پای صحبت موسفیدکردههای بسیاری نشستیم تا قدیم محله هفت تیر را در زمانهای که هنوز از ذهن آنها پاک نشده از دل خشت به خشت این محله بیرون بکشیم. در میان خاطرات مردم از نامگذاری خیابان هفت تیر نزدیکترین روایت، بمبگذاری و انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ است. حادثهای که تاریخ جاودان شدنش بهانه الصاق نامش به این خیابان شده است.
اما پیش از آن نیز برای چند دهه مردم، این محله را به عنوان کوی آب و برق میشناختند و علت این نامگذاری نیز وجود شرکت الحاقی آب و برق آن زمان در این محله بود و اینکه بیشتر املاک و اراضی این محله به کارکنان آن شرکت در قطعات ۶۰۰، ۸۰۰، ۱۲۰۰ و ۱۶۰۰ متری واگذار شد.
البته ناگفته نماند که پس از معروف شدن محله به کوی آب و برق این خیابان در دو مرحله دیگر به نام دو شهید از همین محله نامگذاری شد که در نهایت نام شهدای هفتم تیر بر خیابان باقی ماند. اما قطعاً هستند افرادی که نام این خیابان را در زمانهای که هنوز کوی آب و برقی وجود نداشته، ندانند.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید در بازگشت به گذشته این محله میان حرفهای قدیمیهای آن به زمانی پیشتر از کویآب و برق نیز رسیدیم تا با نام دیگری از این محله آشنا شدیم؛ «طرخالنقی» شاید قدیمیترین نامی است که از دل خاطرات ریش سفیدان محله استخراج شد.
«طرخ نقی» نام قریهای بوده که بیش از نیم قرن پیش به وسیله فردی به نام نقی بنیانگذاری شده است. همچنین روایت نام «باباکوهی و ننه کوهی»، داستان تلخ قلدرمآبانی که روزگاری دست چپاولشان بر محله دراز بود و تقدیرنوشت تلخ آنها و حتی حکایت کاشت درختان متنوع در این محله به دست مردم و مسئولان از آن جمله داستانهایی است که در مرور تاریخ محله هفت تیر به آن میرسیم.
نخستین نامی که قدیمیترهای این محله در خاطراتشان به محله هفتم تیر میچسباندند، نام «طرخالنقی» بود. محمدعلی محمدی، ۷۵ ساله، کارمند قدیمی شرکت آب میگوید: در روزگارانی بسیار دورتر از دهه ۴۰ و ۵۰ اینجا روستایی به همین نام بوده است.
مانند پیدایش زندگیهای ابتدایی در زمان تشکیل روستاها که آبی بوده و بعد در کنار آن آب، مردم سکنی میگزیدند؛ نقی نیز فردی بود که خانهای در کنار آبی ساخت که از نهدره (نودره) سرچشمه میگرفت. پس از او کمکم خانههای دیگری کنار این رود ساخته شد و شکل روستا به خود گرفت که طرخالنقی (استخر نقی) نامیده میشد. پس شاید باید گفت که هفتم تیر ریشه در «نهدره» دارد.
محمدی ادامه میدهد: چیزی که من در خاطر دارم از سال ۴۰ به بعد در این محله است. در حوالی سال ۴۰ این محله، در واقع معدن گچ بود. خود محله هم پستیها و بلندیهای گچی مانند داشت.
افرادی که در این روستا سکونت داشتند از راه فروش گچ روزگار میگذراندند. آنها گچ را به گچپزهای کوهسنگی، زکریا و خریداران مشهدی میفروختند و از پولی که کسب کرده بودند، مایحتاج خود را خریداری میکردند.
تا آنجا که ذهنم یاری میدهد در حدود سالهای ۴۰ تا ۴۵ بود که آقای شهرستانی مسئول اسبق شرکت برق تصمیم گرفت وسط خیابان هفتمتیر را جوی پلهای بسازد. قرار بود این جوی پله، آب را تا وکیلآباد هدایت کند، اما مسئولان آن زمان مانع انجام این کار شدند.
