این روزها به هر چه نگاه میکنیم آه و حسرتی به دنبال دارد، به دورهمیها و بودن با یکدیگر که دیگر نگو، پنج روز به شب یلدا مانده، شبی که طولانی بودنش در چند دقیقه خلاصه میشود، اما بهترین بهانه با هم بودن همان چند دقیقه بود و دنیایی خاطره برایمان بهجا میگذاشت. نمیدانم یادتان هست یانه، سال گذشته تبلیغات و سفارشها این بود گوشیهایتان را کنار بگذارید و از فضای مجازی دوری کنید، حداقل در این شب و از بودن با هم لذت ببرید. شاید اگر قدرت پیشبینی را داشتیم سال گذشته حسابی از آن باهمبودنها لذت میبردیم.
با وجود کرونا شب چله را باید مانند تعطیلات عید نوروز بهتنهایی سپری کنیم و از کنار هم بودن محروم بمانیم. هر چند سایه شوم کرونا برخی خانوادهها را داغدار کرده و شماری نیز درگیر این بیماری هستند و تمام آرزویشان بهبودی بیمارشان است و توجهی به این روزها ندارند، هستند افرادی که هنوز باوری به کرونا ندارند و آن را شوخی قرن میدانند، آنها همان افرادی هستند که باید خودشان مشکلات این بیماری را تجربه کنند و بفهمند ویروس کووید19 شوخی نیست. این سنت دیرینه را بهانهای کردیم تا با رعایت فاصلهگذاری بهسراغ بزرگترهای محله بهشتی برویم و مروری بر خاطرات آن شبها داشته باشند و ببینیم قدیمیها زمانیکه امکانات مدرن امروزی نبود چه میکردند و قرار است ما چه کنیم.
قاسم پوراکبر، ساکن محله بهشتی تا سؤالمان را میشنود میخندد و میگوید: دلتان خوش است، کو شب یلدا و آن دورهمیهایش، با این بیماری که نمیشود دور هم جمع شد، اگر هم بیماری نبود، گرانی نمیگذاشت آن روزگار قدیم را تجربه کنیم. در شب چله همه در خانه بزرگتر فامیل که به طور معمول پدربزرگ و مادربزرگها بودند، جمع میشدند. خانههای آنزمان بزرگ بود. کرسیها با لحافتهای بزرگ، زیرکرسی هم منقل پر از زغال که گرمای خوبی داشت، دور آن مینشستند و خاطره میگفتند یا کتابهایی مثل عاق والدین، رستم و سهراب و حافظ میخواندند.
او از صفای آن شبها این چنین تعریف میکند: اگر قرار بود افراد زیادی خانه یک بزرگتر بروند هر خانواده به اندازهای که در توانش بود در مجمعهای (سینی) بزرگ که لبههایکنگرهای داشت میوه و تنقلات میگذاشتند و به خانه بزرگترها میبردند. هر خانوادهای که میخواستند به خانه بزرگترها بروند چراغی به دست پسر بزرگتر میدادند و او جلوتر از همه راه میرفت تا مسیر روشن باشد. به خانه بزرگتر که میرسیدند همه یک چراغ با خود آورده بودند که روشنایی آنجا را کامل کنند و آن صاحب خانه دیگر نگران نور خانهاش نباشد. به خاطر تعداد زیاد چراغها که مهمانها آورده بودند شب چراغ یا چهل چراغ هم میگفتند. غذاهای مرسوم آن شب آبگوشت، کلهجوش یا قروتی بود. آجیل شب چله هم تخمههایی بود که در طول سال از میوههای مصرفی جمع کرده و تف داده بودند. مثل تخمه هندوانه، کدو، آفتابگردان، همچنین خربزه، گردو، بادام و قیسی توت، زردآلو، سیب و... هم استفاده میکردند.
مهدی جلالی یکی دیگر از اهالی محله بهشتی با اشاره به اینکه امسال همه باید در خانه بمانند و مانند قدیم با شعرخوانی و قصهگویی خودشان را مشغول کنند، میگوید: یادش بهخیر، آن روزها کوچکترها در خانه بزرگترها جمع میشدند. ما هم به خانه عموی بزرگم میرفتیم. در آنجا کرسی بزرگی داشتند. میوههای شب چله همان میوههایی بود که آخر تابستان جمع میکردند و برای اول زمستان نگه میداشتند. میوههای آن زمان بیشتر لبو، هندوانه، خربزه لاکی سمنانی، انگور و سیب بود.
در آن شب به خوردن هندوانه و خربزه به ویژه هندوانه تأکید داشتند و میگفتند هر کسی که این دو نوع میوه را بخورد تا سال بعد سرما نمیخورد. در آن شب و شبهای جمعه برای خوردن انار سفارش میکردند، قدیمیها عقیده داشتند هرکسی باید یک انار را بهتنهایی بخورد، چون هر میوه انار یک دانه بهشتی دارد و نباید روی زمین بیفتد و تمام دانههایش خورده شود، چرا که ممکن است همان دانهایکه دور ریخته میشود دانه بهشتی باشد. هنوز هم به عادت آنزمان انار را تا دانه آخرش میخورم. شیرینی ای به نام کماج را که مخلوطی از آرد، شکر، خمیرمایه، شیر و روغن بود درست میکردند و روی کرسی میگذاشتند. آجیل هم انواع تخمه و نخودچی کشمش بود.
او با اشاره به تجملات سالهای گذشته که وارد زندگی مردم شده بود بیان میکند: گاهی با خودم میگویم همان بهتر که امسال کرونا نمیگذارد مردم دور هم جمع شوند، آن چشم و همچشمیها خیلیها را به دردسر میاندازد.
اکبر تفکری هم مانند دیگران از خاطرات حضور کوچکترها در خانه بزرگترها میگوید که در آن شب با خوردن میوه، تنقلات و خشکبار (انواع تخمهها، برگه زردآلو، آلوی خشک، انجیر خشک، توتخشک و...) و با گوشکردن به قصههای بزرگترها و بازیهای محلی تا پاسی از شب دورهم جمع بودند. اگر قبل از شب چله برف میبارید که معمولا هم برفهای سنگینی میبارید از برف سفید و دست نخورده برمیداشتند و با شیره انگور یا سه شیره (شیره انگور و خرما و توت) مخلوط میکردند و برای مهمانها میآوردند. آنها با خوردن برف شیره و با شیرین کردن کامشان، خودشان را برای سرمای زمستان آماده میکردند. مادربزرگها برای نوههایشان شال وکلاه یا ژاکتی بافته بودند که در آن شب به آنها هدیه میدادند.
او ادامه میدهد: امسال دیگر از این شادی و نشاط خبری نیست چرا که با ویروسکرونا برای سلامت آنهایی که دوستشان داریم نباید دور هم جمع شویم و بهترین کار این است که به یاد همان شبها درخانه بمانیم و درجمع کوچک خانواده خودمان شعرخوانی و قصهخوانی داشته باشیم و خاطراتمان را بگوییم. اگر میخواهید سایه بزرگترها برروی سرتان باشد، شب چله امسال را مجازی برگزارکنید و بزرگترها را درصفحه مجازی ببینید و شادیتان را با آنها تقسیم کنید.