تأسیس مدارس نوین برای آنها که آغازگر این حرکت نو بودند، بسیار سخت و صعب بود؛ پدیدهای که ابتدا بسیاری از ناآگاهان و متعصبان شهر روبهروی آن ایستادند و مانع از ایجاد آن شدند. برای این تغییر بزرگ، پول کافی نبود و پیشگامان این راه در مشهد از دوره قاجار باید هجمهها و رنجهای زیادی را به جان میخریدند.
میرزاحسن تبریزی، شیخمحمدعلی مدیر، محمدحسنخان صبا، حاجاسدالله خامنه و فروغ آذرخشی، افرادی بودند که در کنار مشاغلی، چون طبابت، تجارت و سیاست، دغدغه آموزش داشتند و هر کجا فرصتی دست میداد، مانند یک معلم به مکتبخانهها و مراکز آموزش قدیمی میرفتند و به دانشآموزان درس میدادند.
همین دغدغه هم بود که آنها را واداشت، حدود ۱۳۰ سال پیش مدرسه را به مشهد آورند. همه کودکانی که پس از آن پشت نیمکتهای الفباآموزی نشستند و حتی نسلهای بعد این شهر، بخشی از سرنوشت خود را مدیون آنها هستند. این مطلب به بهانه روز معلم نوشته شده است تا یادی کنیم از تلاشهای بیدریغ آموزگارانی که برای تعلیم نوآموزان این سرزمین جنگیدند تا نخستین مدارس ارضاقدس برپا شود.
میرزاحسن تبریزی یک نام آشنا در تاریخ آموزشوپرورش نوین ایران است که دستبرقضا گذرش به مشهد هم افتاده است. او که خودش چوب مکتبخانه را خورده بود و میدانست که بیشتر بچهها آنجا چیزی نمیآموزند، دستبهکار شد و صبحها زودتر به مکتب میرفت و به دیگر بچهها درس میداد.
پس از آن، خواندن یک مقاله در روزنامه ثریا که شمار ایرانیان باسواد را از هر هزار نفر ۱۰ نفر نوشته بود، باعث شد به بیروت برود و در سال ۱۲۵۹ قمری روشهای نو آموزش را از بلاد غربت بیاموزد. در ایروان، نخستین مدرسه به سبک نو را راه انداخت. روزگار، یار او نبود و کار این مدرسه به تعطیلی کشید.
اینبار شانس خود را در سال ۱۲۶۷ قمری در تبریز محک زد. اما بازهم بخت با او یار نبود و تاریکاندیشان و کهنهپرستان، کار مدرسه او را به انحلال رساندند. او تقریبا سیزده سال پیش، از ترس جان به مشهد فرار کرد و اینبار هم با افکار تازهاش، تلاش برای ایجاد تغییر در سیستم آموزشی را پیش گرفت و یک مدرسه بزرگ در این شهر ساخت.
اما داستان این مرد بازهم با آرامش ختم به خیر نشد. تعدادی از متعصبان تندرو به نخستین مدرسه جدید مشهد ریختند و آن را غارت کردند و دستش را شکستند.
تبریزی پس از این اتفاق از مشهد رفت تا نخستین تلاش برای ساخت یک مدرسه در این شهر ناکام بماند. شاید این مرد پرتلاش و مصمم فکر میکرد با رفتنش از مشهد همهچیز تمام شده است، اما اینطور نبود. او مسیری را پیش چشم بزرگان این شهر گشود تا قدم در راه او بگذارند.
شیخمحمدعلی مدیر و حاجاسدالله خامنه، پیشگامانی بودند که پشتسر او حرکت کردند. ازآنجاکه جراید در سال ۱۳۱۸ قمری به مشهد آمد، نمیتوان ردپای نخستین مدارس این شهر را در آنها پیدا کرد، ولی نام مکتب و حرکتی که میرزاحسن تبریزی آغازگر آن بود، در مطبوعات مشهد، سالها بعد از او تکرار شد.
«مدرسه همت» را کسی بنیان گذاشت که او را با نام پدر آموزشوپرورش نوین خراسان میشناسند. به فاصله هفت سال از ناکامی میرزاحسن تبریزی، شیخمحمدعلی مدیر در صحن عتیق رضوی، یک مرکز نوین آموزشی برپا و شروع به درسدادن به بچهها کرد. این مرکز که شمایل مکتبخانهداشت، ولی با مواد درسی تازه درهم آمیخته بود، نام مدرسه همت به خود گرفت. از نقاط مبهم تاریخ این مدرسه، این است که کسی نمیداند چه مدتی پابرجا بوده و چرا تعطیل شده است.