محمدی در خاطراتش ما را به دهه ۶۰ و دومین دوره تحول این محله در زمانی میبرد که قصه تأمین مسکن برای کارکنان شرکت برق و آب مطرح میشود؛ «مرحوم شهرستانی به عنوان رئیس شرکت آب و برق به فکر تأمین مسکن برای کارکنان این شرکت افتاد و اراضی این سوی شهر به قطعات وسیعی تقسیمبندی شد. اوایل میخواستند زمینهای ۶۰۰ متری را واگذار کنند و قیمتی هم که برای آن در نظر گرفته بودند، ۲۴ هزار تومان بود.»
همان اوایل، مردم زمینها را خریدند و شروع به ساختوساز کردند. عدهای هم که از شهرستان تربت به عنوان کارگر، برای کمک در ساختوساز به این محله آمده بودند، کمکم در این نقطه ساکن شدند. خانهها که ساخته شد مردم شروع کردند به پرورش مرغ، جوجه و گوسفند.
بعد هم که کمکم درختکاری شد و آبادانی آمد. خاطرم هست در راه مسیری که آب را از قاسمآباد به کوهسنگی میرساند، پمپ گذاشته بودند که آب به خانهها برسد. سر راه آن آب هم یک منبع فلزی هوایی گذاشته بودند که آب پمپاژ شده برای مصرف خانگی در آن ذخیره میشد.
سال ۵۱ در این محله ۱۵ خانوار بیشتر زندگی نمیکردند که بیشترشان همان کارگرانی بودند که برای کار از تربت آمده بودند. بعدها حضور کارکنان شرکت آب و کارکنان شرکت برق که در هم ادغام شده بودند در رشد و توسعه این محله بسیار تأثیر گذاشت. هر نقصی در آب و برق بود خیلی سریع در این محله رفع میشد. حتی برای آبیاری درختان انشعابی خاص داشتیم که از لوله اصلی گرفته شده بود.
این شهروند قدیمی محله هفتم تیر در اشاره خدماتدهی به این محله میگوید: «خاطرم هست که این محله توسط شهرداری رفتوروب نمیشد و کوی آبوبرق را جزو طرقبه به شمار میآوردند. افراد ساکن مشهدی بودند، زمینها متعلق به نهدره بود و زیر نظر بخشداری طرقبه اداره میشد.»
از اینها که بگذریم، در روزگاران قدیم این محله پنج نفر قلدرمآب یا گندهلات داشت که با زورگویی میخواستند خان بازی درآورند. آنها زمینها را به حساب خود تقسیم و خرید و فروش میکردند و به نوعی اطراف خود را پر از نوچه و غنچه کرده بودند.
آنها مدعی بودند همه زمینها و ملکهای اینجا داراییشان است و با ایجاد رعب و وحشت بین مردم بر آنها مسلط شده بودند. پس از انقلاب با تأسیس پاسگاه که دور میدان هشتصد واقع شده بود از تک و تا افتادند؛ پاسگاه با آنها برخورد کرد و کمکم دست از زورگویی برداشتند. حتی خبر دارم که سرنوشت بدی برای آنها رقم خورد و خدا پاسخ ظلمهایی را که روا داشتند، در همین دنیا داد.
در هفتم تیر درختان متنوعی وجود دارد که برخی بسیار تنومندند. محمدی در باره درختان این خیابان نیز حرفها دارد؛ «درختکاری در این محله نیز قصه خودش را دارد. بسیاری از شهروندان اینجا وقتی سکونت پیدا کردند اطراف منازلشان را درختکاری کردند. از درخت توت و چنار بگیرید تا انواع درختهای میوه.
برخی درختها را نیز آقای شهرستانی که یک خیابان هم به نامش هست، در این محله کاشته و ریشه گرفتن درختان زبانگنجشک به او منسوب است. شهرداری نیز در آن زمان بیشتر درختان کاج محله را کاشت و اینگونه شد که انواع و اقسام درختان را در هفتمتیر میشود دید.»
