلش غیور مرادی. ۱۷ سالی از من بزرگتر بود. پدرش اصالتا یزدی بود و در پایینتر از «قبر میر» ارده و شیره میفروخت. پدر حسین آن روزها میرفت یزد، ارده و شیره میآورد و در مشهد میفروخت. این خانواده را از آن دوران میشناسم. بعدها هم که پایم به هیئتهای مذهبی باز شد، او را بسیار میدیدم. خودش هیئتی داشت به نام «قائم آلمحمد (عج)» که در آنجا میاندار بود. توی هیئتش ۲ هزار سینهزن لخت میشدند و عزاداری میکردند.
- حسین غیور مرادی چرا به شاهحسین معروف شده بود؟
غیور مردای مردِ شاعرمسلکی بود. چند دفتر شعر هم در مدح ائمه اطهار نوشته بود که دست فرزندانش است. همیشه در جمع هیئتیها شعر میخواند. یکی از توصیفهایی که در مورد امامحسین (ع) بهکار میبست و همیشه با صدای بلند تکرارش میکرد، این بود: «شاه مردان حسین (ع) است.». هماندوران وقتی علمش به هیئت آمد و وارد راسته بازار شد، اسمش سر زبانها افتاد و به این نام معروف شد.
- علم معروفش چهسالی و به دست چهکسی ساخته شد؟
گویا این علم حوالی سال ۱۳۲۰ بهدست حاجامیر عرب در اصفهان ساخته شده، اما آن دوران ۶ متری بیشتر نبود. بعدها شاهحسین بهدلیل علاقه زیادی که به این علم داشت، آن را با هزینه خودش بزرگتر کرد تا آنجاکه طولش به ۱۳متر رسید و بزرگترین علم ایران در دوره خودش نام گرفت؛ البته این علم به خاطر تزئینات خاصی که دارد، هنوز هم در کشور بینظیر است.
- شاهحسین این تزئینات را از کجا تهیه میکرد و شامل چه چیزهایی میشد؟
شاهحسین راننده تریلی بود. هرچه داشت سر این علم گذاشت. بعدها حتی ماشینش را فروخت تا خرج علم کند. میرفت بازار سیداسماعیل تهران یا بازار قدیم اصفهان و هرجور عتیقهای که میتوانست، میخرید و به علم وصل میکرد؛ شیر، طاووس و بسیاری از نمادهایی که اغلب عتیقه و طلاکوب هستند.
- تزیینات علم با این حیوانات نشانه و نماد چیست؟
هرکدام از حیوانات بهدلیلی روی علم نشستهاند. درواقع از اعتقادی سرچشمه میگیرند؛ مثلا کبوتری که روی علمها میبینید اشاره به داستان شهادت امامجواد (ع) دارد. نقل است که پیکر امامجواد (ع) را پس از شهادت ۲ تا ۳روز روی پشتبام میگذارند و کبوترها برای اینکه آفتاب پیکر ایشان را نسوزاند، بالهایشان را میگسترانند و بر پیکر ایشان سایه میاندازند.
برخی دیگر هم معتقدند که کبوتر مورداستفاده در علمها به داستان آن کبوتری اشاره دارد که با آغشته کردن پروبال خود به خون امامحسین (ع) خبر شهادت آن حضرت را به مدینه برد. برخی از آنها علاوهبر وجه نمادین، به یکی از حوادث واقعه عاشورا اشاره دارند، بهطوریکه بر طبق کتاب بحارالانوار در کربلا برخی از حیوانات به حضرت اباعبدا... (ع) پناهنده شدند و اینمسئله فلسفه استفاده از اشکال حیواناتی، چون گوزن بر روی علامت است.
یا روایت است که شیر و چندحیوان دیگر برای کمک به امام حسین (ع) اعلام آمادگی کردند که آن حضرت از این مسئله امتناع ورزیدند و طبق روایات این حیوانات بعد از شهادت امام (ع) و یارانش بر جنازه آنان حاضر شده و گریستند.