سال ۱۳۱۵ شیخمحمدعلی، دومین تلاش خودش را برای راهاندازی یک مدرسه بهکار گرفت؛ مدرسهای در گندمآباد که چهار کلاس درس داشت. مدرسه دیگر شیخ، ادامه همان مدرسه همت بود که در سال ۱۳۱۸ در منزل مرحوم میرزاجعفر، پشت مسجد گوهرشاد، دایر کرد.
یک مدرسه ابتدایی و اینبار ششکلاسه که شانس یارش بود. چهار سال پس از تأسیس آن، محمدحسنخان صبا نخستین مدیر معارف خراسان شد و اداره معارف این دیار را برعهده گرفت و این مکان آموزشی زیر چتر حمایت دولت و به یاد نخستین دبستان شهر، همت نامیده شد که از قراری نخستین مدرسه دولتی مشهد هم هست.
محمدحسنخان صبا که تبحری هم در کار طب داشت و نام «ملک الحکما» را گرفته بود، کارش به همینجا ختم نشد. او افزونبر زیرپوشش قرار دادن مدرسه شیخمحمدعلی، بهسراغ ساخت مدارس دیگر هم رفت. مدرسه مظفری حاصل تلاش صبا و مدیر بود. شش کلاس در یک ساختمان خیابان ارگ، انتظار دانشآموزان را میکشید. مدیر شوق زیادی برای شکوفایی محصول تازهاش داشت. او از تهران معلم به مشهد دعوت میکرد تا کیفیت آموزش در رأس توجه باشد. اما قصه این مدرسه هم خیلی شیرین تمام نشد.
مدیری در پایان سال تحصیلی نخست، از رجال و اعیان شهر دعوت کرد تا بر سر آخرین امتحانات دانشآموزان حاضر شوند. هشتصد تومان وجه نقد گردآوری شد تا خرج مدرسه و دانشآموزان نیازمند شود، ولی یکی از بانفوذان شهر که احتمالا اعتقادی به مدرسه جدید نداشت، آن پول را در راه دیگری صرف کرد. مدرسه ماند و بیپولی و دانشآموزانی که نیازهای اولیهشان بر آموزش ترجیح داشت.
اوضاع مدرسه بههم ریخت و شیخمحمدعلی، تنها سردار رزم در میدان مدرسهسازی بود؛ البته او از پا ننشست. تعداد شاگردان این مدرسه در سال دوم فعالیت آن به هشتاد نفر رسید. فارسی، عربی، مقدمات طبیعی، ریاضی، جبر، مقابله، زبان فرانسه و بعدها ترکی و روسی در این مدرسه تدریس میشد.
این مدرسه و مدرسه مظفری را ملکالحکما سامان داد و کار خودش را آغاز کرد. اطلاعات زیادی از این دبستان وجود ندارد، ولی خود او در شرح حالش نوشته است: «دو سال قبل از آنکه دولت مشروطه شود، در ارضاقدس سه باب مدرسه ابتدایی بهطرز جدید از قرار پروگرام وزارت جلیله علوم به نام مدرسه مظفریه، همت و ادب، تأسیس کردم.»
حاجاسدالله خامنه اهل آذربایجان بود و معروف به فرهنگدوستی. پیشهاش تجارت در روسیه و داغستان بوداما دغدغه آموزش هم داشت برای همین، در یکی از شهرهای قفقاز، یک مدرسه برای ایرانیان مقیم آن شهر ساخت و پس از آن، یک مدرسه دیگر در خامنه تبریز با همراهی خیران برپا کرد. در ادامه هم معلم به روسیه برد و آموزش داد. میز و نیمکت به ایران آورد تا نجاران تبریزی از روی آن بسازند و حتی زنگ ورزش را به ساعات آموزشی مدرسهاش افزود.
او همچنین برای مدرسهاش دستورالعمل تعریف کرد تا وظایف مدیر، معلم و دانشآموزان در آن معلوم باشد. اسدا... خان با چنین سابقهای پا به مشهد گذاشت و برای ساخت یک مدرسه رایگان در این شهر هم تلاش کرد. مدرسه «معرفت» مشهد در سال ۱۳۲۴ قمری با همراهی خیر دیگری به نام حاجاسدالله وردی بنا شد.
آنها منزلی در کوچه روبهروی شهربانی قدیم (پشت ساختمان و مجموعه بانک ملی) خریدند و آن را مرمت کردند تا هشتاد کودک بر روی نیمکت تعلیم بنشینند. همهچیز هم رایگان بود. همچنین مدرسه از لحاظ تشکیلات اداری، نوین بود. تا سال ۱۳۲۶ خورشیدی، این مدرسه فعالیت آموزشی انجام میداد، اما پس از این سال دراختیار انجمن سعادت قرار گرفت تا مدرسه علمیه سعادت در آن تشکیل شود.