باقر حسینی کفشدار ۷۱ ساله، صاحب آخرین سوپر هفتم تیر میگوید: «سال ۷۴ به این محله آمدیم. آن زمان اینجا خارج از محدوده به شمار میآمد و به محدوده «باباکوهی» معروف بود. باباکوهی مردی بود که همراه خانوادهاش بالای کوه انتهای ۷تیر زندگی میکرد و امرار معاش او با کار در معدن سنگ آن بالا میگذشت.
حالا ۵۰، ۶۰ خانواده در حوالی منزل باباکوهی که هنوز هم در همان پای کوه است، زندگی میکنند. خاطرم هست زمانی که تازه در این محله ساکن شده بودم تعدادی خانوار دیگر به غیر از محدوده باباکوهی در مرز فعلی بوستان خورشید با هفتم تیر منزل ساخته بودند که شهرداری همه را تخریب کرد.»
۲۲ سالی میشود باقرحسینی که نسل اندر نسلشان کفشدار مسجد گوهرشاد بودهاند، در انتهای هفتمتیر سکونت دارند و حسینی خاطره جالبی از نخستین تلفن در این سوی هفتتیر دارد؛ «پیش از سکونت در اینجا در محله پیروزی زندگی میکردیم و تلفن داشتیم، اما همان زمان در این محدوده از شهر کسی تلفن نداشت.
نخستین تلفن این محله در سال ۷۴ همان تلفنی بود که ما از آن محله آوردیم. آن را روی پایه فلزی در مقابل مغازه گذاشته بودیم و هر کسی کاری داشت، میتوانست از آن استفاده کند. آن زمان بیشتر ساکنان قسمت انتهایی هفتم تیر از شهرستانهای قوچان، بجنورد، نیشابور و حتی زابل بودند و بستگانشان از شهرستانها که تماس میگرفتند به آنها اطلاع میدادیم تا پای تلفن بیایند.»
تا ۵، ۶ سال پیش که این منازل پای کوه تخریب نشده بود اینجا هنوز به خیابان هفت تیر الحاق نشده بود؛ «همان زمان بود که محدوده هفت تیر را تا هفت تیر ۳۵ که آخرین خیابان آن است ادامه دادند.» این نکته هم از قلم نیفتد که همان اوایل سکونت در این محله آب و برق و گاز وجود داشت، اما خیابانها آسفالت نبود. حالا حدود ۸ سالی میشود که خیابانها را آسفالت کرده اند.
نکته جالبی که در خیابان هفتتیر یک رسم و سنت شده، این است که بیشتر ساکنان قدیمی این محله وقتی فرزندانشان را داماد میکنند، بخشی از ملک خود را به آنها میدهند تا سربار دولت نباشد و از طرفی به قسط و قرض نیفتد.
برخی از مالکان که زمین وسیع تری داشتهاند با تقسیم آن زمین و ساختن خانه تمام فرزندان خود را در آن زمین مسکن دادهاند. آنهایی نیز که متراژ منازلشان کمتر است طبقهای دیگر ساختهاند تا فرزندانشان مشکل مسکن نداشته باشند.
عبدالعلی ابوالفضلی ۷۰ ساله، کارمند اتفاقات شرکت برق و ساکن ۷ تیر خاطرات خوبی از دهه ۵۰ دارد. او میگوید: خاطرم هست آن زمان شرکت آب و برق از یکدیگر جدا نبود و در این محله واقع میشد. زمینهای این محله نیز به همان شرکت تعلق داشت.
آنها را به قطعات ششصد، هشتصد و هزار و ۲۰۰ متری تقسیمبندی و به کارمندان شرکت برق با اقساط مناسبی واگذار میکردند. درباره ساختار محله هفتتیر که آن زمان کوی آب و برق نیز نام داشت باید بگویم که عرض این خیابان همین اندازه فعلی بود و تنها ۴، ۵ متر میانی آن آسفالت داشت.