ازسویدیگر شیر مظهر قدرت است و همه شیعیان حضرتعلی (ع) را بهعنوان «شیرخدا» میشناسند. خیلیها شیری را که روی علم نشسته، نمادی از حضرت امیر (ع) میدانند.
یکی دیگر از نمادهایی که در دوطرف علامت و دوطرف تیغهها دیده میشود اژدهاست که نشاندهنده حضور جنیان در واقعه کربلاست؛ چراکه بر اساس روایات، اجنه در روز عاشورا به کمک امام حسین (ع) رفتهاند، اما آنحضرت کمک آنها را نپذیرفت.
ازسویدیگر اژدها نماد عقیمی و راندهشدگی است و معمولا در دو طرف تیغهها که نماد نور و رحمت هستند بهصورت قرینه بهکار میرود و این معنی را تداعی میکند که خوبوبد، خیروشر همیشه با یکدیگر در جنگ و چالش هستند. برخی حیوانات هم اگرچه در حادثه کربلا نقشی نداشتهاند، اما بهخاطر همان وجه نمادین و نقشی که در مذهب تشیع دارند بعدها به علمها اضافه شدهاند، مثلا در روایات، حضرتمهدی (عج) بهعنوان طاووس اهل بهشت معرفی شده و خروس نیز حیوان اذانگوست.
زنگوله هم نماد زنگ حیدری است، مثلا زمانی که وارد زورخانه میشوید زنگ را بهصدا درمیآورند و زمانیهم که عَلم تکان میخورد صدای زنگوله بیانکننده «حیدرحیدر» است. دستهای بریده هم به دستهای علمدار بیدست کربلا اشاره دارد. پَرهای بهکار رفته در علم هم فلسفه جداگانهای دارد. این پرها در ۳ رنگ سبز، قرمز و سفید استفاده میشوند؛ رنگ سبز نشاندهنده سیّد بودن ائمه است، قرمز رنگ خون و سفید رنگ صلح است.
- شما علم را بهتنهایی بلند میکردید؟
نه. محال بود کسی بتواند چنین علمی را بهتنهایی بلند کند. آن سالها که علم به ۱۳متر رسیده بود، ۵ نفر مرد قوی هیکل لازم بود تا بتوانند آن را جلوی دسته حرکت بدهند. همیشه وقتِ حرکت علم، یکی در وسط و ۴ نفر بهصورت دوبهدو در چپوراست آن میایستادند.
این توضیح را هم اضافه کنید که این ۵ مرد قوی بنیه در هرنوبت نهایت تا ۵۰قدم میتوانستند علم را پیش ببرند و نیاز به نفسگیری داشتند.
- اما ما شنیدهایم که شما یکبار این کار را کردهاید. داستان چه بود؟
یکی از سالها، این اتفاق افتاد. حقیقتش دونفری که در سمت چپ و راست علم ایستاده بودند، با یکدیگر بر سر موضوعی دچار مشکل شده و همین باعث شد تا در میانه عزاداری ناگهان زیر علم را خالی کنند. من هم برای اینکه علم زمین نخورد تلاش کردم آن را نگه دارم. باورتان نمیشود از شدت سنگینی احساس میکردم هر آن ممکن است، چشمهایم از حدقه بیرون بزند. با این همه علم را ۱۰ قدمی جلو بردم تا اینکه هیئتیها ریختند و آن را نگه داشتند.
- پیش آمده است که علمی در میانه عزاداری زمین بخورد؟
بله. گاهی اوقات. البته رسم بود که هر وقت علم زمین میخورد، قربانی بدهند. جدای از این مسئله قربانی کردن جلوی علم هم یک رسم متداول در میان مردم بود.
- یکی از ویژگیهای علم شاهحسین (ع) در آن دوران چراغانی بودنش بود، در این خصوص کمی توضیح میدهید؟
ما علم و طوق بزرگش را با لامپهای ۱۴ ولت تزئین کرده بودیم. این لامپها گاهی سخت پیدا میشدند، کلی باید میگشتید. یکسال محرم تعدادی از آنها سوخته بود. عزا گرفته بودیم که حالا چه باید کرد. توی خیابان بودیم که ناگهان جوانی با موتور جلوی پایمان ترمز زد. رو به شاهحسین پرسید: لامپ ۱۴ ولت لازم ندارید؟ شاهحسین بهمحض اینکه جواب مثبت داد، جوان دست کرد و از جعبه پشت موتورش ۲ کارتن لامپ در آورد، پولش را هم گرفت و رفت.