تا پیش از مشروطیت، چهار مدرسه نوین در مشهد تأسیس شد که بیشتر، اشخاصی بانی راهاندازی آنها بودند که با نظام آموزشی دیگر کشورها آشنا شده بودند. آنها تلاش کردند با راهاندازی مدرسه و آوردن آموزش به سبک جدید، مسیر پیشرفت را برای کشور بگشایند، اما انقلاب مشروطه باعث شد بندی به قانون اساسی کشور افزوده شود که براساس آن، دولت موظف میشد ساختن مدارس، تحصیل اجباری با مخارج دولتی و نظارت وزارت علوم بر همه مدارس را در دستورالعمل کاری خود قرار دهد.
این قانون روند تأسیس مدارس جدید را تندتر کرد؛ البته تصویب این قانون پنج سال جدوجهد لازم داشت و تا تصویب آن باز، کار بر گرده انجمنها و خیریهها سوار بود. در این زمان، انجمن خیریه سعادت، چهار مدرسه دیگر در مشهد ساخت. «رحیمیه سعادت» نخستین مدرسه پس از مشروطه است. پس از آن «اتحادیه سعادت»، مدرسه «علمیه سعادت» و «معرفت سعادت» بههمت این انجمن در مشهد ساخته شد. از معلمان مدارس سعادت، میتوان به افرادی مانند ملکالشعرای بهار، فضلا... آلداوود و شیخحسن هروی که هرکدام نامونشانی در ایران دارند، اشاره کرد.
روزهای خوب آموزش مشهد، اما با مزاحمت متعصبان بیسواد شهر همراه بود. تشکیل یک کمیسیون از افراد معروف شهر و رؤسای ادارات توسط انجمن برای تأمین کسری بودجه مدارس، یک اقدام خوب بود. در این برهه، آستان قدس هم وارد گود شد و دبستان رضوی را تأسیس کرد.
پس از آن، شرکت علمیه فرهنگ که میخواست جا پای انجمن سعادتِ ازرونقافتاده بگذارد، برای ساخت مدارس جدید میدانداری کرد. مدرسه ملی، شرق، ادب، نظمیه و محمدیه، زیرنظارت این شرکت بود. دبستان ملی ضیا و احمدی، ساداترضوی و آذربایجان، مدارس دیگری بودند که تا سال ۱۲۹۷ خورشیدی تأسیس شدند.
تأسیس مدارس دخترانه در ایران تا زمانی که مشروطه به میدان آمد، یک امر محال بود. مخالفت مردم و متعصبان با تحصیل دختران نمیگذاشت کسی پا پیش بگذارد. اینجا هم نام میرزاحسن تبریزی به میان آمد. طوبی رشدیه، همسر برادر میرزاحسن، خانه خودش را محل آمدوشد دختران محصل کرد. او مجوز تأسیس چهار مدرسه دخترانه را گرفت تا تابوی راهاندازی مدارس دخترانه هم شکسته شود.
در این میانه، اما فروغ آذرخشی، ۱۰۶ سال پیش یک کار ناممکن را در مشهد ممکن کرد. مگر به همین راحتی میشد از سد مخالفتها و موانع و حرامخوانی تحصیل دختران این شهر عبور کرد؟ دشنام و تهدید و جلوگیری از نصب تابلوی مدرسه و درس فروغ، اما مقابل او سد نشد و وی اولین گام دشوار تأسیس مدرسه دخترانه را در شهر امامرضا (ع) برداشت.
دختران این شهر، مدیون استقامت این معلم هستند. مدرسه در ابتدا فقط سه شاگرد کلاساولی و چهار شاگرد کلاسدومی داشت. اما اندکاندک فعالیتش گسترش یافت و برای تأمین بودجه از شرکت فرهنگ خراسان کمک گرفت. دبستانهای بانوان، عصمتیه، ارضاقدس، گوهریه و عزتیه نیز این مسیر را ادامه دادند تا رؤیای تحصیل دختران شهر به واقعیت پیوند بخورد.
قصه آموزش ابتدایی در اینجا پایان نگرفت، ولی تحصیلات ششساله دوم هنوز متولی نداشت. در سال ۱۲۹۶ خورشیدی دانشآموزانی بودند که دوره ششساله ابتدایی را به پایان رسانده بودند و نمیدانستند برای ادامه تحصیل چه باید بکنند. بازهم خیران و تاجران به داد شهر رسیدند و اینبار با تأسیس دبیرستانی دوکلاسه به نام «دانش»، زمینه ادامه تحصیل را برای ۳۲ دانشآموز فراهم کردند. تا سال ۱۲۹۹ که این مدرسه دولتی شد، بیم انحلال آن بهدلیل مشکلات مالی وجود داشت. اما پس از آن روند گسترشش ادامه یافت و هرسال بر امکانات و دانشآموزان آن افزوده شد.