خیابان فکوری آن زمان شهرستانی نام گرفته بود و خیابان شقایق، نیز شقایق بود، اما خیابان لاله گمانم نام دیگری داشت. خیابان ویلا نیز آن زمان به سهراه خیام متصل میشد. خیابانی نیز در انتهای هفتتیر، این خیابان را به نهدره که محلهای بسیار قدیمی است متصل میکرد.
پای خاطراتش باز گذری به سال ۶۰ میزند و میرسد به گفتنِ از نهدره، قنات چهارچشمه و پاچنار که در موقعیت مکانی دو سوی مخالف کوی آب و برق قرار داشتند؛ «خاطرم هست که در سال ۶۲ آب قنات پاچنار خشک شده بود، اما قنات چهارچشمه هنوز باریکه آبی دارد. زمینهای هفتتیر از قدیم به زمینهای زراعی پاچنار معروف بود.
بعدها این خیابان از سال ۶۰ کمکم شکل شهر را به خود گرفت، تک و توکی ساختوساز شد و مردم در کوی آبو برق ساکن شدند و جمعیت تا سال ۷۰ رشد قابل توجهی پیدا کرد.»
خاطرم هست که این محدوده از لحاظ برق و آب بسیار غنی و به نوعی اعیاننشینان از لحاظ برق در اینجا سکونت داشتند. در آن سالهای دهه ۶۰ که برقدزدی بسیار در شهر شایع شده بود، در این محله، نهدره و روستاهای دوردستتر از آن نیز برقکشی شده بود. این اعیانی شهروندان در مورد آب این محدوده نیز صدق میکرد.
محمد ظریفیان ۷۵ ساله، بازنشسته آموزشوپرورش و ساکن هفتتیر ۷ است. او میگوید: سکونت من در این محله در سال ۱۳۸۳ به دلیل علاقهای بود که به مکانهای دنج داشتم، بود، اما سالها پیش از آن، یعنی حوالی سال ۱۳۴۸ به دلیل سکونت باجناقم در محله نیروی هوایی با محله هفتتیر آشنا شدم. پس از سکونت در این محله خیلی زود با همسایهها صمیمی شدیم و هنوز با یکدیگر ارتباط خوبی داریم.
خاطرم هست در سال ۱۳۴۸ اینجا درختی نبود و تعداد بسیار کمی منزل در مسیر این خیابان وجود داشت. کوچههای این خیابان آن زمان خاکی بود و کل بازار و مغازهها هم در ابتدای آن متمرکز شده بود.
یکی از مشکلاتی که در این محله از گذشته تا به امروز از نظر ظریفیان نمود دارد، گرانفروشی است؛ «از همان زمانی که ما در این محله ساکن شدیم، مغازههای این محله گرانفروشتر از سایر قسمتهای شهر بودند. شاید این قضیه به این دلیل در این خیابان باب شده باشد که در گذشته دسترسی برای خرید از خیابانهای دیگر در تهیه مایحتاج زندگی وجود نداشت و افرادی که ساکن در این محله بودند، بیشتر امکانات اولیه مورد نیاز را از همین محله خریداری میکردند.»
به عقیده آقای ظریفیان مشکلات دیگری نیز در این محله وجود دارد؛ «به بهداشت این محله آنطور که باید رسیدگی نمیشود، پارک لاله نظافت لازم را ندارد و از لحاظ رفتوروب نیز وضعیت مطلوبی حاکم نیست.»
او در مورد تفاوت قیمت منزل در ابتدا و انتهای خیابان هفتمتیر نیز میگوید: «در همان سالی که ما در ابتدای این خیابان منزل را به ۶۰ میلیون تومان خریداری کردیم شاید منزلی با همان متراژ و ویژگیها در انتهای خیابان هفتمتیر ۱۰ میلیون تومان ارزانتر بود و هنوز هم این تفاوت قیمت وجود دارد.»