- علم به این بزرگی را معمولا کجا نگهداری میکردید؟
این علم از تیغه وسطش، به ۲نیم تقسیم میشد که شاهحسین نیمی را در زیر زمین و نیم دیگر را در مهمانخانه منزلش نگهداری میکرد. محرم که میشد میرفتیم علم را از خانه خارج میکردیم و با گلاب شستوشو میدادیم و دوباره میبستیم. علم تا پایان ایام محرم و صفر بسته میماند؛ چون باز کردنش کار زمانبر و سختی بود. برای همین ناچار بودیم علم را در خیابان نگهداریم. عقبنشینی بانک سپه در میدان شهدا، فلکه آب، فلکه طبرسی و ابتدای حرم معمولا پاتوق ما برای نگهداری علم بود.
- برای علم اتفاقی نمیافتاد؟
فکر این را هم کرده بودیم؛ ازآنجاکه علم وسایل قیمتی بسیاری داشت و بیم سرقتشان میرفت، هر شب ۲ مرد کاملسال تا صبح نگهبانی میدادند. من شبهای بسیاری را کنار این علم به صبح رسانده و تیغه آفتاب اول صبح را از پشت تیغههای علم به تماشا نشستهام.
- یعنی شبها به خانه نمیرفتید؟
شروع محرم آغاز سختگیریهای شاهحسین بود. برای عزاداری اباعبدا... کم نمیگذاشت؛ آنقدر که هر سال اول محرم وقتی همه هیئتیها را برای رتقوفتق امور عزاداری صدا میزد، میگفت: بروید زنهایتان را تا پایان محرم طلاق بدهید. کسی حق ندارد تا ۳ روز بعد از دهه اول به خانه برگردد. گاهی پیش میآمد که تا ۴ شب هم به خانه نمیرفتم. بچهها که بهانه میگرفتند، زنم دستشان را میگرفت و میآورد پای علم. اخلاقشان که خوش میشد، دوباره به خانه برمیگشتند.
- رسم به خیابان آمدن علم شاهحسین چه بود؟
هر محرم کار ما این بود که علم را سر شانه میگذاشتیم و هیئتبههیئت میبردیم. علم جلوی سینهزنها تا حرم حرکت میکرد. وقتی علم شاهحسین حرکت میکرد به احترامش دیگر هیئتها علم نمیآوردند. وقتی هم علم شاهحسین نبود، علمهای دیگر حرکت میکردند.
- علم تا کجا میرفت؟
تا داخل صحن قدیم.
- شنیدهایم این اواخر اجازه نمیدادند علم شاهحسین به داخل حرم برود، دلیلش چه بود؟
درست است. اوایل علم به داخل حرم میرفت؛ اما بهخاطر بزرگ بودنش ناچار بودیم وقتی زیر ساعت میرسیم، آن را خم کرده و طوقه بالا را باز کنیم. به داخل که میرفتیم طوقه را دوباره میبستیم. این اواخر بهخاطر حفظ ایمنی و ترس از اینکه نکند علم به جایی گیر کند، دیگر اجازه نمیدادند علم شاهحسین وارد حرم شود. دلیلش فقط همین بود.
- دلیل علاقه شاهحسین به این علم چه بود؟
همهاش از عشقوعلاقه اش به امامحسین (ع) نشئت میگرفت. جالب است بدانید که برای تزیین این علم کامیونش را -که تمام سرمایهاش بود- فروخت. چون دوست نداشت زیر بار قرض برود. او علم را دستهگل امامحسین (ع) مینامید و همه آرزویش این بود که بتواند روزی این دسته گل را به کربلا ببرد و همانجا بگذارد.
حتی خاطرم هست که یکبار گفت: بیایید یک تریلی کرایه کنیم. علم را ببریم به عراق. اول در نجف طوافش دهیم. بعد ببریمش حرم حضرتعباس (ع) و پس از آن دستهگل تقدیمیمان به امامحسین (ع) را ببریم حرم خود آقا و همانجا بگذاریم.
- این آرزو چرا محقق نشد؟
آن روزها راه کربلا بسته بود. علاوهبراین بردن چنین علمی با این وزن چند نفر مرد قویبنیه و بلندقامت طلب میکرد. حوالی سال ۸۶ هم که خود شاهحسین بیمار شد و نتوانست -بهقول خودش- دستهگلش را به کربلا ببرد، برای همین درنهایت آن را به موزه آستانقدس رضوی بخشید. مدت کوتاهی بعدازآن هم فوت کرد.
علمداری رسومی دارد که این روزها متاسفانه بهخوبی انجام نمیشود مثلا در روزهای اول محرم پیشکسوت علمداران که شخصی ریشسفید و قابل احترام برای عموم بوده همه علامتکشان را به خانه خود دعوت میکرده و پس از عزاداری و صرف غذا، همراه یکدیگر شروع به بستن علامت میکردهاند.
در این مجالس احترام به پیشکسوتان و پیران، خود آموزش اخلاق بوده است. پس از بستن علم، علامتکشان آن را به سوی هیئت یا حسینیه حرکت میداده و در آنجا مستقر میکردهاند.
معمولا علمداران یک نفر از پیشکسوتان علمکشی را به عنوان چوبدار خود انتخاب میکردهاند تا با تجربه خود در مسیر حرکت دسته، هم علم را حرکت داده هم علمکشان را یک به یک عوض کند. یکی دیگر از وظایف چوبدار این بوده که وقتی به دسته دیگری در مسیر میرسیدهاند، با ادب و احترام خاصی به دسته روبرو سلام کرده و به حرکت خود ادامه میداده است.
این آداب و رسوم علمکشی به نوعی آموزش تواضع و فروتنی بوده است؛ یک مکتب آموزشی برای جوانان تازهکار تا در محضر پیران و پیشکسوتان، درس اخلاق بیاموزند. وضو گرفتن و غسلکردن قبل از علمکشی هم یکی از آداب رایج در قدیم بودهاست. همچنین برای دوری از چشم بد، بعد از بستن علامت و درست قبل از حرکت دادن آن، گوسفندی را قربانی کرده و گوشت آن را بین نیازمندان و فقرای محله تقسیم میکردهاند.
علم بزرگ شاه حســین این روزهــا در موزه مرکزی آســتانقدس واقــع در صحن کوثر قــرار دارد. این علــم را مرحوم غالمحســین شد. غیور مرادی معروف به «شاهحســین علمک» در دیماه ۱۳۸۶ بــه مــوزه مرکزی اهــدا کرده است. گفته میشود ساخت آن به صورت تدریجی از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۸۶ انجام شده است، درحالیکه برخی از تزیینات آن طلاکوب است.
در این علم ۱۳ متری با یک تن وزن، ۵ پایه برای حمل، ۱۹ تیغه، ۲۶ شیر، ۳۳۰ پر، ۱۰۰ شال، ۱۲۰۰ زنگوله و ۱۳۸ لامپ استفاده شده است. علامت زرکوب فولادیاش یکی از بخشهای خاص این علم است که توجه بســیاری از بازدیدکننــدگان را به خود جلب میکند.
شــاید در توضیح ایــن علــم همیــن بــس با شــد کــه علم ۷ تیغــه فلزی به همراه مجســمه حجمــی حیواناتی، چون طاووس، کبوتر، گوزن، شیر، اژدها و گنجشک اســت. چندزنگوله نمادین در قســمتهای مختلف. این علم را با شــکوهتر نشــان میدهد. درحالیکه بر روی ۷ تیغه آن کتیبه آیات قرآنی و نامهای الهی ائمه، زرکوب شده است.
این گزارش روز چهارشنبه، ۱۷ آبان ۹۶ در شماره ۲۶۸ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.